ماجرای تلخ زوج جوان مشهدی که طعمه شیادان اینترنتی در اصفهان شدند گوشی هوشمند، عامل پنهان در تأخیر گفتار کودکان دستگیری قاتل پل غدیر شیراز در کمتر از ۲۴ ساعت دستگیری زن و شوهر سارق در بهارستان آیا مصرف زیاد آب کبد را چرب می‌کند؟ جان باختن راکب موتورسیکلت بر اثر برخورد با کامیون تداوم مهاجرت پزشکان برای نظام سلامت مشکل ساز خواهد شد نگین سبز رامسر به ثبت ملی رسید دریافت یارانه برای مرد تاجر ۲ میلیارد تومان هزینه برداشت نقشه تصاحب ملک میلیاردی در طرقبه شاندیز با ورود پلیس نقش بر آب شد حوادث رانندگی؛ عامل اصلی مرگ‌های غیر طبیعی در کشور ۲۱کشته و ۲۶ مصدوم در حادثه واژگونی اتوبوس اسکانیا در استان فارس (۲۸ تیر ۱۴۰۴) مسافت و زمان سفر از مرز‌های ایران به نجف و کربلا حقوق بازنشستگان و مستمری‌بگیران تأمین اجتماعی از فردا (یکشنبه، ۲۹ تیر ۱۴۰۴) واریز می‌شود آتش سوزی پالایشگاه آبادان مهار شد | نشت پمپ علت وقوع این حادثه بود (۲۸ تیر ۱۴۰۴) وقوع آتش سوزی در واحد ۷۰ پالایشگاه آبادان | عملیات اطفا در حال انجام است + فیلم (۲۸ تیر ۱۴۰۴) برگزاری رایگان کلاس‌های تقویتی برای دانش‌آموزان دهک‌های پایین در روستاها صدور سند تک‌برگ کاروانسرای مشهد میقان (۲۸ تیر ۱۴۰۴) آخرین اخبار از پرونده قتل «امیرمحمد خالقی» فرصت‌های اقتصادی حاصل از میوه‌های فصلی | فکر زمستون تو جیک جیک تابستون چرا نسل زِد (Z) علاقه‌ای به سلام‌کردن موقع شروع صحبت با تلفن ندارند؟ کاهش چشمگیر خطر ابتلا به آلزایمر با مصرف منظم گردو هشدار وزارت بهداشت درباره پشه آئدس دستورالعمل نظارت بهداشت محیط در محرم و صفر ۱۴۰۴ ابلاغ شد هشدار به مراکز همسریابی: در صورت ورود به حیطه صیغه‌یابی و چندهمسری، مجوزتان باطل می‌شود تاکسی حرارتی! جاعل و کلاهبردار ۱۱ هزار میلیارد ریالی به کشور برگردانده شد صدور هشدار سطح نارنجی هواشناسی در خراسان رضوی در پی پیش‌بینی طوفان گردوخاک (۲۸ تیر ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

آقا طلبید

  • کد خبر: ۱۲۶۱۲۷
  • ۲۸ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۶
آقا طلبید
زهره رنگ آمیز - روزنامه‌نگار

یا رقیه‌جان، دل‌هوایی کربلا شده‌ام. از آغاز ماه صفر ذکر برداشته بودم که بطلبد و بد جوری دلم شکسته بود. یک هفته مانده به اربعین، همه‌چیز روبه‌راه شد و برات کربلا را گرفتم.

راهی سفری شدم که یک عمر انتظارش را کشیده بودم. فراز و نشیب هم کم نبود. کنار خیابان خوابیدیم. برای گرفتن غذای نذری در صف ایستادیم. برای نیاز‌های روزمره زندگی گاهی مستأصل شدیم. خیلی‌ها گفتند، نروید خطرناک است، نروید ناامنی است، نروید نروید، اما وقتی طلبیده باشد، برای رفتن سر از پا نمی‌شناسی و می‌روی.

شبانه شیب‌های جاده اندیمشک را که رد کردیم و به مرز مهران نزدیک شدیم، بغض چهل‌ساله‌ام ترکید. چقدر نزدیکیم به همان راهی که آرزو می‌کردیم باز شود، به راه کربلا، مثل همه دهه‌شصتی‌ها که دعای قنوت و پایان نمازشان بازگشایی راه کربلا بود، و حالا به لحظه استجابت دعایم نزدیک می‌شدم.

اول رفتیم نجف. ایوان نجف عجب صفایی داشت. مردم این شهر شیعه چقدر شبیه ما بودند و غریب نبودیم. خدمت‌رسانی به زائران در این شهر در سطح وسیعی با ایرانیان بود.

بعد از دو روز زیارت حرم امام علی (ع) راهی کربلا شدیم. از مسجد سهله تا کربلا، سیل جمعیت ما را با خود برد. خسته که شدیم، در کنار همه آن‌ها که نمی‌شناختیم ماندیم. زنی عرب که ما را نمی‌شناخت، برایمان چای آورد.

دخترک چشم‌وابرومشکی عراقی برایمان شام تعارف کرد. خانم بامحبتی برایمان بالشت آورد و ما زیر سقف آسمان و در پناه یک خیمه‌گاه، روی زمین سخت خوابیدیم. خوابیدیم مثل کودکی در آغوش مادر.

جانم برایتان بگوید اگر غریب‌ترین و تنهاترین هم باشی، اینجا در این مسیر، همه‌چیز با تو سرآشنایی و مهر دارد.

السلام علیک یا اباعبدا...! به ورودی عزیزترین شهر مسلمانان که می‌رسیم، تپش قلب می‌گیرم. ناخودآگاه صدا می‌زنم «عباس، عباس!» و بیش از همه، چشم‌انتظار دیدن آقاترین برادر دنیا هستم.

حالا رسیده‌ام به تاریخی‌ترین لحظه‌ای که می‌توانم در همه دوران زندگی‌ام تجربه کنم، روبه‌روی گنبد حرم قمر بنی‌هاشم. باشکوه‌ترین احساسات برایم رقم می‌خورد. صدایش می‌زنم. مثل یک رفیق شش‌دانگ حرف می‌زنم. درددل می‌کنم. گاهی گریه راه گلویم را می‌بندد. گاهی مات می‌شوم و خیره می‌مانم. هرچه هست، دارم بار سال‌ها سخت دویدن تا رسیدن را ذره‌ذره زمین می‌گذارم.

بین‌الحرمین را نمی‌شود توصیف کرد. فقط باید بیایید. باید بطلبد. باید وسط جمعیت ایرانی و عراقی بنشینی و زیارت عاشورا را با صدای بلند بخوانی. هیچ معادلی برای بین‌الحرمین پیدا نمی‌کنم. برای درک این زیبایی، فقط کوله‌تان را ببندید و دل به دریا بزنید.

القصه، در این سفر مردمی را دیدم که با همه کمبود زیرساخت کشورشان و با همه مشکلاتی که کشور جنگ‌زده‌شان داشت، با روی گشاده در خانه‌هایشان به رویمان باز بود و نه‌تن‌ها سفره‌های طعامشان که سفره‌های دلشان وسیع و گشوده بود. اینجا آغوش‌ها به مهر به روی شیعیان و محبان اهل‌بیت (ع) باز بود.

حالا که داریم برمی‌گردیم، من به سفر بعدی فکر می‌کنم و از امروز ذکر برداشته‌ام که باز هم بطلبد. این‌بار مشتاق‌ترم. آقاجان، منتظرم سال بعد هم برات کربلا برایم بفرستی.

آقا طلبید

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->