آیا چاپ داستان در کتابهای گروهی به کار نویسنده میآید؟ در این وضعیت نابسامان اقتصادی و بحران هزینههای کاغذ و چاپ، انتشار رمان و مجموعه داستان ایرانی بسیار دشوار شده است. مخاطبان ادبیات داستانی اغلب خریدن رمان و مجموعه داستان خارجی را به کارهای وطنی ترجیح میدهند و از آنجا که نویسنده و ناشر و پخش کننده و کتاب فروش و خریدار، حلقههای به هم پیوسته یک زنجیرند، دیگر حلقهها نیز از این اوضاع تأثیر میپذیرند. به همین سبب، کتاب فروش و پخش کننده به ندرت از انتشاراتیها آثار ایرانی درخواست میکنند و ناشر از نویسنده ایرانی کمتر کاری برای چاپ میپذیرد.
البته حساب برخی از ناشران شارلاتان یا خوش بینانه که بنگریم، حساب ناشران مبتدی جداست؛ همانهایی که از نویسنده هزینههای چاپ و نشر را طلب میکنند و در عوض پول، هر متنی با هر سطح از کیفیت را چاپ میکنند! به اینها نباید داستان و رمان داد، چون بعد از به جیب زدن پول نویسنده، کتاب را چاپ میکنند، اما، چون پخش کنندهها حاضر به گرفتن کتاب از این مبتدیها نیستند، کل شمارگان کتاب چاپ شده یا بخشی از آن را زیر بغل نویسنده میدهند که خودت پخش کن! بدیهی است نویسنده قادر به پخش کتابش نخواهد بود، چراکه عموما کتاب فروشها از پذیرفتن کتابش برای عرضه در ویترین و قفسه هایشان خودداری میکنند.
حال تکلیف نویسنده ما که بحق دلش میخواهد نوشته هایش دیده و خوانده شود، چیست؟ مطبوعات ادبی که رونق پیشین را ندارند و رسانههای دیگر هم از نعمت مخاطبان پروپاقرص ادبیات داستانی بی نصیب اند. در چنین وضعیتی، گاه او با افرادی طرف میشود که به علل گوناگون کتابهای گروهی چاپ میکنند، یعنی مجموعه داستانهایی که هر یک به جای ارائه تعدادی داستان کوتاه از یک نویسنده، آثاری از نویسندگان گوناگون را یکجا عرضه میکنند. انگیزه شخص گردآورنده هم میتواند رزومه سازی برای خود باشد یا علاقه او و ناشر به انتشار کتابی از نویسندگان مختلف و انگیزههایی دیگر.
شاید در زمانهای مثلا چند دهه پیش، دست کم خود داستان نویسان کارهای گروهی را میخواندند، اما امروز با این تنوع موضوعی و ژانری و شکلی و محتوایی کتابهای ادبیات داستانی، کمتر مخاطبی به مطالعه کتابهای گروهی داستان رغبت پیدا میکند. مخاطب حق دارد؛ او وقتی میتواند نمونههایی خوب از ادبیات ایران و جهان را به شکلی منسجم (مثلا یک مجموعه داستان با محوریت یک نویسنده) در اختیار بگیرد و بخواند، چرا باید تن بدهد به مطالعه کشکولی که سطح نویسندگان آن یکدست نیست و چه بسا عموما ضعیف باشند!
حتی اگر داستانهای خوبی هم در این جُنگهای رنگارنگ یافت شود -که احتمالا رخدادی نادر خواهد بود- خوانده نخواهد شد. گمنامی نویسندگان عمدتا جوان این مجموعهها انگیزهای به خریداران نمیبخشد. در مواردی فاجعه بار حتی دیده شده که گردآورنده یا ناشر برای این کتابها از نویسنده پول هم درخواست کرده است (به بهانه هزینههای انتشار اثر)! شایسته است نویسنده جوان و ناآشنا به مسائل بازار نشر کتاب بداند هیچ ناشر و مؤلف حرفهای از نویسنده بابت چاپ اثرش پول نمیگیرد و حتی در یک وضعیت متعادل، نویسنده باید بابت رنج و زحمتی که به پای اثرش کشیده، دستمزد (حق التألیف) بگیرد.
بااین همه، اگر کسی پیدا شد که بخواهد داستانتان را در کتابی گروهی منتشر کند، در صورتی که وجهی هم از شما نگیرد، با سنجیدن جوانب مختلف امر، میتوان ریسک کرد و به دست او داستانی برای چاپ سپرد؛ فعلا برای شما نویسنده جوانی که هنوز کارتان دیده و خوانده نشده، یکی دو نفر هم که کارتان را بخوانند، غنیمت است!