این روزها همه درباره فرهنگ و ذهنیت بحث میکنند. درست است که حوادث اخیر ریشههایی در حوزههای سیاسی و اقتصادی هم دارد و البته دشمن خارجی هم سوار بر برخی سوءتفاهمها و مشکلات وارد میدان شده است، اما مهمترین جنبه حوادث اخیر شوک جنبه فرهنگی آن است که همه را مبهوت کرده است.
این روزها البته همه متوجه میدان فرهنگ هستند؛ ولی سالها مهمترین اتفاق سیاست ایران یعنی انتخابات بدون ذرهای توجه به فرهنگ به عنوان زیربنای اصلی همه ابعاد حیات بشر برگزار شده است و همه کسانی که درگیر انتخابات شده اند و به ویژه برندگان انتخابات هیچ حرف و ایدهای در زمینه فرهنگ نداشته اند و مدام بازی را به زمین اقتصاد برده اند و حداکثر فهم آنها از بُعد انسانی وضعیت کشور و فرهنگ، فهم سیاسی بوده است و نهایت رویکرد فرهنگی آنها حرف زدن در زمینه و زمین سیاست بوده است.
وقتی چند دولت گذشته ایران و نیز دولت مستقر فعلی هیچ حرف و بحثی جدی در زمینه تولید آثار فرهنگی و توجه به تقویت جریان هنر و رسانه و نیز تربیت نیروی فرهنگی نداشته اند، چرا از وضعیت فرهنگی بخشی از مردم که در بحران اخیر وارد میدان شده اند و خودی نشان داده اند، متعجب میشویم.
آموزش و پرورش به عنوان اصلیترین میدانی که متولی تربیت نیروی انسانی برای این سرزمین است، رسما رها شده است و همه متولیان رسمی و آدمهای مهم و مؤثر کوشیده اند با تضعیف جریان اصلی آموزش وپرورش از این نمد برای خود کلاهی بدوزند و در سایه این نوع برخورد با آموزش و پرورش رسمی انبوهی دکانهای کج و معوج در این راسته باز شده است و مردم به ویژه مستضعفان در این میانه سرشان بی کلاه مانده است.
فرهنگ و هنر و تولید هنری ایران باوجود اینکه با انقلاب اسلامی نفس تازهای گرفت و رویکردهای تمدنیتر و بومی تری پیدا کرد، آن قدر رها شده است که مدیریتهای فرهنگی و هنری در سازمانها و وزارتخانهها و حتی در کانونهای اصلی میدان مشق آدمهایی شده است که معلوم نیست چقدر با این میدان قرابت دارند یا چقدر در این میدان خواهند ماند و در نهایت چقدر مؤثر خواهند بود.
دردناک است؛ اما وقتی رویکرد ما به یک میدان مهم این باشد، چگونه توقع داریم که درد و آسیب و بحران سرریز نکند و ما غرق حاشیهها و بحرانها نشویم؟ جمهوری اسلامی حرم است و اولین کسانی که باید متولی حرمت این حرم باشند، متولیان و سیاست گذاران این حرم هستند. عالیترین شوراهای فرهنگ و هنر ما از حضور هنرمندان خالی اند و کسانی پشت پرده میدان دار همه امورات هنر و فرهنگ ما هستند که تاکنون یک انشای ده خطی هم ننوشته اند.
با این اوضاع من اگر به جای دولتمردان بودم، در درجه اول کمیتهای فرهنگی تشکیل میدادم و مجموعه آرایش و مدیریتهای فرهنگ و هنر و آموزش ایران را بازبینی میکردم و همه کسانی را که باید میدان را ترک کنند، در یک روند یک ماهه مشخص میکردم تا میدان برای آدمهای اصیل این حوزه باز شود؛ چرا که قدرت فرهنگی در یک کلمه چیزی جز انسان فرهنگی نیست.