سالها پیش، روزی که برای تهیه گزارشی از یک نشست نویسندگان و مسئولان رفته بودم، با صحبتهای عجیبی روبه رو شدم. خانم جوانی شاکی بود که با وجود انتشار حدود ۶۰ کتاب در حوزه ادبیات دفاع مقدس، چرا از او حمایت نمیشود! با یک حساب سرانگشتی بر پایه صحبتهای آن نویسنده، نتیجه جالبی به دست میآید. اگر او حدود سی وپنج سالش بوده باشد و از بیست سالگی کتاب نوشته و چاپ کرده باشد، میانگین سالی ۴ اثر به چاپ رسانده است؛ یعنی هر سه ماه یک کتاب.
اگر این کتابها فقط در حوزه خاطره نگاری باشد (که در مقایسه با رمان و داستان جنگی و دفاعمقدسی، وقت و انرژی کمتری میبرد و شاید بیشتر نویسندگان دفاعمقدس در همین بخش فعالیت میکنند.) بازبیش از ۳ ماه زمان لازم بود - زمانی که برای نشستن پای صحبتهای سوژه (رزمندهای که خاطراتش کتاب میشود.) و پیاده و تنظیم کردن خاطرات و ویرایش و نمونه خوانی و صفحه آرایی و کسب مجوز انتشار و فرایند چاپ صرف میشود.
آن خانم نویسنده نمونهای از نویسندگان کم تجربهای است که شاید با عشق و علاقه و از سر ایمان و باور قلم به دست میگیرند و درباره اعتقاداتشان مینویسند، منتها باید پذیرفت تا کار حرفهای صورت نپذیرد نتیجه درخوری هم محقق نخواهد شد!
بگذارید با مثالی منظورم را بهتر برسانم. صفر تا صدِ کتاب «بابانظر» که از مطرحترین آثار در حوزه خاطرات شفاهی رزمندگان ایرانی در جنگ هشت ساله ایران و عراق است، از سال ۷۴ تا ۸۸ زمان برده است؛ یعنی از لحظهای که مصاحبه کننده روبه روی شهید نظرنژاد نشسته تا بیرون آمدن کتاب از چاپخانه، کم وبیش چهارده سال طول کشیده است.
طبعا نمیخواهم بگویم انتشار هر کتابی همین قدر حوصله و وقت میخواهد؛ اما مثال یادشده گویای این واقعیت است که هر چقدر پول بدهی همان قدر آش میخوری! دو ماه وقت گذاشتن برای تولید یک اثر معنایش این است که کار، شتابزده بوده و همین هم مانع خوانده و پسندیده شدنش میشود!
من اطلاع ندارم که آیا مسئولان پس از نشستی که ذکرش رفت، حمایتی مادی یا معنوی از آن بانوی جوان نویسنده کرده اند یا نه؟ اما وجود انبوه کتابهای شتابزده در بازار نشر ادبیات دفاعمقدس نشان میدهد آن خانم تنها نیست! نگارنده میداند که قرار نیست همه شاهکار بنویسند و باز آگاه است از اینکه کار نیکو کردن از پر کردن است و انتشار بیشتر نوشتههایی در این حوزه احتمال پدید آمدن کارهای ارزشمند را افزایش میدهد و همچنین مطلع است که خاطرات چاپ شده رزمندگان، خود میتواند منبع آفرینش رمان و داستان و تولید فیلم و سریال شود.
با این همه، برای استفاده بهینه از بودجههای اختصاص داده شده به این امر و بهبود کیفی کار و جذب مخاطبانی که ممکن است کتابهای بی کیفیت آنها را رمانده باشد، به نظرم باید جدیت بیشتری به خرج داد.
این جدیت از اختصاص بودجه لازم برای هر اثر تا انتخاب نویسندههای توانمند و نوشتههای قدرتمند و حمایت از ناشران حرفهای را دربر میگیرد.
در غیر این صورت، انبارها پر میشود از کتابهایی که خوانده نمیشود و تنها به کار رزومه سازی نویسنده و مسئول سفارش دهنده میآید.