خبرنگاری به فلان جلسه رفتن و وی گفت، وی افزود نوشتن نیست. این نازلترین مرتبهای است که در حوزه ارتباطات انجام میشود. این کار هم نه سخت است و نه زیان آور. تازه شاید چای و میوهای هم بدهند که خستگی را هم از بین ببرد. خبرنگاری یعنی خطر کردن، دقیق دیدن، درست شنیدن و صادقانه و حرفهای به عرصه جامعه آوردن. خبرنگاری یعنی ایفای نقشی سازنده در فرایندِ نظارت فراگیر ملی. نقشی بازدارنده در جایی که برخیها بخواهند راهی به ناحق باز کنند.
خبرنگاری یعنی امر به معروف با معروفترین ادبیات و نهی از منکر با مؤمنانهترین رفتار و حرفه ایترین شیوه ها. یعنی ایستادن پای منافع ملی تا پای جان. روشنگری و نور افشانی بر تاریک خانههایی که به تولید ظلمت میپردازند. خبرنگاری یعنی، آینه شدن خویشتن و شیشهای کردن ساختمان قدرت. روشن کردن کوچههای جامعه و طهارت دادن اذهان از شایعات و دروغ پردازی ها.
خبرنگاری از این منظر مقدس است که در دفاع از قداست حقیقت به طهارت جامعه کمک میکند. خبرنگار برای کارش، قلمش، خودش و حتی کسی که کارنامه اش را نقد میکند حریم و حرمت قائل است. این را نیز باید به صدای بلند گفت تا همه بشنوند که در نظام نامه کار رسانه ای، ما با شخص و شخصیت حقیقی اش، کاری نداریم که حریمش خصوصی است و واجب الحرمه.
با کار و کارنامه و شخصیت حقوقی اش کار داریم که حتما عمومی است و احترامش دقیقا بسته به نمرهای است که در خدمت میگیرد. ما به عریان سازی شخص اصلا نمیپردازیم، بلکه اگر شخصی خود چنین کند ما چشم میبندیم و حریم اخلاقی جامعه را نگه میداریم، اما در حوزه مسئولیت و کار افراد باید مو را از ماست چنان بکشیم که حساب کار دست همه بیاید.
به ویژه کسانی که خود را توانمند میدانند. خود را اصل ندانند و ما را فرعی به حساب نیاورند که مسئولیت اجتماعی ما اگر بیشتر از مسئولان نباشد، کمتر هم نیست. تعلق خاطر ما به نظام و انقلاب و حرمت شهدا اگر بیشتر نباشد قطعا و قطعا کمتر نخواهد بود. ما در انجام وظیفه ملی و انقلابی خود نه مچ گیر، که دستگیر هستیم.
مشکل نه، ما بخشی راهبردی از راه حل مشکلات هستیم. نامحرم نه، ما محرمترین چشمها و ذهنها هستیم که دست هایمان و قلمها یمان به گشایش گرهها دلسوزتر و تواناتر است. چشم بستن بر رسانه و راه بستن بر اهل رسانه، نابخردانهترین اقدامی است که از برخیها سر میزند حتی با نیت خیر. حال آنکه این فقط قلمِ فرزندان انقلاب را کندتر میکند. در قدم بعد هم مرجعیت رسانه را به خارج از مرزها میفرستد.
بلایی که آسیب هایش بارها و بارها بر سر ما آوار شده است، اما دریغ که برخیها به جای بازگشت از راه خطای رفته، بر همان خطای راهبردی اصرار هم میکنند. بدانند که راه بستن بر رسانههای صاحب هویت، راه باز کردن بر شبه رسانههای بی هویت است. نتیجه هم تلختر از تلخ رقم میخورد اگر در تشخیص طعمها کاممان از کار نیفتاده باشد. پس هشدار که قلمها را نبندیم در روزگاری که دشمنان دست و قلم و زبانی باز دارند.