حتما بارها شنیده اید که میگویند «در این دوره وزمونه نباید این چشم به اون چشم اعتماد کنه»، اینکه چرا «اعتماد» که کلید یک زندگی آرام و مطمئن و بهتر است، به همین راحتی آسیب میبیند، دلایل مختلفی دارد. هرچه به گذشته برگردیم، مفهوم اعتماد را بیشتر در زندگی فردی و اجتماعی سراغ میگیریم، درحالی که امروزه این نیاز اجتماعی کم رنگتر شده است.
تکرار بی اعتمادیها نیز به این موضوع دامن میزند. جامعه بدون اعتماد ازهم میپاشد و شالوده هنجارها به هم میریزد، بنابراین ترمیم این آسیب و زدودن آفت «بی اعتمادی» برای جامعه ضروری است. امروز اعتماد اجتماعی بیش از گذشته پیش نیاز زندگی ماست؛ زیرا شکل زندگی امروز تاحدودی روابط سنتی و چهره به چهره را از بین برده است.
گسترش استفاده از اینترنت و فضای مجازی، هم بیش از همیشه نیاز ما را به اعتماد، به عنوان پیش نیاز روابط انسانی و اجتماعی، گسترش داده است. این اعتماد در کوچه و خیابان و مناسبات روزمره باید دیده شود. وقتی کالایی میخریم، باید به کیفیت جنس اعتماد کنیم. وقتی وسیلهای را برای تعمیر میبریم، باید به تعمیرکار و کارش اعتماد کنیم. وقتی خبری را میشنویم، باید به درستی آن اعتماد کنیم و وقتی امانتی میگیریم یا میدهیم، باید در این میانه اعتمادی وجود داشته باشد.
تردیدی نیست که سلسله جنبان این اعتمادزایی، باید کسانی باشند که اعتبار اجتماعی دارند. اعتبار اجتماعی افراد به درست و نادرست بودن یک گفتار و کردار وزن میدهد و گاه معیار میشود. وقتی بی اعتمادی از این ناحیه صادر شود، اصلاح آن بسیار دشوار است، بنابراین طبق آموزههای دینی، این تکلیف بیش از همه متوجه خواص است تا با دقت در گفتار و کردار خود، بسترهای اعتمادزایی را فراهم کنند.
راست گویی، راه را بر اعتمادزایی هموار میکند. به نظر میرسد در فرهنگ عمومی به این مهم کمتر توجه شده است، تاجایی که حتی کودکان ما از خانواده با این ناهنجاری روبه رو میشوند. راست گویی را باید از کودکی به فرزندان آموخت تا زمینه اعتماد آنها را گسترش داد.