برخی مشاغل هستند که سربلندی انسان در فرود آوردن سر دربرابر آنان است؛ مثل پرستاری، از این روست که قلم هم در محضرشان به شوق مینویسد. بشکوه است پرستاری، شکوهمند است پرستار. بزرگ اند آنانی که ثمره تلاش شان، شکوفایی سلامت در جسم و جان انسان هاست.
این را به تأکید و تکرار باید گفت تا توجه داد جامعه را به جمعی که هرکدام شمع میشوند برای محفلی، آن هم نه فقط در یک روز که این یک روز را بسان «نوروز» باید گرفت برای گفتن از او که شرح همه روزها باشد در بیان مقام پرستار، که جان و جوانی اش را، آسایش و سلامتش را وقف عام میکند برای توسعه سلامت و بهروزی دیگران.
کاری چنین سترگ را باید قدر دانست و سنگ حرمت او را همیشه به سینه زد. برای پرستاری هم باید معنایی وسیعتر از کادربندیهای اداری در نظر داشت؛ به ویژه باید همسرانی را دید که نه در قالب شیفت و ساعت اداری و تعریف مابه ازای اداری و مادی، همه زندگی خود را در قالب رسالت پرستاری تعریف میکنند. بزرگ بانوان سرزمین جهاد و شهادت، ایران عزیز که در جایگاه همسران جانبازان، پرستاری را در تراز جانبازی معنا میکنند و از این دوگانه به فهمی معرفت آموز از شهادت میرسند. اینان فقط یک بیمار را پرستاری نمیکنند؛ هرچند شوی جانبازشان باشد.
آنان تنها زخمهای مدام را مرهم نمینهند، حتی اگر زخم به یادگارمانده از دفاع مقدس باشد. بالاتر از همه مؤلفههای احساسی و عاطفی و اخلاقی، آنان به مرزبانی از حریم واجب الحرمه شهادت و ایثار، همتی در افزایش دارند که تکلیفی ملی و انقلابی نیز هست. این درست که کاری چنین، عبادتی تمام ساحتی است که به اخلاص عبودیت نیز غنی شده است و در این دنیا «ان مع العسریسرا» را تفسیری مجسم میشود، این هم قبول که این زحمات، برایشان در آخرت ارزش افزوده ایجاد میکند، شأن آسمانی شان سرجا، در این دنیا، اما ما هم باید ببینیم و به قدر توان خود، به تعظیم، به کرامت، راهشان را هموار کنیم.
بینا شدن دل و دیده به این عظمتهای خداپرورده، اولین قدم در این رسالت انسانی است که همه باید بدان برسیم. قدم دوم را باید مسئولان بردارند که با شمار اینان که با تعداد ۶۳ هزار نفر، بزرگترین جامعه پرستاری در خانه را تشکیل میدهند، در کنار پرستاران فرهیخته و خستگی ناپذیر، طیف پرستاری را گسترهای مفهومی و معنایی و عددی بخشند. این برکت افزای تلاش نگهبانان سلامت در بیمارستانها هم خواهد شد.
چنان که دیده شدن عظمت کار پرستاران، به کار همسران جانبازان هم معنایی والاتر میبخشد. این هم اقدامی است اخلاقی و معنوی که قدردانی ما را میرساند، والا این بزرگ بانوان خودساخته که خستگی را خسته کرده اند، به دنبال شنیدن خداقوت هم نیستند. این خداقوتی، نخستین وظیفه ماست که به خود ما قوت میدهد؛ به ما و وطنمان، به ما و تاریخ جهاد و صبوری مان، به ما و زندگی مان. به برکت نفسهای اینان است که فیض روح القدس در جامعه میپیچد و با وجود همه دشواریها و تلخ کامی ها، حلاوت را ترجمهای نو میزند.