پیشرفت و ترقی هر جامعهای بر بنیاد سرمایه اجتماعی آن قرار داشته و مهمترین و نخستین رکن شکل گرفتن سرمایه اجتماعی پهنه آموزش وپرورش است. نظام ذهنی، فرایند اندیشیدن و تعقل، ارزشهای بنیادین و روشهای زیستن مطابق با ساختار اجتماعی، تنها در نظام آموزشی و تربیتی هر جامعهای شکل میگیرد. درواقع مدرسه فضایی است که فرد را برای جامعه پذیری و ایفای نقش در جامعه آماده میکند.
بر این بنیاد ملتها برای تحقق آرمانهای خویش، چارهای جز توجه و سرمایه گذاری جدی در نظام آموزشی ندارند. آشکار است که امروز مسئله آموزش تنها به عنوان یک عرصه تخصصی موردنظر نبوده و همواره و پیوسته در کنار مفهوم تربیت طرح میشود.
آموزشی که در بستر رشد یافتن شخصیتی فرد شکل نگیرد درنهایت از او موجودی اجتماعی و در پرگاره ارزشهای ژرف فرهنگی نخواهد ساخت و درنهایت نه تنها کمکی به پیشرفت نخواهد کرد، چه بسا که شاید به نوعی ضدارزش و بازدارنده ترقی نیز بدل شود. امروز چالش اصلی برخی کشورها برای تحقق آرمان هایشان، همین دور شدن از شناخت و تربیت نسلی بوده است.
همچنین بروندادهای نظام آموزشی بر قدرت یافتن و توسعه فرهنگی نقشی اساسی دارند. عرصه فرهنگ همواره نیازمند پویایی و حرکت پیوسته است. فرهنگ عمومی بدون حضور انسانهایی که از لحاظ ذهنی و اجتماعی بر بنیاد ارزشهای اجتماعی جامعه خود شکل نگرفته و تربیت نشده اند، دچار نارسایی و کژکارکردی میشود.
به علاوه آنکه بی توجهی به نقش پیشینی فرهنگ و حذف نگرههای فرهنگی از نظام آموزشی جامعه خود خطایی جبران ناپذیر است؛ چراکه اگر نظام آموزشی نسبتی با پشتوانههای فرهنگی نداشته باشد درنهایت ایجاد نوعی ازخودبیگانگی یا دوگانگی با هویت و سنت اجتماعی را به بار خواهد آورد.
آشکار است در کشورهایی، چون کشور ما که فرهنگ بر بنیاد آموزههای دینی شکل گرفته است، توجه به این امر ضروریتر خواهد بود.
این بدین معنی است که در سیاست گذاری، برنامه ریزی و اجرای فرایندهای مربوط به نظام آموزشی جامعه نمیتوان به این موارد بی توجهی کرد. برخورد صرفاً اداری و برآمده از نگاههای کوتاه مدت و بی توجه به بنیادهای فرهنگی و بیشتر رفع تکلیفی، خطری بزرگ پیش روی نظام آموزشی ماست.
این روزها که پس از تعطیلی دوساله آموزش حضوری به دلیل فراگیری کرونا، شاهد بازگشایی مدارس هستیم، این مسئله نیازمند توجه جدیتر و در نظر گرفتن تمهیداتی است. هرچند به نظر نمیرسد به دلیل مشکلات اداری و درگیریهای برآمده از آن به این موارد توجهی جدی شود.
در سنین نخست آموزش در مدارس، محیط نقشی بنیادین درآمیختگی پرورش و آموزش با یکدیگر دارد. درواقع با برنامه ریزی محیطی و توجه به رویدادسازی، مدیریت ارتباطات فردی و گروهی در میان دانش آموزان و رصد و پایش کنشهای بیرونی ایشان است که میتوان زمینه دست یافتن به خروجیهای مطلوب را فراهم آورد.
شاید آموزش مجازی در مقاطع آموزشی بالاتر، چون دانشگاه که بیشتر جنبهای تخصصی داشته و از مرحله پرورش عبور کرده اند ممکن باشد، ولی در مقاطع پایه، آسیبهایی جدی به همراه خواهد داشت.
امروز با دانش آموزانی روبه رو هستیم که برای دو سال هیچ تعاملی در محیط مدرسه نداشته اند و امروز به یک باره وارد محیطی آموزشی خواهند شد، آن هم محیطی که به طور طبیعی و به دلیل عقب ماندگیهای آموزشی برآمده از آموزش غیرحضوری، همه کوشش خویش را بر جبران کمبودهای آموزشی قرار خواهد داد.
تصور کنید دانش آموزی که در آغاز کرونا وارد سال اول مدرسه شده و با آموزش غیرحضوری و حذف مدرسه مواجه شده است، امروز پس از دو سال وارد محیط مدرسه میشود، او از یک سو با یک بیگانگی ارتباطی و تعاملی با محیط و اجزای آن و از سوی دیگر به دلیل ضعف احتمالی در آموختههای آموزشی اش با فشار نظام مدرسه برای جبران عقب ماندگیها روبه رو میشود.
این مسئله نه تنها در نظام تربیتی نسل پیش روی ما نارسایی ایجاد میکند، بلکه از لحاظ ویژگیهای روحی و روانی نیز برای دانش آموز مسائل پسینی فراوانی به همراه خواهد داشت.
به طور ساده مسئله این است که دو سال گسست در حضور محیطی نه تنها در میزان آموزش پذیری تأثیر منفی داشته است، بلکه به گسست فرهنگی و تربیتی بزرگی آن هم در سنین اصلی پرورش پذیری منجر شده است.
امروز بدون اغراق برجستهترین وظیفه سیاست گذاران و برنامه ریزان نظام آموزش وپرورش کشور، یافتن راه حلی فوری برای حل این چالش است که اگر در همین بازه زمانی به آن توجه نشود، دچار آسیب در سرمایه اجتماعی از سوی این نسل خواهیم بود.