جزئیات از برگزاری آزمون استخدامی آموزش و پرورش در سال ۱۴۰۴ دستگیری عاملان کلاهبرداری ۲.۵ میلیون دلاری در مشهد انتقاد متخصصان از «بستن دهان با چسب»، یک ترفند اشتباه هنگام خواب که بسیار محبوب شده! کشف دپوی ۶۰ هزار لیتر سوخت قاچاق در مشهد (۱۸ خرداد ۱۴۰۴) کدام کیسه، ایمنی بیشتری برای نگهداری غذا دارد؟ معاون علمی رئیس جمهور خبر داد: صادرات تجهیزات پزشکی به ۶۰ کشور ارتباط بدنسازی با مرگ ناگهانی ناشی از حمله قلبی سرگردانی ۱۲ ساعته مسافران آبادان پارس ایر در مشهد | اتوبوس جایگزین هواپیما شد (۱۸ خرداد ۱۴۰۴) هشدار محیط زیست خراسان رضوی درباره وقوع آتش در طبیعت درخواست نماینده مردم اصفهان در مجلس برای تشکیل ستاد احیای زاینده‌رود مجموعه تاریخی «چغازنبیل» خوزستان به نام دولت سند خورد انتقاد نماینده مجلس از کنکور دومرحله‌ای رئیس موسسه تحقیقات آب کشور: چهار سال گرم در پیش است کمبود نیروی انسانی یکی از مشکلات محیط زیست گلستان است تذکر عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی در خصوص نحوه اعطای وام ازدواج بهترین سن برای تزریق واکسن پاپیلوما چه زمانی است؟ نظارت کامل وزارت بهداشت بر تولید تا عرضه محصولات آرایشی چند توصیه برای تقویت و رشد مجدد ابرو‌ها بخش‌های وی‌آی‌پی بیمارستان‌های دولتی به بیمه تکمیلی بازنشستگان کشوری اضافه شدند جزئیات قتل هانیه بهبودی، ورزشکار فریمانی، از زبان دادستان عمومی و انقلاب فریمان | قاتل دستگیر شد معاون محیط زیست دریایی سازمان محیط زیست: ۵۰ درصد آب‌شیرین‌کن‌های دنیا در خلیج‌فارس و دریای سرخ متمرکز است تبر در دست گل فروش انتشار ۲ عنوان دیگر از دانشنامه محیط زیست با هدف آموزش حفاظت از طبیعت به نوجوانان آغاز ثبت‌نام امریه سربازی در دانشگاه‌ها از امروز (۱۸ خرداد ۱۴۰۴) پیش‌بینی هوای مشهد و خراسان رضوی امروز (یکشنبه، ۱۸ خرداد ۱۴۰۴) | تداوم روند کاهش دما در استان طی امروز نامه سرگشاده جمعی از بازنشستگان تأمین اجتماعی درباره بانک رفاه به مدیرعامل سازمان (۱۸ خرداد ۱۴۰۴) مشهد طی ۲ سال آینده در تامین درختان شهری خودکفا خواهد شد وام ازدواج فرزندان بازنشستگان کشوری ۶۰ میلیون تومان شد | زمان ثبت نام اعلام شد
سرخط خبرها

آقا طلبید

  • کد خبر: ۱۲۶۱۲۷
  • ۲۸ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۶
آقا طلبید
زهره رنگ آمیز - روزنامه‌نگار

یا رقیه‌جان، دل‌هوایی کربلا شده‌ام. از آغاز ماه صفر ذکر برداشته بودم که بطلبد و بد جوری دلم شکسته بود. یک هفته مانده به اربعین، همه‌چیز روبه‌راه شد و برات کربلا را گرفتم.

راهی سفری شدم که یک عمر انتظارش را کشیده بودم. فراز و نشیب هم کم نبود. کنار خیابان خوابیدیم. برای گرفتن غذای نذری در صف ایستادیم. برای نیاز‌های روزمره زندگی گاهی مستأصل شدیم. خیلی‌ها گفتند، نروید خطرناک است، نروید ناامنی است، نروید نروید، اما وقتی طلبیده باشد، برای رفتن سر از پا نمی‌شناسی و می‌روی.

شبانه شیب‌های جاده اندیمشک را که رد کردیم و به مرز مهران نزدیک شدیم، بغض چهل‌ساله‌ام ترکید. چقدر نزدیکیم به همان راهی که آرزو می‌کردیم باز شود، به راه کربلا، مثل همه دهه‌شصتی‌ها که دعای قنوت و پایان نمازشان بازگشایی راه کربلا بود، و حالا به لحظه استجابت دعایم نزدیک می‌شدم.

اول رفتیم نجف. ایوان نجف عجب صفایی داشت. مردم این شهر شیعه چقدر شبیه ما بودند و غریب نبودیم. خدمت‌رسانی به زائران در این شهر در سطح وسیعی با ایرانیان بود.

بعد از دو روز زیارت حرم امام علی (ع) راهی کربلا شدیم. از مسجد سهله تا کربلا، سیل جمعیت ما را با خود برد. خسته که شدیم، در کنار همه آن‌ها که نمی‌شناختیم ماندیم. زنی عرب که ما را نمی‌شناخت، برایمان چای آورد.

دخترک چشم‌وابرومشکی عراقی برایمان شام تعارف کرد. خانم بامحبتی برایمان بالشت آورد و ما زیر سقف آسمان و در پناه یک خیمه‌گاه، روی زمین سخت خوابیدیم. خوابیدیم مثل کودکی در آغوش مادر.

جانم برایتان بگوید اگر غریب‌ترین و تنهاترین هم باشی، اینجا در این مسیر، همه‌چیز با تو سرآشنایی و مهر دارد.

السلام علیک یا اباعبدا...! به ورودی عزیزترین شهر مسلمانان که می‌رسیم، تپش قلب می‌گیرم. ناخودآگاه صدا می‌زنم «عباس، عباس!» و بیش از همه، چشم‌انتظار دیدن آقاترین برادر دنیا هستم.

حالا رسیده‌ام به تاریخی‌ترین لحظه‌ای که می‌توانم در همه دوران زندگی‌ام تجربه کنم، روبه‌روی گنبد حرم قمر بنی‌هاشم. باشکوه‌ترین احساسات برایم رقم می‌خورد. صدایش می‌زنم. مثل یک رفیق شش‌دانگ حرف می‌زنم. درددل می‌کنم. گاهی گریه راه گلویم را می‌بندد. گاهی مات می‌شوم و خیره می‌مانم. هرچه هست، دارم بار سال‌ها سخت دویدن تا رسیدن را ذره‌ذره زمین می‌گذارم.

بین‌الحرمین را نمی‌شود توصیف کرد. فقط باید بیایید. باید بطلبد. باید وسط جمعیت ایرانی و عراقی بنشینی و زیارت عاشورا را با صدای بلند بخوانی. هیچ معادلی برای بین‌الحرمین پیدا نمی‌کنم. برای درک این زیبایی، فقط کوله‌تان را ببندید و دل به دریا بزنید.

القصه، در این سفر مردمی را دیدم که با همه کمبود زیرساخت کشورشان و با همه مشکلاتی که کشور جنگ‌زده‌شان داشت، با روی گشاده در خانه‌هایشان به رویمان باز بود و نه‌تن‌ها سفره‌های طعامشان که سفره‌های دلشان وسیع و گشوده بود. اینجا آغوش‌ها به مهر به روی شیعیان و محبان اهل‌بیت (ع) باز بود.

حالا که داریم برمی‌گردیم، من به سفر بعدی فکر می‌کنم و از امروز ذکر برداشته‌ام که باز هم بطلبد. این‌بار مشتاق‌ترم. آقاجان، منتظرم سال بعد هم برات کربلا برایم بفرستی.

آقا طلبید

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->