به گزارش شهرآرانیوز؛ دانههای سرخ انار و میوههای رنگارنگ پاییزی، تنقلات شور و شیرین و شکلات، همه با هم در بستههای پرمهر یلدایی در کنار هم چیده شدهاند. این بستههای مهر قرار است شب یلدا سر سفره نیازمندانی باشد که یا از ایتام هستند یا زیرخط فقر قرار دارند. حالوهوای اشتیاق مردم برای تهیه بستههای پرمهر یلدایی وصف ناپذیر است. خانم ناطق بههمت بسیج و همراهی همسایگان خوب بولوار توس، از یک ماه گذشته خانوادههای نیازمند را شناسایی کرده اند تا با جمع آوری کمکهای مردمی بتوانند گرمابخش سفرههای یلدایی در خانههای سرد و تاریک نیازمندان باشند.
ساعت حوالی ۹ صبح است. از کوچه پس کوچههای تنگ و باریک عبور کردیم تا به آدرس منزلی واقع در بولوار توس رسیدیم. در خانه باز بود، گویی هرکسی تمایل به کمک دارد، میتواند در این جمع صمیمی وارد شود، حیاط خانه پر از گلدانهای کوچک سرسبز است، حیاطی که از آب پاشی صبحگاهی مادر شهید بوی طراوت به خود گرفته است.
اینجا منزل شهید مرتضی نیری است. این خانه کوچک پر از لطف و صفاست، همان جایی که بستههای یلدایی با دستان پرمهر بانوان مشهدی با سلام وصلوات آماده میشوند. چشم هایم را به بستههای یلدایی میدوزم و غرق در رؤیایی شیرین میشوم. لحظاتی را به یاد میآورم که دیگر خبری از شرمساری پدر در مقابل فرزندانش نیست، پدری که توان خرید میوه و شیرینی شب یلدا را نداشته است، امشب با گرفتن این بسته، شادمانی را به دل خانواده و فرزندانش هدیه میکند.
هنوز بستههای یلدایی به دست نیازمندان نرسیده است، اما میتوان صدای شادی کودکان معصوم را شنید، میتوان حس زندگی را از دورافتادهترین خانههای شهروندان در حاشیه شهر نظاره کرد. یلدای امسال در خانه شهید با بوی روضه و صلوات رنگو بوی دیگری به خود گرفته است.
خانم ناطق که خیریه «آوای مهربانی» را از هفت سال قبل پایه گذاری کرده است، با کمک خیران توانسته است در تهیه اقلام جهیزیه، تهیه مبلغ رهن و اجاره برای افراد نیازمند، تهیه بستههای کمک معیشتی، کمک به تهیه پوشاک، کیف، کفش، نوشت افزار و تهیه داروی رایگان، یاریبخش نیازمندان باشد. او درحالی که میوههای رنگارنگ را در بسته یلدایی قرار میدهد، میگوید: کمک به همنوعان و نیازمندان برایم لذت بخش است. شب و روز در پی بازکردن گرههای زندگی نیازمندان هستم. هر کسی در زندگی با مشکلات اقتصادی دستوپنجه نرم میکند، سعی میکنم بهاندازه خودم مشکلش را حل کنم، گرچه خودم هم یک زندگی معمولی دارم، ولی قطعا افرادی هستند که شرایط اقتصادی بدتری دارند.
او ادامه میدهد: بهدلیل اینکه منزلم کوچک بود و بستههای یلدا زیاد بودند، بهدنبال مکانی بودیم که در آنجا بتوانیم بستهها را درست کنیم. به سفارش یکی از دوستان بستههای یلدایی را به منزل مادر شهید مرتضی نیری آوردیم، اما گویا خود شهید از روز قبل وعده مهمانها را به مادر داده بود.
مادر پیر دانهبه دانه شکلاتهای رنگارنگ را درون بستهها میچیند و بلندبلند صلوات میفرستد. میگوید: پسرم نوزده ساله بود که به جبهه رفت و شهید شد. در تمام این سالهای تنهایی، همدمم کار خیر بود و دوست داشتم هر کاری از دستم برمیآید برای افراد نیازمند انجام دهم.
بی بی ربابه احمدی، مادر شهید مرتضی نیری، آهی از ته دل میکشد و میگوید: چند شب پیش خواب پسرم را دیدم که گفت: «مادر بلند شو، فردا مهمان داری.» از خواب که بیدار شدم، معنای خوابم را نفهمیدم تا اینکه از خیریه با من تماس گرفتند و گفتند میخواهیم بستههای یلدایی نیازمندان را در خانه شهید بسته بندی کنیم.
این مادر شهید درحالی که اشک در چشمانش حلقه زده است، با بغض میگوید: مهمانهای امروز من همین نیازمندانی هستند که با دستان خودم بستههای یلدایی را تقدیمشان کردم. این نیازمندان که امروز به در خانه شهید آمده اند، مهمانان ویژه من هستند.
خانم شریعتی یکیدیگر از همسایگان است که برای کمک آمده است و مشغول چیدن میوه هاست. میگوید: مگر میشود شب یلدا را در کنار خانواده به خوشی بگذرانیم، درحالی که میدانیم همسایه ما گرسنه است و چیزی برای خرید شب یلدا ندارد. دستکم با این کار خیر، حال خوب را با دیگران تقسیم کرده ایم. ما حال خوب را با همه مردم شهر تقسیم میکنیم.
خانم شالچی از دیگر همسایگان است که جعبههای شیرینی را روی هم میگذارد و میگوید: ما همگی همدم هم هستیم و در سختی و مشکلات یار و مددکار هم هستیم. اگر هرکسی همسایه و نزدیکان خود را دریابد، دیگر نیازمندی وجود نخواهد داشت. خانوادهها یکییکی مراجعه میکنند و بستهها را میگیرند. کنار مادرها بچهها هم حضور دارند. خیلیهایشان دلشان تحمل ندارد بسته را به شب برسانند و همان جا پاکوبان آجیل و شیرینی را میخواهند. با صدای بلند مادر شهید عطر صلوات بار دیگر منتشر میشود.
اینجا مهربانی موج میزند؛ درست در حاشیهایترین خانههای توس ۷۵ مشهد.