برای حاشیه شهر، دو کار اصلی باید انجام شود.
کار اول، زیربنایی بوده و به دنبال تغییر رویکردهای توسعه شهری و حذف ساختارهای ناعادلانه و تبعیض آلود مدیریت شهری است. این کار زود بازده نیست و قابلیت نمایشی چندانی ندارد. اما هنگامی که به بار بنشیند، پربرکت است و پرسود.
نمیتوان گزارش کرد که برای حاشیه شهر، فلان قوانین زیرساختی را گذراندیم و این اثرات مشهود را در پی داشته است، یا به فلان پروژه اجازه ساخت ندادیم. اما این قانون گذاریها و اجرای قانون، در بلندمدت، نفع خود را به مناطق محروم خواهد رساند. باید توجه کرد که عینی نبودن و دیربازده بودن چنین کارهایی، نباید باعث بی توجهی و غفلت از آن بشود.
اما حتی درصورت توجه به امور زیربنایی، تا به ثمر رسیدن آ ن ها، نمیتوان دست روی دست گذاشت. فوریتهایی وجود دارد که باید هم اکنون و در همین ساختارهای ناصحیح هم به آنها پرداخت.
فوریتها را چگونه باید درمان کرد؟ آیا درمان فوریتهای حاشیه شهر، به یک طرح تعیین شده از بالا نیاز دارد؟ آیا بخش دولتی میتواند تنها با تزریق پول نفتی عدالت را محقق کند؟
الگوی اسلامی در این توسعه، یک راه بیشتر نیست و آن، مشارکت مردمی و اجتماعات محلی در پیشرفت و توسعه است که «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» (سوره مبارکه حدید، آیه ۲۵). در این الگو، این مردم اند که برای تحقق عدالت قیام میکنند؛ زیرا «إِنَّ ا... لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (سوره مبارکه رعد، آیه ۱۱).
طرحهای توسعه درون زا در مناطق محروم که با نگاه خوش بینانه به استعداد بومی و متکی به این استعدادهای درونی، اجازه ابتکار و نوآوری و مشارکت به مردم میدهد، تنها راهی است که میتواند به برقراری عدالت و پیشرفت در مناطق محروم منجر شود. این راهبرد در توسعه مناطق محروم، «توانمندسازی» نامیده میشود.
توانمندسازی بیش از آنکه بخواهد ماهی به دست محرومان برساند، در فکر آموزش ماهیگیری است.
راهبرد توانمندسازی، هرگز مردم مناطق محروم را در برابر طرحهایی که دیگران حتی با نگاه دلسوزانه برای آنها طراحی کرده اند، منفعل قرار نمیدهد. مردم در این راهبرد، خمیرهای نرمی برای قالبهای آهنین فرض نمیشوند. راهکارها در این نگاه، به دنبال تشکیل سرمایه انسانی و اجتماعی در میان خود مستضعفان است.
البته باید گفت که آموزش تخصص و دانش و مهارت، تنها یکی از لوازم توانمندسازی است و محدود کردن توانمندسازی به برگزاری کلاسهای آموزشی برای محرومان، باز هم از سنخ نگاههای بیرونی و توسعه برون زاست. توانمندسازی، علاوه بر آموزش، بر مشارکت، تفویض برخی مسئولیتها همراه با ایجاد دسترسی به بعضی منابع و اطلاعات، حمایت و حتی اصلاح برخی نگرشها تأکید میکند.
باید گفت همه دلسوزان و دغدغهمندان مستضعفان حاشیه شهر، در ابتدا باید رویکرد خود را در مواجهه با مردم حاشیه شهر تعیین کنند. نگاههای ترحم آمیز و اقدامهای ضربتی، اما ناکارآمد، یا رویکردهایی که بیشتر کاربری سوپاپ اطمینان برای جلوگیری از فشرده شدن نارضایتی مردمی دارند، هیچ یک به کار مستضعفان نیامده است و نخواهد آمد.
تنها رویکردی میتواند به مستضعفین خدمت کند و در خدمت خود پایدار باشد که همراه با چشیدن درد محرومیت، بتواند به مستضعفان اعتماد کند و آنها را در طرحهای توسعه خویش ببیند.