انتقال زائران اربعین از شلمچه با ناوگان ایرانی امکان پذیر شد هوای کشور گرم‌تر می‌شود (یکم مرداد ۱۴۰۳) افزایش ۱.۳ درجه‌ای میانگین دمای هوای ایران در تیرماه تعطیلی و کاهش ساعت کاری ادارات و بانک‌های قم از دوم مرداد ۱۴۰۳ + جزئیات دستمزد عجیب سوادآموزی هر بیسواد در کشور خراسان‌رضوی پیشگام در واکسیناسیون دام نمرات امتحان نهایی چه زمانی اعلام می‌شود؟ بی‌اختیاری ادرار، یکی از علائم اصلی اختلال در کف لگن است بهره‌مندی ۵ هزار دانش‌آموز مشهدی از خدمات بهزیستی پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان‌رضوی (دوشنبه یکم مرداد ۱۴۰۳) | تداوم وزش باد در استان تا پایان هفته برای اولین بار در خراسان‌رضوی؛ افتتاح مرکز نگهداری شبانه‌روزی موقت اوتیسم تجویز آنتی‌بیوتیک در ایران ۱۰ درصد بیشتر از میانگین جهانی قاچاق معکوس دخانیات به دلیل قیمت پایین در ایران توصیه‌هایی در خصوص خشکی چشم | زائران اربعین مبتلا به خشکی چشم، اشک مصنوعی همراه داشته باشند کشف و ضبط ۱۳۰ قبضه سلاح جنگی غیر مجاز در شادگان خوزستان تغذیه و تحرک کافی از عوامل اثر گذار در حفظ سلامت استخوان و مفاصل است علت تأخیر در واریز حقوق تیرماه ۱۴۰۳ بازنشستگان تأمین‌اجتماعی | تعطیلات رسمی بهانه تأخیر در واریز حقوق و مستمری نشود! چرا مدیریت مصرف آب در تابستان امسال ضرورت دارد؟ | مراقب گرمای غیر طبیعی تابستان امسال باشید ابلاغ بیش از ۶۱ هزار میلیارد ریال از اعتبارات سرمایه‌ای خراسان رضوی ماجرای نامه مخبر برای حداقل‌بگیران تامین اجتماعی چه بود؟ | سه میلیون تومان برای متناسب‌سازی نیست! راه‌اندازی چهارمین مرکز خدمات جامع سلامت آموزشی در دانشگاه علوم پزشکی مشهد
سرخط خبرها

خطای محاسباتی دشمن و خطای محاسباتی ما

  • کد خبر: ۱۴۰۱۴۹
  • ۲۴ آذر ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۲
خطای محاسباتی دشمن و خطای محاسباتی ما
مدتی پس از زلزله سرپل‌ذهاب، اردویی جهادی داشتیم که ۱۰‌روز در منطقه مستقر شدیم و به مردم مناطق زلزله‌زده ارائه خدمت کردیم.

ضرورتی برای جهاد تبیین

پرده اول‌: زلزله سرپل‌ذهاب

مدتی پس از زلزله سرپل‌ذهاب، اردویی جهادی داشتیم که ۱۰‌روز در منطقه مستقر شدیم و به مردم مناطق زلزله‌زده ارائه خدمت کردیم.

سختی‌های زیادی داشت؛ دوری ده‌روزه از خانواده، سرمای هوا و امکانات کم رفاهی در مقصد، فقدان جاذبه‌های تفریحی و صرفا قصد خدمت به مردم و.... همه این‌ها باعث شد خیلی از دوستان حزب‌اللهی‌مان هم یارای همراهی با چنین‌شرایطی را نداشته باشند؛ اما به‌هر حال هر حرکتی مشتری خودش را دارد و این‌بار هم با یک تیم بیست‌نفره رفتیم. در خلال ارائه خدمات، یک روز یکی از بیماران داخل درمانگاه دچار وضعیتی شبیه حملات پانیک شد (تنگی نفس شدید و خس‌خس بلند سینه و ناله‌های بلند و...)؛، ولی من برای اطمینان از تشخیص و گرفتن مشورت از اساتیدم در مشهد، فوری به خانم مامای جوان تازه‌فارغ‌التحصیلی که ما را همراهی می‌کرد، گفتم «لطفا فوری فیلم بگیرید از وضعیت بیمار که بعد برایم ارسال کنید...» وضعیت بیمار بهبود یافت و بعد به ایشان گفتم فیلم را در فضای مجازی برایم بفرستید.

وقتی ارسال کردند، دیدم تصویر پروفایل ایشان حجاب نداشت! برایم جالب بود خانمی که شاید بخشی از اعتقاداتش با من بسیجی اهل ریش و تسبیح و چفیه متفاوت باشد، در بخش زیادی از اعتقاد‌ها هم مثل من فکر می‌کند و او هم حاضر است ۱۰ روز با قبول تمام این سختی‌ها برای خدمت به مردم و رضای خدا بیاید کمک؛ آن‌هم در اردویی که رسما توسط بسیج برگزار می‌شود.

پرده دوم‌: سیل آق‌قلا و گمیشان

بلافاصله پس از سیل آق‌قلا و گمیشان که در ایام عید نوروز بود، با فوریت شدید به‌منظور خدمت‌رسانی به مردم، کاروانی برای اردوی جهادی پزشکی آماده کردیم و خودمان هم نفهمیدیم چطور حدود بیست نفر حاضر شدند از تعطیلات عید خود و از کنار خانواده‌بودن و تفریحات و دیگرجاذبه‌ها بزنند و در‌حالی‌که هنوز منطقه زیر آب است و احتمالا خطرات سیل هم ادامه دارد، ما را همراهی کنند و بیایند و بدون هیچ چشمداشتی یک هفته خود را وقف خدمت به مردم و رضایت الهی کنند، اما به لطف خدا این اتفاق افتاد.

در بین خانم‌هایی که با ما بودند، یکی از خانم‌ها نسبت به دیگرخانم‌های همراه کاروان ما، وضعیت حجابش از معیار‌های اسلامی فاصله بیشتری داشت. یک شب به من پیغام دادند که «اگر امکان دارد، من فردا برگردم به شهرم...»؛ گمان کردم سختی کار و شرایط نامناسب اسکان یا احیانا سوءمدیریت ما و برخورد‌های بچه‌ها باعث ناراحتی ایشان شده است. گفتم‌: «چشم، بررسی می‌کنم که شرایط را برای برگشت شما فراهم کنیم.»

چند‌ساعتی گذشت که ایشان دوباره پیغام دادند‌: «مشکل حل شده و لازم نیست برگردم.» به خودم گفتم نکند این بنده‌خدا بخواهد با مراعات ما و رودربایستی بماند (چون به‌دلیل آب‌گرفتگی منطقه پیرامون ما واقعا برگرداندن یک دختر جوان بدون همراهی کاروان دشوار بود) و دوست نداشتم ایشان با سختی ما را چند روز دیگر همراهی کنند؛ بنابراین پیگیر شدم مصرانه که باید بروید و تعارف نکنید و.... اصرار من باعث شد ایشان واقعیت مطلب را برایم توضیح دهند. داستان از این قرار بود که برای یکی‌دو روز بعد قرار بود ایشان ازدواج کنند و عقدشان جاری شود و در این چند ساعت از خانواده‌ها پیگیری کردند و عقدشان را چند روز به تأخیر انداختند تا بتوانند ما را تا پایان اردوی جهادی همراهی کنند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->