در هفدهمین نشست کمیته بین دولتها برای پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس یونسکو، در کنار چند پیشنهاد دیگر (هنر ساختن و نواختن رباب، جشن مهرگان، سوزن دوزی ترکمن/ ترکمن دوزی و پرورش کرم ابریشم و تولید سنتی ابریشم برای بافندگی)، «شب چله» به پیشنهاد ایران و افغانستان، ثبت جهانی شد.
در پرونده یلدا، چنین آمده است: «یلدا، سال جشن کهنی است که در آخرین شب پاییز، خانوادهها در منزل بزرگتر فامیل دورهم بر سر سفره شب یلدا جمع میشوند و ارزش هایی، چون هویت فرهنگی، توجه به طبیعت و گاه شمار سنتی، ارج نهادن به جایگاه مهم زنان و کودکان در خانواده، آشتی، دوستی و مهمان نوازی به نسل آینده منتقل میشوند.»
با وجود برخی مخالفها و انتقادها، همیشه این سنتهای خوب و ریشه دار هستند که ققنوس وار جان میگیرند و در بین نسلهای متمادی سر برمی آورند، تاجایی که ارزش ذاتی آن ها، فراتر از مرزهای یک ملت، جان جهانیان را هم مینوازد. نوروز، مهرگان، شب چله و... در شمار این سنتهای ماندگار ایرانی است که هیچ گاه کهنه نمیشوند و هیچ فرهنگ نوظهوری، توان حذف یا کم رنگ کردن آنها را ندارد و گاه با ترکیب جلوههایی از فرهنگهای جدید، جانی تازه هم میگیرند.
زنده یاد دکتر ابراهیم باستانی پاریزی که اهل کتاب میدانند در ذوق و قلم کم نظیر است، خود متولد شب اول زمستان است و چه خوش مینویسد درباره یلدا: «اگر به گذشتههای دور تاریخ قوم ایرانی بازگردیم، با اندیشههای پویایی روبه رو میشویم که تضاد طبیعت را خوب میفهمید. تضاد سرما و گرما، روشنی و تاریکی و نیکی و بدی. این گونه بود که برای هر قطب سالاری برگزید و یکی را اهریمن و دیگری را اورمزد نامید. در این میان، سرما هم زاده اهریمن بود. سپس در طولانیترین شب از شبهای سرد سال، گردهم تا صبح درکنار نور و روشنی بیدار مینشستند تا از پلیدی اهریمن در امان باشند...
در قدیم که آتش، روشنی بخش خانهها بود، همگی تا صبح درکنار آتش مینشستند و از خاموش شدن آن جلوگیری میکردند؛ زیرا معتقد بودند در خاموشی، ارواح زیانگر به خانهها میتازند. در این شب، آفتاب از برج قوس به برج جدی تحویل میشود و روزها آرام آرام بلندتر، علاوه بر این مردم در سرمای سخت زمستان، مدت زیادی از دیدار خورشید محروم بودند و بنا به قولی این شب طولانیترین شب سال است که فردای آن روز روشنایی غالب میشود و روز طولانیتر میگردد. به همین خاطر مردم به انتظار روشنایی تا صبح به شادی مینشستند و زایش دوباره خورشید را جشن میگرفتند و در این خوشی، بازماندههایی از میوههای پاییزی را جمع کرده، بر خوان مینهادند...».