هیچ تعویق یا تغییری در برنامه امتحانات دانش آموزان در خراسان رضوی نیست اطلاعیه شماره ۳ ستاد ملی شرایط اضطراری هلال احمر: اسکان اضطراری ۱۱۷۵ نفر در پی حمله اسرائیل به ایران پیام سخنگوی وزارت امور خارجه در واکنش به اظهارات رئیس‌جمهور فرانسه جزئیات عفو و تخفیف مجازات محکومان به‌مناسبت اعیاد قربان و غدیر ۱۴۰۴ اطلاعیه دانشگاه فردوسی مشهد در خصوص برگزاری امتحانات پایان ترم نیمسال دوم تحصیلی آیا برنامه برگزاری امتحانات دانش‌آموزان، فردا (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) تغییر خواهد کرد؟ فعالیت دفاتر ثبت ازدواج امروز (۲۴ خرداد ۱۴۰۴) تا ساعت ۲۱ ادامه دارد نوبت دوم آزمون سراسری ۱۴۰۴ در موعد مقرر برگزار می‌شود نحوه فعالیت‌ دانشکده‌های دانشگاه علوم پزشکی مشهد تردد در تمامی محور‌های مواصلاتی کشور روان است (۲۴ خرداد ۱۴۰۴) مهلت ثبت‌نام وام ۵۰ میلیون تومانی بازنشستگان تأمین‌اجتماعی، فردا (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) خسارت محدود به برخی نواحی سایت هسته‌ای فردو در پی حملات اسرائیل به ایران هیچ پروازی در فرودگاه‌های کشور تا اطلاع ثانوی انجام نخواهد شد مرخصی رؤسای ادارات شهرستان نیشابور تا اطلاع ثانوی لغو شد هیچ حمله جدیدی به مراکز نظامی و هسته‌ای اصفهان نشده است آیا امتحانات دانشگاه آزاد اسلامی خراسان رضوی برگزار خواهد شد؟ تغییر زمان برگزاری آزمون و لغو مصاحبه‌های دکتری دانشگاه پیام نور در روز یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ اعلام آمادگی پرستاران برای حضور در خطوط پدافند درمانی دستگیری ۵ متخلف انتشار اخبار مرتبط با اقدام تروریستی رژیم صهیونیستی در یزد هشدار پلیس فتا: به تماس تلفن‌های خارجی پاسخ ندهید آگهی فروش F-۳۵ اسراییلی در سایت دیوار قطار فوق العاده مشهد-تهران برقرار شد (۲۳ خرداد ۱۴۰۴) چطور به سوالات کودکان درباره جنگ و درگیری پاسخ دهیم؟ در خوابگاه‌های دانشگاه تهران تا اطلاع ثانویه باز می‌ماند دانشگاه شهید بهشتی: امتحانات نیمسال دوم با یک هفته تاخیر برگزار می‌شود اطلاعیه وزارت علوم و وزارت بهداشت درباره نحوه فعالیت دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی دقایقی قبل صدای چند انفجار در شهر کرمانشاه شنیده شد دانشگاه شهید بهشتی: به‌زودی قدرت هسته‌ای ایران را به نمایش خواهیم گذاشت
سرخط خبرها
روزنوشت‌های شهری (۴۱)

همه‌‌ش تقصیر خودشونه

  • کد خبر: ۱۳۴۹۶
  • ۱۲ دی ۱۳۹۸ - ۱۱:۱۰
همه‌‌ش تقصیر خودشونه
حجت الاسلام محمدرضا زائری کارشناس مسائل فرهنگی
شنبه
توی ایستگاه اتوبوس، متصدی ایستگاه با مردی جوان بحث می‌کند: فقط کارت، فقط کارت! از طرف می‌پرسم: می‌خواهی سوار شوی؟ و ادامه می‌دهم: دیروز خودم همین وضع رو داشتم و کارتم خالی بود و یکی پیدا شد برایم کارت کشید. بعد در حالی که کارتم را دوباره می‌کشم به او می‌گویم: بفرما، من دارم بدهی دیروزم رو پرداخت می‌کنم!‌
نمی‌دانم باورش نمی‌شود یا به دلیل دیگری مردد است. دوباره می‌پرسد: می‌تونم سوار شوم؟ متصدی ایستگاه به او می‌گوید: حاجی برات کارت کشید دیگه. برو!
یکشنبه
پیرمرد با لباس مندرس می‌گوید برای شهیدمان هفته‌ای یک اتوبوس می‌دادند که خانواده‌های شهدای محل برویم بهشت زهرا. مشتی پیرمرد و پیرزن ویلچری و عصا‌به‌دست می‌رفتند سر قبر بچه‌هایشان و برمی‌گشتند. شد ماهی یک بار و بعد شد ۲ ماه یک بار و حالا شده ۳ ماه یک بار مینی‌بوس و تازه می‌گویند دیگر بودجه همین را هم ندارند!
دوشنبه
توی اتوبوس، آرام روی صندلی می‌نشینم. جلو من
۲ مرد میان‌سال نشسته‌اند و بحث داغشان طبق معمول رسیده به اوضاع مملکت! سرم را نزدیک می‌کنم و آهسته می‌گویم: تقصیر این آخوندهاست دیگه! آن‌که پیرتر است سرش را به نشانه تأیید تکان می‌دهد و هم‌زمان هر‌دو
برمی گردند تا من را ببینند! بنده‌های خدا بحثشان کلا قطع می‌شود و تا ایستگاه بعد که پیاده شوم در سکوت مشغول تماشای خیابان هستند!
سه‌شنبه
پسرک با چرخ دستی واکسی در کنار من پشت چراغ قرمز می‌ایستد و منتظر سبز شدن چراغ عابر پیاده می‌ماند. از ظاهرش معلوم است مجبور بوده تحصیل را رها کند و به کار بپردازد. در همان حال جوانان دانشجو با کیف و کتاب و اطوار و ادای خاصشان بی‌اعتنا می‌گذرند و از لابه‌لای خودرو‌ها عبور می‌کنند!
توی همین فاصله یک پاشنه‌کش پلاستیکی از او می‌خرم به ۵۰۰۰ تومان. می‌پرسد: واکس نمی‌خواهی؟
چهارشنبه
در پیاده‌رو دارم یکی از مطالب همین روزنوشت‌ها را توی تلفن همراه تایپ می‌کنم (مجبورم نکات اصلی را سریع یادداشت کنم تا فراموش نشود و بعدا بتوانم کامل بنویسم) که ناگهان وسط هوا و زمین معلق می‌شوم. کتاب‌ها و پایان نامه‌ای که در دست دارم یک طرف پخش می‌شود و گوشی تلفن یک طرف می‌افتد. دستم به‌شدت درد گرفته و عبایم خاکی شده.
دو سه نفر به کمکم می‌آیند. یکی با محبت کتاب‌ها را جمع می‌کند و یکی گوشی را به دستم می‌دهد. وقتی
پشت سرم را نگاه می‌کنم تازه برآمدگی بخشی از سطح پیاده رو را که ندیده بودم می‌بینم. به یاد راننده ماشینی می‌افتم که لحظه‌ای پیش موقع عبور از خط‌کشی عابر پیاده از کنارم گذشت و توی حرکت آهسته موقع پیچیدنش توی فرعی نگاه تند و تلخی کرده بود. ۲ نمای حرکت اسلوموشن عبور خودرو و حرکت سریع افتادنم را پشت سر هم مرور می‌کنم!
پنجشنبه
سر میدان مردی میان‌سال که کلاه پشمی‌اش را توی صورتش کشیده جلو می‌آید. با لهجه‌ای شیرین از بیکاری می‌نالد و توضیح می‌دهد که ۲ هفته است به تهران آمده و کار پیدا نمی‌کند. با همان لهجه با او حرف می‌زنم. وقتی می‌فهمد همشهری هستیم خوشحال می‌شود و حرف‌هایش گل می‌اندازد. ۲ رفیق دیگرش که دورتر ایستاده‌اند ساک‌دستی‌های پاره و پوره‌شان را جابه‌جا می‌کنند و جلو می‌آیند. پیرمرد از او می‌پرسد: آخه حاجی چه‌کار می‌تونه بکنه؟ می‌گوید: سر نمازش که می‌تونه دعامون کنه! شب جمعه برایشان دعا می‌کنم. کاش کاری بیشتر از دستم برمی‌آمد!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->