خبر، باید صادق باشد. آنچه ذیل تعریف «الخبر یحتمل الصدق و الکذب» میخوانیم، در بستر خود به اعتبار ذهن شنونده است و با خبر در دانش ارتباطات متفاوت؛ به همین دلیل است که اعتبار منابع خبری به صادق بودنشان است. هرچه صادق تر، معتبرتر. اولین خبر غیرصادقشان، میتواند برج بلند اعتبار آن رسانه را به لحظهای فروبریزد.
این گزاره زمانی در ذهنم نقش میبندد که مرد در اتوبوس، از صندلیهای خالی چشم میپوشد تا کنار من بنشیند.
سلام را به این کلام ادامه میدهد که دنیای غرب چقدر کثیف است و اخیرا هم فلان رفتار غیراخلاقی و حرام را قانونی کرده اند. پیشتر هم بهمان رفتار قبیح را عادی ساخته اند و آنچه بر اقوام پیشین، عذاب الهی را نازل کرده است، به تکرار رفته اند که امیدوارم به عذاب الهی دچار شوند.
او بر صادق بودن خبرهایی که شنیده بود، تأکید میکرد و حتی میگفت آن را در اینترنت در فلان موتور جست وجو، پی بگیرید تا ببینید که من راست میگویم. به دیگران هم بگویید تا بدانند در آن طرف آب چه خبر است. به تجربه سه دهه کار رسانه ای، سری تکان دادم و بی آنکه در تأیید یا تکذیب گفته هایش چیزی بگویم، در ذهن خود آن گزاره را مرور کردم؛ «الخبر یحتمل الصدق و الکذب» انگار اینجا داشت در تولیدات رسانهای بازتعریف میشد، حال آنکه خبر در رسانه حتما باید صادق باشد.
به احترام مرد که مویی سفید کرده بود، همان خبری را که گفت، جست وجو و منابع را نگاه کردم و کذب خبر را برایش گفتم، اما او نمیخواست بپذیرد. انگار آن خبر در عقبه ذهنش، خیلی جا گرفته بود که وقتی میخواست پیاده شود، گفت بازهم بگردید. خبر من حتما درست است؛ چون فلان جا دیده ام. او رفت و من ماندم و ضرورت صدق خبر و اعتبار منبع؛ گوهری که گاه مفت از دست میدهیم. مثل قیصریهای که هزینه یک دستمال میشود. راستی چرا؟