امروزه نقش رسانهها در فرهنگسازی و نفوذ در نگرش و باور افراد در سطح جامعه بر کسی پوشیده نیست. این امر همواره با اثرگذاریهای مثبت و منفی همراه بوده است. گاه در جهت مثبت برای نمونه برای آگاهسازی و ترویج فرهنگهای درست بین اقشار جامعه و گاه در جهت منفی نمود پیدا کرده است.
ارتباط و نقش رسانه در زندگی زنان نیز به همین منوال دارای دو بعد مثبت و منفی است. پرداختن به جایگاه و نقش زن و اهمیت حضور وی در خانواده را میتوان به عنوان اقدامات مثبت رسانهها دراینباره برشمرد، اما متأسفانه نقش منفی رسانهها درباره زنان پررنگتر بوده است. از جمله آن میتوان به تولید برنامههای سرگرمکننده بدون بار آموزشی و محتوای مفیدی اشاره کرد که مخاطبان آن زنان خانهدار هستند که صرفا برای گذران وقت به تماشای آن مینشینند.
مسئله مهم و درخور توجه بعدی استفاده ابزاری از زنان در تبلیغات برای جلب توجه بیشتر است که متأسفانه روزبهروز شاهد بیشتر شدن آن هستیم. نمونههای فراوان پوسترها و بنرها در سراسر جهان که در آنها از زیباییها و جذابیتهای جنسی زنان برای اغوای مشتریان استفاده شده است گواه این مدعاست.
این سوءاستفاده از زنان از تبلیغات برندهای مشهور پوشاک و عطر گسترده است. البته در ایران به دلیل وضع قوانین اسلامی چنین مواردی روبهرو نیستیم، اما متأسفانه شاهد استفاده از زنان برای فروش و عرضه خودرو در نمایشگاهها بودهایم. خوشبختانه اقدامات و پیگیریهایی در جهت مبارزه با این پدیده در سراسر دنیا شکل گرفته و بعضا به نتایج مطلوبی نیز رسیده است.
به نظر میرسد صنعت مد و برگزاری مسابقاتی، چون ملکه زیبایی و دختر شایسته نیز دیدی مشابه موارد قبل داشته و بیشتر بر عرضه و نمایش زنان تمرکز دارند تا ارزشهای دیگری که مدعی آن هستند.
این استفاده ابزاری از جنس زن برای جلب تماشاچی بیشتر، در صنعت فیلمسازی نیز رایج است. متأسفانه عموما در صنعت فیلمسازی نگاه تبعیضآمیزی به زنان وجود دارد و در بیشتر موارد، قهرمان داستانها یک مرد است تا مظهر قدرت شناخته شده و موقعیت برتری مردان را تقویت کند. این امر خواسته یا ناخواسته موجب تقویت تفکر مردسالارانه میشود، همواره زنان را در موضع ضعف قرار میدهد و از آنها شخصیتهایی منفعل و متکی به دیگران ارائه میکند.
با مانور و تأکید غلط بر ضعف جسمانی زنان و تأکید بر تواناییهای جسمانی مردان، استعدادها و تواناییهای زنان به عنوان یک انسان نادیده گرفته میشود و هویت مستقل ایشان کمرنگ جلوه میکند.
این مسئله گاه در ناخودآگاه افراد به عنوان یک قاعده پذیرفته و باعث میشود بعضا زنان نیز آن را قبول کنند و به آن اعتراضی نداشته باشند. جای تأسف است که فیلمسازان نیز رویه تاریخنویسان را پیش گرفته و کمتر به نقش تأثیرگذار زنان، این نیمه فعال جامعه در طول تاریخ و وقایع آن پرداختهاند.
در نهایت، رسانهها با توجه به قدرت و تواناییای که دارند میتوانند در جهت تلاش برای حل معضلات زنان و کمک به این قشر، به آسیبها و مشکلات بانوان و پیگیری راهحلها و مطالباتشان بپردازند و به وضع قوانین حمایتی جدید کمک کنند. مهمتر از همه در راستای فرهنگسازی و ایجاد بستر فکری در سطح جامعه و همچنین در راه آموزش صحیح و آگاهسازی و خودباوری زنان تلاش کنند تا زنان به شأن و جایگاهی که شایسته آناند دست یابند.