الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ همه آنهایی که از قدیم وندیم مسعود نوذری، آخرین عکاس باشی رسمی آستان قدس رضوی را که سال گذشته از این نهاد بازنشست شد، میشناسند و حتی جدیدترها، بیش از همه او را با صفاتی مانند «صبوری»، «مهربانی» و «خنده رویی» به یاد میآورند. مرد بااخلاق دوربین به دستی که بیشتر اوقات کت وشلوار مشکیای که نشان فلزی کوچکی از آستان قدس را روی یقه اش سنجاق کرده است میپوشد، نگاهش روبه پایین است، در سلام کردن و احوال پرسی پیش قدم میشود، یک دستش را همیشه به نشانه احترام روی سینه اش میبرد و لبخند از روی لبش محو نمیشود. مجموع این خصوصیات شخصیتی از او ترسیم کرده اند که هرکس او را ببیند، در همان نگاه اول تشخیص میدهد که این آدم، بی بروبرگرد عکاس حرم است.
در ثبت عکسهایی که به عکسهای امام رضایی معروف اند استاد است و حالا که مویی سپید کرده است و با افتخار اینجا و آنجا از ثبت بهترین لحظههای عمرش در حرم تعریف میکند، میگوید فقط یک آرزوی دیگر در عکاسی برایش باقی مانده است و آن هم عکاسی از سرداب مطهر است که تاکنون فلاش هیچ عکاسی بر آن نیفتاده است. گفت وگوی ما با مسعود نوذری را در ادامه بخوانید.
صرفا از عکاسی هم که بگذریم نسل قدیمی که وارد آستان قدس میشدند آدمهایی بودند که اعتقاد ویژهای به حضرت رضا (ع) داشتند. به خود من کمی بعد از اینکه روزنامه قدس پیشنهاد کار داد، روزنامه خراسان هم پیشنهاد داد؛ حتی حقوق آنها بیشتر هم بود. ولی من دودوتاچهارتا که کردم، دیدم دوست دارم بروم روزنامه قدس. با خودم گفتم اینجا بالاخره متعلق به حضرت رضا (ع) ست و برکت دارد.
الان هستند جوانهایی که آن اعتقاد را دارند، ولی اولویتشان مانند ما نیست. اگر حقوقشان کم شود، زمین و آسمان را به هم میریزند. ما به تنها چیزی که فکر نمیکردیم حقوقمان بود. باید روی روحیات آدمها کار کنیم. اگر عنایت حضرت را از نزدیک لمس کنند، اعتقاداتشان قویتر میشود.
عکاسی خبری خودش یک جور مستندسازی است. در تعویض ضریح مطهر که توفیق حضور داشتم، تمام روند بازسازی و مرمت مستندسازی شد. خیلی از عکس هایش منتشر نشد، ولی همه مستند شده اند؛ یا خیلی از برنامههای خبری و خیلی از دیدارها بودند که من حضور پیدا میکردم، درحالی که عکس هایش منتشر نمیشد و در آینده در جای خودش میتواند مؤثر باشد.
این ضرورت وجود دارد و قطعا وقتی به تولید یک مستند اقدام کرده اند برای نشر آن هم پیش بینیهایی کرده اند که به وقت خودش منتشرش کنند، ولی اینکه بی هیچ مقدمه و موضوعیتی مستندی را منتشر کنند خیلی مرسوم نیست؛ مثلا در همین قضیه ترور چند روحانی در حرم، وقتی که مطالبه عمومی به وجود آمد، مستندات را ارائه کردند؛ یا مثلا حضرت آقا که هرساله در نوروز برای سخنرانی اول سال به مشهد میآیند دیدارهای متعددی دارند که مستندات خیلی هایش منتشر نمیشوند و بعد میبینیم به وقت خودش و باتوجه به اقتضائات زمان منتشر میشوند.
ما عکسهای سوژهای کم داریم. دلیل هم دارد. سوژه پیدا کردن و عکس سوژهای گرفتن چند مشکل دارد؛ یکی اینکه شاید کسی که سوژه عکاس قرار میگیرد اصلا راضی نباشد که از او عکس بگیریم؛ دوم اینکه این نوع عکاسی زمان زیادی میبرد و آرامش زائر از بین میرود. بالاخره مردم روی دوربین حساس اند. وقتی دوربین و سه پایه میبینند از آن حال و هوای خودشان خارج میشوند. هرچه هم یک عکاس بخواهد بی صدا و مخفیانه عکس بگیرد، باز هم آن نظم عمومی حرم از بین میرود. این مغایر با آن چیزی است که مسئولان در آستان قدس دنبالش هستند.
بله، سرداب مطهر. غیر از آن همه جا را عکاسی کرده ام. عکاسی از سرداب هم به خاطر قداستی که دارد و اینکه رفت وآمد در آن زیاد جایز نیست، خود تولیت محترم هم خیلی کم به آنجا میرود، مگر در شرایط خاص. خیلی دوست دارم از آنجا هم عکاسی کنم. پیشنهادش را هم دادم، ولی به من گفتند باید ببینیم بنا هست که اینجا به تصویر کشیده شود یا نه. اگر قرار بود به تصویر کشیده شود، نفر اول شما هستید.
من در زمان تعویض ضریح دور سرداب مطهر رفته ام، ولی بدون دوربین. در زمان نصب ضریح جدید قرار شد ضریح قدیمی را ببرند پایین، روی سرداب قرار بدهند؛ برای اینکه طول و عرض و ارتفاع آن خیلی کوچکتر از ضریح جدید بود و از طرفی واقف داشت و واقف گفته بود ضریح فقط باید روی قبر حضرت باشد. یعنی حتی نمیتوانستند آن را به موزه منتقل کنند. مرحوم طبسی دستور داد ضریح روی سرداب قرار بگیرد.
با مشقت خاصی دور ضریح را کندند و آن را بردند پایین در سرداب و دور قبر مطهر گذاشتند. کار خیلی طاقت فرسا و سنگینی بود و آقای طبسی برای قدردانی از خادمهایی که برای کمک رفته بودند گفته بود آن خادمها میتوانند بروند سرداب را زیارت کنند و توسل بخوانند. یکی از این شبها قسمت من شد که بروم، ولی بدون دوربین.
عکاسی در حرم همیشه با محدودیت همراه بوده است. مثلا اوایل عکاسی در صحن انقلاب و آزادی ممنوع بود. دلیلش هم حفظ آرامش و آسایش زائر بود. ولی من در دو سال آخر خدمتم که دبیر سرویس عکس و فیلم آستان قدس بودم، حرکتهایی در این باره انجام دادم. یکی از کارها این بود که از حضور عکاسان خانم که اصلا مسبوق به سابقه نبود استفاده کنیم. من اصلا یادم نمیآید که عکاس خانم در حرم عکاسی کرده باشد. مسئولان وقت اجازه نداد ندوگرنه تصمیم داشتم در مراسم مختلفی که در حرم برای خانمها برگزار میشد، برای اینکه هم عکاس معذب نباشد و هم زائران، از عکاس خانم استفاده کنیم.
این کار انجام هم شد، ولی یکی دو ماه بعد من بازنشست شدم. برای آقایان هم تورهای عکاسی گذاشتیم. مثلا میگفتیم میخواهیم از نقاره خانه عکاسی کنیم، آقایانی که میخواهند اعلام آمادگی کنند و ما مجوزهایش را میگرفتیم، به همین راحتی. باور کنید در زمان خود ما کسی برای ما که عکاس سازمانی آستان قدس بودیم چنین حرکتی نکرده بود.
علاوه بر عکاسهای خبری، ما عکاسهای هنری را هم از طریق انجمن عکاسان خراسان و در یک تیم پانزده نفره آوردیم. یکی دیگر از کارهای این دوره این بود که ما عکاسان پیش کسوت کشوری مانند ساسان مؤیدی، افشین بختیار، دکتر امیرعلی جوادیان و مرحوم بابک برزویه را -که همه اساتید دانشگاه اند- چندین بار آوردیم. در واقع من میگفتم این حق آنهایی است که مویی در عکاسی سفید کرده اند که بیایند حرم مطهر عکس بگیرند و واقعا هم عکسهای خوبی گرفتند. همه اینها برای ارتقای سطح عکاسی مشهد بود، ولی نمیگویم این کارها تهش است. قطعا هنوز خیلی جای کار دارد. میشود خیلی بهتر عمل کرد.
یکی از چیزهایی که خودم به آن مقید بودم این بود که به عکاسان مشهدی اولویت بدهم. خیلی از دوستان من اعتقادشان اصلا به مشهد نیست. فکر میکنند تهرانیها میتوانند برای ما معجزهای رقم بزنند. من روزی که دبیر سرویس شدم، با همکاری آقای جمال رستم زاده همه عکاسان مشهدی را جمع کردم که حرف هایشان را بشنوم. بعضیها همین نقد را به ما داشتند که شما از قم و تهران و جاهای دیگر عکاس میآورید و سر ما بی کلاه میماند. ما این رویکرد را ملغا کردیم. مشهد ظرفیت خوبی دارد، منتها آقایان باید به این ظرفیت اعتقاد داشته باشند و نگاهشان به بیرون نباشد.
یادم هست سالها پیش که عکس هوایی را فقط با هلی کوپتر میشد گرفت -هلی شاتهای الان که نبود- مدام عکاس از تهران میآوردند و میگفتند آقای فلانی عکاس متخصص عکاسی از روی هلی کوپتر است. آخرسر من یک بار به مدیرکل روابط عمومی استان قدس رضوی وقت گفتم حالا یک فرصت هم به ما بدهید؛ فوقش خراب میشود. او محبت کرد و شرایطش را فراهم کرد. عکسهای خیلی خوبی تولید شد که موردتوجه تولیت هم قرار گرفت.
یک عکس هوایی به لطف حضرت رضا (ع) تهیه شد که بافت فرسوده اطراف حرم را هم به خوبی نشان میداد. شهرداری فایلش را از ما خواست. حتی یگان حفاظت سپاه میگفت عجب عکس خوبی است؛ به کار ما هم میآید. یعنی چیزی شد که برای همه مفید بود. ما که در مشهد هستیم با زوایای مختلف شهر و شرایط حرم آشنا هستیم. عکاس بیرونی فقط یک هفته باید اطراف حرم و در شهر دور بزند تا با فضا مأنوس شود.
زمانی خیلی از عکاسها آرزویشان این بود که بیایند حرم و بروند روضه منوره عکاسی کنند. در آن دوره ما با صحبتی که انجام دادیم این شرایط را فراهم کردیم. ولی همانها هم نمیآمدند و تعداد کمی اعلام آمادگی میکردند. همیشه دوستان عکاس در هر جلسهای گلایه میکردند که چرا ما را راه نمیدهید و چرا عکاسی از حرم انحصاری شده است. ما این انحصار را شکستیم؛ حتی پا را فراتر گذاشتیم و عکاسهای خانم را هم آوردیم. بعد فقط سه چهار نفر اعلام آمادگی میکردند.
نمیدانم. از خودشان باید بپرسید. ولی ما یک گروه تشکیل دادیم و همه را عضو کردیم. شرایط برای همه یکسان بود. اگر شرایطی مهیا میشد، یا برای همه این اتفاق میافتاد یا برای هیچ کس. نورچشمی و غیرنورچشمی نداشتیم. به هرکس -حتی اگر ما را هم قبول نداشت- میگفتیم بسم ا...؛ چون اینجا دستگاه حضرت رضا (ع) ست و مال ما نیست که بخواهیم سلیقهای عمل کنیم.
گاهی که صفحه ام را نگاه میکنم و کامنتها را میخوانم، بیشتر یقین پیدا میکنم که دل مردم اینجاست و این مسئولیت عکاسان مشهدی را خیلی زیاد میکند. عکاسی حرم زکات کار ماست. وقتی صفحه ام را راه انداختم، گفتم همه که نمیتوانند بیایند مشهد. خیلیها چشم امیدشان به این عکس هاست و با آنها ارتباط میگیرند و زیارت میکنند. الان بالای ۱۱ هزار نفر دنبال کننده دارم که همه امام رضایی اند و من دنبالشان نرفته ام. همه به عشق همین عکسها آمده اند. به نظر من این وظیفه عکاسان مشهدی است که حرم مطهر را با عکس هایشان معرفی کنند. این کانون نور و معنویت را ما باید با عکسی که میگیریم معرفی کنیم.
این وظیفه ماست. این نعمت هم جواری و خدمتگزاری به زائران امام رضا (ع) به نظر من هدیهای است که از سوی امام هشتم (ع) به ما مشهدیها عطا شده است و همه کسانی که در مشهد زندگی میکنند، خادم الرضا (ع) هستند؛ چون اگر مشهد امام رضا (ع) را نداشت، چیزی نداشت و کسی به این شهر نمیآمد. این ظرفیتی که هست وظیفه را برای همه سنگین میکند؛ چه کسی که مدیر این شهر است و چه کسی که شهروند است و چه عکاسها و هنرمندها. همه باید بکوشند به زائر خدمت کنند. این وظیفه است و ما مشهدیها خیلی مورد لطف و تفقد بوده ایم که این مسئولیت به ما سپرده شده است.
خود من هیچ وقت از عکس گرفتن در حرم سیر نشدم و هنوز هم تشنه عکاسی کردن در حرم هستم.
یکی از عکسهای مسعود نوذری در طول این سالها بیشتر از همه بازخورد داشته است. او ماجرای تهیه این عکس را که از در طلای دارالسرور گرفته شده است تعریف میکند: «سال ۹۲ در یکی از مراسم غبارروبی منتظر بودیم مرحوم طبسی بیاید و غبارروبی به طور رسمی شروع شود. من کنار درِ طلای دارالسرور ایستاده بودم. دیدم در طلا با آن آینه کاری پشت سر عجب کادر خوبی میدهد. سریع یک عکس گرفتم.
به عنوان یک عکس معمولی به آن نگاه میکردم. میگفتم قشنگ است، ولی نظر دیگری نداشتم. بعد نمایشگاهی میخواستیم در نگارخانه رضوان بزنیم که من یک عکس کم داشتم. به ناچار این عکس را بردم. در نمایشگاه میدیدم هرکسی میآید جلوی این عکس میایستد و تأمل میکند. دیدم مردم خیلی استقبال کردند، گفتم: بگذار در یک شرایط حرفه ایتر بگیرم. آن عکس را همان طوری روی دست گرفته بودم؛ نه سه پایه داشتم، نه نور. در غبارروبی بعدی پیش بینیهای لازم را کردم. سه پایه و دیگر وسایل را برداشتم و رفتم.
از همان زاویه با همان دوربین سه چهار بار گرفتم، ولی آن عکس نشد. خلاصه آن عکس ماندگار شد. شب ولادت حضرت رضا (ع) من آن عکس را بزرگ کردم و، چون همه از آن خوششان آمده بود برای آیت ا... طبسی فرستادمش. بعد از مدتی از دفتر ایشان به من زنگ زدند که عجب عکسی است و حاج آقا خیلی مشعوف شدند. برای من یک تشویقی هم نوشته بودند. من خیلی تعجب میکردم، چون خودم به عنوان یک عکس معمولی به آن نگاه میکردم. خلاصه این عکس چرخید به حدی که الان در ۲۵ کشور دنیا هست.
در تمام فرودگاههای کشور، تمام مساجد بین راهی، ایستگاههای راه آهن، پشت سر همه مسئولان، پشت سر استاندار همه جا این عکس هست. این عکس الان در قلب آمریکا هست، در قلب بحرین هست، در اتاق امیر قطر هست. بدون اینکه من بخواهم آن را توزیع کنم، خودش توزیع میشود. امام رضا (ع) میخواستند به من این پیام را بدهند که تو کارهای نیستی، اگر قرار بر جلوه گری یک اثری باشد، ماییم که میتوانیم به یک چیزی جلوه و برکت بدهیم.»