«دروغی که حالی دلت خوش کند
به از راستی کت مشوش کند» *
در زمستان ۱۳۹۰ قیمت طلا و سکه مدام درحال افزایش بود و شهروندان برای خرید به این بازارها هجوم آورده بودند. در آن زمان، دولت وقت به منظور کنترل بازار، نرخ سود بانکی را افزایش داد. همین مسئله سبب شد قیمتها در بازار فروکش کند. بعد از این اتفاق، رسانهها پر شد از تیترهایی مانند «معامله گران بازار سکه، نقره داغ شدند» و «دلار ریخت».
هرچند اندکی بعد و در نوروز ۱۳۹۲ دوباره موج افزایش قیمتها شروع شد و این موج در تابستان این سال فروکش کرد. چند سال بعد در تابستان ۱۳۹۷ دوباره روند افزایش قیمت دلار و سکه شروع شد و این موج تا اوایل مهر این سال ادامه داشت.
بعد از اینکه در مهرماه قیمت دلار با کاهش روبه رو شد، رسانهها اقدام به انتشار عکس پیرمردی کردند و مدعی شدند که او سرمایه اش را به دلار تبدیل کرده و حالا دچار ضرر و زیان هنگفتی شده است. اکنون در سال ۱۴۰۱ و در مقطعی که قیمتهای دلار و سکه درحال نوسان است، اگر چندی بعد، قیمت دلار و سکه مقداری فروبریزد، رسانهها به احتمال زیاد همان تیترها و تحلیلهایی را منتشر میکنند که در یک دهه گذشته برمی گزیدند! نتیجه این کار چیزی نیست جز بی اعتمادی به رسانهها و حرفهای شهروندان در کوچه و بازار درباره روزنامه ها. اما چاره چیست؟
بی شک رسانه نباید فضا را ملتهب کند، اما این به معنی گفتاردرمانی یا کنترل التهابات بازار با مُسکنهای خبری نیست. این گونه اخبار سبب میشود شهروندان مبنای تحلیلها و پایههای خبری خودشان را در شبکههای مجازی و کانالهایی که گاه تحت پوشش مشاوره اقتصادی فعالیت میکنند، قرار دهند و بیشتر متضرر شوند، از این رو بهترین راهکار برای اطلاع رسانی درست به شهروندان در چنین زمان هایی، تلاش برای ارائه اطلاعات اقتصادی به زبان ساده و، اما کاربردی است. باید خیلی گویا به شهروندان توضیح داد که ریشههای نوسان قیمت دلار و سکه چیست.
اینکه تورم یا نوسان درآمدهای ارزی روی این مسئله چه تأثیری گذاشته است و ریسکهای ورود به این نوع سرمایه گذاریها را برایشان تشریح کرد. براساس تحقیقی که در سال ۱۳۹۸ انجام گرفته است، فقط ۲۰درصد از جمعیت ایران سواد مالی دارند. همین مسئله سبب شده است هنگام نوسانهای اقتصادی، تصمیمهای احساسی و پرریسک بیشتر گرفته شود، از این رو وظیفه رسانهها پیش از هر چیزی، دادن اطلاعات صحیح و تحلیل دقیق و درست از آنها به مردم است.
این مسئله سبب اعتمادسازی شهروندان میشود و بستر تعامل بین آنها و رسانه برای افزایش سطح آگاهی اقتصادی را فراهم میکند، در غیر این صورت گفتاردرمانی مصداق همان بیت اول این نوشتار خواهد شد.
*سعدی