بعضیها وجودشان برکت است. حضورشان باعث خیر است و لحظه شماری میکنند فرصتی پیش آید تا دست خلق خدا را بگیرند و گرهی از زندگی آنها باز کنند. در حاشیه شهر مدرسههایی وجود دارد که «خداگردان» است؛ البته این نکته را یکی از معلمها میگفت.
درواقع این مدارس «خودگردان» هستند؛ یعنی یک آدم دغدغهمند که نمیتوانسته است ببیند یک بچه به هردلیلی نمیتواند در مدارس دولتی ثبت نام کند، دوستانش را جمع میکند و به بچههای افغانستانی و ایرانی که نتوانسته اند در مدارس دولتی ثبت نام کنند، درس میدهند. سابقه این مدارس در مشهد به دهه ۶۰ برمی گردد.
سال قبل بعد از تحولات سیاسی در افغانستان، جمعیت دانش آموزان این مدارس افزایش یافت. امسال با هماهنگی مسئولان، خوشبختانه بخش زیادی از این بچهها در مدارس دولتی ثبت نام کردند و مثل برادران و خواهران هم زبان ایرانی شان، پشت میزهای مدرسههای ایران، الفبای یکدلی و مهرورزی میآموزند. تأمین کتابهای درسی برای بچههای مدارس خودگردان، همیشه با چالشهایی روبه رو بوده است.
کمبود کتاب درسی جدید و دشواری تهیه چند دست کتاب برای یک مهاجر افغانستانی، باعث شده است مسئولان مدارس خودگردان با کمک دوستان ایرانی شان، همه ساله کتاب این بچهها را تأمین کنند. امسال، اما کتاب نو کم است و من و تعدادی از دوستانم که افتخار خدمت رسانی به کودکان حاشیه شهر را داریم، مجبور شدیم تا زمان تهیه آن، فراخوانی بدهیم تا کتاب بچهها تأمین شود. من به یکی از مدیران مدرسهای در قاسم آباد زنگ زدم.
مدیر مهربان از دانش آموزانش خواسته بود کتابهای سال گذشته خود را بیاورند تا برسانیم به دست بچههای مدرسه خودگردان. روز یکشنبه وقتی رفتم مدرسه تا کتابها را تحویل بگیرم، با انبوهی از پلاستیکهای رنگارنگ روبه رو شدم که پر از مهربانی بودند. دختران آن مدرسه با مهربانی، کتابهای سال قبل را بسته بندی کرده بودند تا برسد به دست دوستان هم زبانشان. در طول دو هفته گذشته، این چندمین محموله مهربانی است که به دست بچههای مدرسه خودگردان میرسد.