پرداخت وام ضروری ۳۰ میلیون تومانی برای ۵۱ هزار نفر از بازنشستگان کشوری حکم امیر تتلو در دیوانعالی شکست |خواننده پرحاشیه دوباره محاکمه می‌شود اطلاعیه دانشگاه پیام نور برای برگزاری امتحانات در روزهایی که به علت آلودگی هوا تعطیل شده‌اند آیا ادارات، بانک‌ها و مدارس تهران فردا چهارشنبه (۵ دی ۱۴۰۳) تعطیل است؟ سازوکار برگزاری امتحانات دی ماه دانش‌آموزان اعلام شد زلزله شهرستان خواف خراسان رضوی را لرزاند آیا مدارس مشهد فردا چهارشنبه (۵ دی ۱۴۰۳) تعطیل است؟ ایرلاین‌های خارجی با گرانفروشی باعث هزاران دلار ارزبری از ایران می‌شوند بیش از ٢٧٣ هزار خودروی فرسوده امسال اسقاط شد واژگونی سواری سمند در محور سبزوار -نیشابور ۶ مصدوم برجای گذاشت ثبت تردد بیش از یک میلیون و ۹۰۰ هزار وسیله نقلیه در مبادی ورودی و خروجی خراسان رضوی در آذرماه ۱۴۰۳ آیا مدارس ابتدایی البرز فردا چهارشنبه (۵ دی ۱۴۰۳) تعطیل است؟ آیا مدارس اصفهان فردا چهارشنبه (۵ دی ۱۴۰۳) تعطیل است؟ مصرف «ریتالین» توسط دانشجویان و دانش‌آموزان چه عوارضی دارد؟ درخواست بازنشستگان از مدیرعامل تأمین اجتماعی: معوقات ۷ماهه متناسب‌سازی پرداخت شود تلاش برای تأمین پایدار دارو‌های حیاتی بیماران خاص مصرف دخانیات، مهم‌ترین عامل تسریع‌کننده بروز سرطان ریه  کشف بیش از ۱۰۰۰ دُز قرص تقلبی در مشهد (۴ دی ۱۴۰۳) اقدام بی شرمانه تعمیرکار آبگرمکن در منزل مشتری همراهی مردم، راه‌حل عبور از ناترازی انرژی متلاشی شدن چند باند سرقت در روز‌های اخیر توسط پلیس مشهد پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی سه‌شنبه (۴ دی ۱۴۰۳) | تداوم روند آلودگی هوا تا پایان هفته جاری  ۱۳ مرکز درمانی جدید در مشهد مجوز گردشگری سلامت دریافت کردند اسراف برق در سطح شهر مشهد در روزهای بحران ناترازی | لامپ اضافه خاموش! تصمیم مسئولان پس از ۲ روز آلودگی هوا در مشهد: مدارس تعطیل، ادارات باز، اما در خانه بمانید! آغاز طرح تشدید نظارت بر ناوگان مسافربری در جاده‌های خراسان رضوی (۴ دی ۱۴۰۳) راهکار‌های درمان بیماری‌های ویروسی: نوشیدن مایعات گرم و دمنوش عسل و آویشن کاهش احتمال ابتلا به سرطان‌ سر و گردن با مصرف چای و قهوه بازدید شبانه رئیس کل دادگستری خراسان رضوی از زندان سرخس | اعطای ۳ تا ۵ روز مرخصی به زندانیان واجد شرایط قانونی
سرخط خبرها
روزنوشت‌های شهری (۴۱)

همه‌‌ش تقصیر خودشونه

  • کد خبر: ۱۳۴۹۶
  • ۱۲ دی ۱۳۹۸ - ۱۱:۱۰
همه‌‌ش تقصیر خودشونه
حجت الاسلام محمدرضا زائری کارشناس مسائل فرهنگی
شنبه
توی ایستگاه اتوبوس، متصدی ایستگاه با مردی جوان بحث می‌کند: فقط کارت، فقط کارت! از طرف می‌پرسم: می‌خواهی سوار شوی؟ و ادامه می‌دهم: دیروز خودم همین وضع رو داشتم و کارتم خالی بود و یکی پیدا شد برایم کارت کشید. بعد در حالی که کارتم را دوباره می‌کشم به او می‌گویم: بفرما، من دارم بدهی دیروزم رو پرداخت می‌کنم!‌
نمی‌دانم باورش نمی‌شود یا به دلیل دیگری مردد است. دوباره می‌پرسد: می‌تونم سوار شوم؟ متصدی ایستگاه به او می‌گوید: حاجی برات کارت کشید دیگه. برو!
یکشنبه
پیرمرد با لباس مندرس می‌گوید برای شهیدمان هفته‌ای یک اتوبوس می‌دادند که خانواده‌های شهدای محل برویم بهشت زهرا. مشتی پیرمرد و پیرزن ویلچری و عصا‌به‌دست می‌رفتند سر قبر بچه‌هایشان و برمی‌گشتند. شد ماهی یک بار و بعد شد ۲ ماه یک بار و حالا شده ۳ ماه یک بار مینی‌بوس و تازه می‌گویند دیگر بودجه همین را هم ندارند!
دوشنبه
توی اتوبوس، آرام روی صندلی می‌نشینم. جلو من
۲ مرد میان‌سال نشسته‌اند و بحث داغشان طبق معمول رسیده به اوضاع مملکت! سرم را نزدیک می‌کنم و آهسته می‌گویم: تقصیر این آخوندهاست دیگه! آن‌که پیرتر است سرش را به نشانه تأیید تکان می‌دهد و هم‌زمان هر‌دو
برمی گردند تا من را ببینند! بنده‌های خدا بحثشان کلا قطع می‌شود و تا ایستگاه بعد که پیاده شوم در سکوت مشغول تماشای خیابان هستند!
سه‌شنبه
پسرک با چرخ دستی واکسی در کنار من پشت چراغ قرمز می‌ایستد و منتظر سبز شدن چراغ عابر پیاده می‌ماند. از ظاهرش معلوم است مجبور بوده تحصیل را رها کند و به کار بپردازد. در همان حال جوانان دانشجو با کیف و کتاب و اطوار و ادای خاصشان بی‌اعتنا می‌گذرند و از لابه‌لای خودرو‌ها عبور می‌کنند!
توی همین فاصله یک پاشنه‌کش پلاستیکی از او می‌خرم به ۵۰۰۰ تومان. می‌پرسد: واکس نمی‌خواهی؟
چهارشنبه
در پیاده‌رو دارم یکی از مطالب همین روزنوشت‌ها را توی تلفن همراه تایپ می‌کنم (مجبورم نکات اصلی را سریع یادداشت کنم تا فراموش نشود و بعدا بتوانم کامل بنویسم) که ناگهان وسط هوا و زمین معلق می‌شوم. کتاب‌ها و پایان نامه‌ای که در دست دارم یک طرف پخش می‌شود و گوشی تلفن یک طرف می‌افتد. دستم به‌شدت درد گرفته و عبایم خاکی شده.
دو سه نفر به کمکم می‌آیند. یکی با محبت کتاب‌ها را جمع می‌کند و یکی گوشی را به دستم می‌دهد. وقتی
پشت سرم را نگاه می‌کنم تازه برآمدگی بخشی از سطح پیاده رو را که ندیده بودم می‌بینم. به یاد راننده ماشینی می‌افتم که لحظه‌ای پیش موقع عبور از خط‌کشی عابر پیاده از کنارم گذشت و توی حرکت آهسته موقع پیچیدنش توی فرعی نگاه تند و تلخی کرده بود. ۲ نمای حرکت اسلوموشن عبور خودرو و حرکت سریع افتادنم را پشت سر هم مرور می‌کنم!
پنجشنبه
سر میدان مردی میان‌سال که کلاه پشمی‌اش را توی صورتش کشیده جلو می‌آید. با لهجه‌ای شیرین از بیکاری می‌نالد و توضیح می‌دهد که ۲ هفته است به تهران آمده و کار پیدا نمی‌کند. با همان لهجه با او حرف می‌زنم. وقتی می‌فهمد همشهری هستیم خوشحال می‌شود و حرف‌هایش گل می‌اندازد. ۲ رفیق دیگرش که دورتر ایستاده‌اند ساک‌دستی‌های پاره و پوره‌شان را جابه‌جا می‌کنند و جلو می‌آیند. پیرمرد از او می‌پرسد: آخه حاجی چه‌کار می‌تونه بکنه؟ می‌گوید: سر نمازش که می‌تونه دعامون کنه! شب جمعه برایشان دعا می‌کنم. کاش کاری بیشتر از دستم برمی‌آمد!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->