از چند سال گذشته تعبیر «ناداستان» زیاد خوانده و شنیده میشود. این واژه را برابر «Nonfiction» در ادبیات غرب ساخته و رواج داده اند، اما به نظر میرسد این برابرنهاد چندان دقیق نباشد. نان فیکشنِ غربی کمابیش از ادبیات منثوری سخن میگوید که همچون داستان دارای روایت است، منتها خاستگاه و منبع این روایتها واقعیت بیرونی است. به بیانی دیگر، وجه تمایز میان داستان و چیزی که در فارسی ناداستان میگویند، «مستندبودن» است.
روایتهای تاریخی، زندگی نامه ها، جستارها و دیگر زیرمجموعههای این ادبیات راستینه (واقعیت محور) با ادعای نویسنده شان مبتنی بر واقعی بودن محتوای آن نوشته میشود، اما داستان نویس چنین ادعایی ندارد.
حتی در واقع گراترین داستانها و رمانها نیز چنان که از پسوند «گرا» در واژه «واقع گرا» برمی آید، پای «گرایش» به واقعیت در میان است، نه خود واقعیت. نویسنده داستان از رویدادی که راست است، مایه میگیرد و با گذراندن «راست» از صافی ذهن و تخیل خود و پروراندن آن و پروبال بخشیدن به آن چیزی موسوم به «داستان» (اعم از داستانک و داستان کوتاه و داستان بلند و رمان) پدید میآورد. او حتی ممکن است همه روایتش را از تخیلات خود شکل بدهد، هرچند در عمل بعید است چنین چیزی به سادگی رخ بدهد.
آنچه ناداستان نام گرفته، ممکن است از همه سازههای داستانی (شخصیت پردازی و زمان و مکان و فضاسازی و...) برخوردار باشد، مگر یک چیز: تخیل. البته گاهی اثری، مثلا یک زندگی نامه، نوشته و چاپخش میشود و با استقبال کتاب خوانهایی هم همراه میشود که جذب واقعیت میشوند، اما بعد افشا میشود که نویسنده بخش یا بخشهایی از کتابش یا همه آن را از خودش درآورده و به عبارتی به خواننده دروغ گفته است!
سوای این صادق نبودن یا گاهی خطای حافظه نویسنده متن موسوم به ناداستان، بحث ابطال پذیری متون تاریخی هم مطرح است. نویسندگان روایتهای تاریخی بر پایه دانش کم یا زیادشان و شاید حب و بغضهای خود و موقعیتی تاریخی که در آن قرار گرفته اند (آن جمله مشهور را به یاد بیاوریم: تاریخ را پیروزمندان مینگارند!) متنشان را مینویسند و هر قدر اعتبار داشته باشند، باز نوشته آنها فقط تا اطلاع ثانوی معتبر است؛ یعنی تا پیداشدن اسنادی که بخشی یا بخشهایی یا سرتاسر آن را رد میکند.
مثلا در منابع تاریخ ایران نوشته اند که وقتی کمبوجیه، شاهنشاه هخامنشی، در راه بازگشت از مصر بود، درگذشت و یکی از مغان به نام گئومات، خود را بردیا، برادر شاه، جا زد و به تخت سلطنت نشست، حال آنکه بردیا قبلا کشته شده بود. پس از چند ماه، داریوش که از خویشاوندان شاه بود، بردیای دروغین را از تخت به زیر کشید و خود به شاهی قلمرو هخامنشی رسید.
منابعی مانند گفتههای داریوش در کتیبه بیستون و تاریخ هرودوت یونانی چنین روایتی را (با اختلافاتی) تأیید میکند، اما بعدها مورخانی پیدا شدند که این داستان را ساخته و پرداخته داریوش خواندند! آنها از کودتای داریوش علیه بردیا که شاه واقعی ایران بود، نوشتند و قضیه مغی به نام گئومات را داستانی برای توجیه کودتا تلقی کردند.
نویسنده یادداشت پیش رو متخصص تاریخ نیست و اشاره به دو روایت متناقض یادشده به عنوان نمونهای از تردیدهایی آورده شد که میتوان در واقعیت روا داشت. این شبهات را با واقعیت داستانی بسنجید که اساسا نباید با واقعیت جهان بیرون از داستان، یکی درنظر گرفته شود.
نویسنده داستان و رمان حتی اگر بر پایه تاریخ و زندگی آدمهای واقعی کارش را عرضه کند، باز، چون اثرش داستان است، باید آن را متمایز از واقعیت دانست.
گفتیم که خود او نیز ادعای واقع نگاری ندارد و اگر در متنش چنین چیزی بگوید، یا باید شگردی در راستای باورپذیر ساختن داستانش تلقی شود یا حقه بازی نویسنده! از همین روست که در داستان میان نویسنده و راوی تفاوت قائل میشویم (یعنی مثلا اگر راوی اول شخص بود و نوشت «من ترس از ارتفاع دارم و از کوهنوردی بیزارم» این «من» با منِ نویسنده فرق دارد و چه بسا نویسنده کوهنوردی حرفهای و نترس باشد)، اما در متن موسوم به ناداستان، نویسنده و راوی یک نفرند.
همچنین در آنچه ناداستان خوانده شده است، نویسنده نمیتواند مستقیم و با قطعیت از جهان درون آدمها بگوید (مثلا در روایتی درباره اینشتین به ذهن او ورود کند و بنویسد «پیش خودش گفت باید در آن مهمانی از مفهوم نسبیت دفاع کنم»)، چون با توجه به ادعای واقعی بودن روایتش این پرسش پیش میآید که او از کجا مطمئن است در سر آدم روایتش چه گذشته است! از سوی دیگر، در داستان این کار شدنی است و نویسنده نیازمند توجیه و دفاع از سند دانسته هایش درباره افکار شخصیتها نیست! او میتواند احساسات و ذهنیات آدمها را آن گونه که میپسندد (به شرط وجودداشتن توجیه در خود داستان) به نگارش درآورد.
نکته پایانی اینکه تعبیر «ناداستان» هم از لحاظ دقت برابرنهاد مناسبی برای نان فیکشن نیست و هم احتمالا بار چندان مثبتی ندارد. به نظر شما چه برابرنهاد بهتری در فارسی میتوان جای نان فیکشن گذاشت؟
*در نگارش این مطلب از منابعی مانند کتاب «سواد روایت» (اچ. پورتر ابوت. برگردان فارسی رؤیا پورآذر و نیما م، اشرفی. نشر اطراف، چاپ اول، ۱۳۹۷) و ویکی پدیا بهره گرفته شده است.