روزنامه شهرآرا امروز به عدد ۳۰۰۰ رسید و براساس رسم معمول رسانهایها در رسیدن به این نوع اعداد، از من هم خواسته شد تا چند کلامی را قلمی کنم، آن هم درباره شهرآرامحله که عنوان کهنسالترین یار همراه شهرآرا را یدک میکشد، همراهی که نزدیک ۹ سال است بخشی از بار آگاهیبخشی مادر دهساله خود را بر دوش میکشد تا گستره فرهنگی همراهی این نشریه از مطالب شهری و کشوری به مطالب و نوشتههای ریز و کوچک منطقهای و محلی و حتی کوچهای هم برسد، امری که به روایت اهل رسانه، مهمترین امتیاز شهرآرا از سایر رقبای همولایتی خود است، امتیازی که البته با تعطیلی همشهریمحله، اکنون میتوان مدعی شد که در کل کشور خاص شهرآراست ولاغیر، و صد البته که همکاران شهرآرامحله هم تاکنون سعی کردهاند از این مزیت به بهترین نحو استفاده کنند و زبان گویای مردم نقاط مختلف شهر باشند. گفتم «مردم» و هیچ قیدی بر آن اضافه نکردم، زیرا نزد اهالی شهرآرامحله، هرکس در این شهر زیست میکند، دارا باشد یا نادار، اهل دین باشد یا دانشگاه، اهل بازار باشد یا خانهدار، ادارهای باشد یا کارگر، و اهل ایران باشد یا غیر ایران، همه و همه، بدان دلیل که افتخار مجاورت حضرت رضا (ع) را دارند و در مشهد زیست میکنند، مخاطب نشریه هستند و تلاش برای رفع نیازهای فرهنگی و اجتماعی و حتی عمرانی آنان اولویت کاری ایشان است، تلاشی که به روشهای مختلف بر قلم جاری میشود، گاهی در قامت گفتگو با اهالی محل درباره نواقص موجود و گرفتن پاسخ مسئول و انتشار آن، گاهی در قالب گزارشی از یک مکان یا شغل یا حتی فرد، و گاهی در قالب یادداشت و حتی گاهی هم با انتشار یک عکس، و البته همه با یک هدف که همانا کسب رضای مخاطب است، رضای مخاطبی که خود گامی به جلو برای ایجاد مشهدی بهتر و درخورتر برای شأن صاحب آن، یعنی امام رضا (ع)، است.