کعبه دل هایش گویند، مکانی که دیدنش آرزوی دلهای عاشق است، بار اولی که به کربلا رفتم، یک لحظه به یاد ماندنی داشت، وقتی زیر نم نم باران، برای اولین بار چشمم از دور به گنبد نورانی حرمش و آن پرچم سرخ روی گنبد افتاد، دلم زیر و رو شد، سحرهای بین الحرمین، نفس کشیدن در بهشت است، اما دین ما هیچ آیین تشریفاتی ندارد، هر عمل و آیینی میخواهد فکر و دل ما را برای یک زندگی الهی، پالایش و آماده کند، کنار درهای حرم که میرسیدم صورتم را روی آن در میگذاشتم و حاجاتم را در دل میگذراندم و برای کسانی که التماس دعا گفتند دعا میکردم، معروف است که یکی از جاهایی که دعا مستجاب است زیر قبه حرم مطهر حسینی است، من هم تحت قبه تمام حاجات خود را در دل گذراندم و برای همه دوستان و نزدیکان دعا کردم، همین کار ما که در حرم از دیگران یاد میکنیم و برای دیگران دعا میکنیم به ما یادآوری میکند که در زندگی اجتماعی، شرافت یک مومن به آن است که خواستههای دیگران را بر خواستههای دل خودش مقدم بداند، صفتی که به آن ایثار میگویند، ایثاری که سیدالشهدا (ع) در قله آن قرار دارد و ما هر بار که به زیارت او میرویم حرکت کردن به سمت این قله را تمرین میکنیم و از این بارگاه قدسی نیرو و انگیزه میگیریم.
خیلی سال پیش بود، زمانی که من با طلبههای مدرسه علمیه معصومیه از قم برای بار اول عازم کربلای امام حسین (ع) شدم، زیارت اولیها حال دیگری دارند و من هم نفس کشیدن در آن شهر پر از غم را غنیمتی برای نزدیکتر شدن به کشتی نجات امام حسین (ع) میدانستم، حال یک زیارت اولی حال گره زدن دل با اوست، عهد و پیمان بستن با او، برای یک زندگی امام حسینی (ع) که باید بعد این زیارت پرفضیلت، رنگ دیگری داشته باشد.
امیدوارم این سفری که اهل بیت بسیار بر آن تأکید داشته و مقام زائر امام حسین (ع) را مقام زائران خداوند در عرش او میدانند، به همین زودی، روزی تمام آرزومندان کربلای امام حسین (ع) بشود.