درباره کوچه امام خمینی ۲۴ در مشهد و روزگار رفته بر آن | خیام؛ کوچه بود‌ها و نابود‌ها رئیس شورای اسلامی شهر مشهد: مدیریت دهه پایانی صفر، هر سال منسجم‌تر می‌شود پژمان‌فر خبر داد: افزایش ۴ درصدی تعداد زائران ایرانی شرکت‌کننده در مراسم اربعین ۱۴۰۴ نسبت‌به سال گذشته شهردار مشهد مقدس: رزق و روزی مدیریت شهری از اربعین و دهه آخر صفر است + فیلم عضو هیئت‌رئیسه شورای اسلامی شهر مشهد: مردم، بیت‌الغزل خدمات در دهه آخر صفر بودند رئیس سازمان فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد: هدف تیم بزرگ مدیریت شهری در دهه پایانی صفر، خدمت به زائران حضرت رضا(ع) بود ثبت جهانی توس همچنان در بلاتکلیفی| رفع ترافیک سه‌راه فردوسی اولویت مدیریت شهری است رئیس شورای اسلامی شهر مشهد: پروژه باغ‌راه شاهنامه چهره توس را دگرگون خواهد کرد پژمان‌فر: امروز فرزندان ما اسطوره‌های دیگری انتخاب می‌کنند، چون ظرفیت‌های خود را معرفی نکردیم انجام بازدید دوره ای از وسایل بازی کودکان در بوستان های مشهد شهرداری مشهد پیشگام در خدمات آبرسانی به مواکب در دهه آخر صفر ۱۴۰۴ شهردار مشهد مقدس: هزینه‌های زیادی در حوزه توس و بولوار شاهنامه توسط مدیریت شهری صرف شده است | طرح تفصیلی توس دغدغه ۱۲ساله مردم به شمار می‌رود + فیلم معاون عمران شهرداری مشهد: باید ۷ پل دیگر بر روی بزرگراه پیامبراعظم(ص) ساخته شود شهردار منطقه ۱۲ مشهد: پیگیر طرح تفصیلی شاهنامه هستیم آغاز عملیات اجرایی پل چپگرد غیرهم‌سطح سه‌راه فردوسی مشهد (۹ شهریور ۱۴۰۴) کیفیت هوای کلانشهر مشهد همچنان ناسالم است (۹ شهریور ۱۴۰۴) مدیر عالی حرم مطهر رضوی: خدمات شهرداری در دهه آخر صفر امسال، روان‌تر، متنوع‌تر و بهتر از سال‌های گذشته بود + فیلم دیدار شهردار مشهد با مدیر عالی حرم مطهر رضوی | قلندرشریف: فاز نخست خط ۳ متروی مشهد رهاورد همکاری آستان قدس رضوی با مدیریت شهری بود + فیلم مزین شدن ۵۰ قاب مفاخر شهری مشهد به تصاویر شهدای ترور آغاز عملیات اجرایی پل چپگرد غیرهمسطح سه راه فردوسی و افتتاح ۴۷ پروژه عمرانی منطقه ۱۲ مشهد
سرخط خبرها

آقای پورحسین، خانم تهرانی و یوز ایرانی در چهارراه مخابرات

  • کد خبر: ۱۴۳۰۷۹
  • ۱۲ دی ۱۴۰۱ - ۱۹:۱۸
آقای پورحسین، خانم تهرانی و یوز ایرانی در چهارراه مخابرات
بیست سال پیش کمی آن طرف و این طرف تر، هم زمان با روزگار افول ابوالفضل پورعرب و جان گرفتن گلزار و حیایی بود که یک نفر آمده بود این طرف شهر مشهد یعنی قاسم آباد.

«من اینجا نخواهم خفت، بلکه جزئی از نسیان خواهم شد، آن ماده رقیقی که کیهان ساخته از آن است.» اطلس، خورخه لوئیس بورخس

جایی که بیست سال بسته شده است را دیگر کسی به خاطر نخواهد آورد. بیست سال پیش کمی آن طرف و این طرف تر، هم زمان با روزگار افول ابوالفضل پورعرب و جان گرفتن گلزار و حیایی بود که یک نفر آمده بود این طرف شهر یعنی قاسم آباد که بعد‌ها می‌خواستند بگویند شهرک غرب، اما انگار همان قاسم بیشتر به آبادش چسبیده بود و نشد، قبل از چهارراهی که، چون شرکت مخابرات سال هاست کنج آن جاخوش کرده است، مخابرات نام گرفته است، کمی قبل از آن چهارراه یک نفر آمده بود تا بعد از سینما سیمرغ، سینمایی دیگر راه بیندازد.

نبش یک کوچه بزرگ در بولوار شریعتی تابلویی بزرگ چسبانده بود؛ سینما مهران- احتمالا همان سال‌ها یک مسئول که همچنان هم مسئول مانده است روبان را بریده و چند عکس یادگاری انداخته و چند کلمه‌ای درباره اعتلای فرهنگ و توازن امکانات در تمام شهر سخن گفته و رفته است. بعد هم احتمالا مردم آمده اند و در یکی از چهارصد صندلی سینما نشسته اند و فیلم تماشا کرده اند و انگار یک روز هم تصمیم گرفته اند که دیگر نیایند.

سینما مهران مثل دیگر مکان‌ها برای هر آدمی هم خاطره‌ای عمومی و هم خاطره‌ای شخصی است. مهران طولانی عمر نکرد و زود جایش را داد به یک صندوق اعتباری و بعد چند مغازه بزرگ و کم کم سردر سینما محو شد.
اما من هر زمان از آن حوالی رد می‌شوم صدای هدیه تهرانی را می‌شنوم که دارد با محمدرضا شریفی نیا خوش وبش می‌کند و قرار است آخر فیلم آن طور که فرهاد توحیدی فیلم نامه را نوشته است سر حاجی قصه را کلاه بگذارد.

من «دنیا» را بیشتر از ۱۰ بار دیده ام، به لطف حسین پورحسین که روزگاری مدیر سینما مهران بود، آن روز‌ها مردم دیگر داشتند مهران را فراموش می‌کردند، اما من آنجا به پشت گرمی حسین پورحسین یک ردیف صندلی برای خودم داشتم و می‌توانستم هرکسی را که خواستم روی آن صندلی‌های قرمز یا آبی بنشانم تا «دنیا» را ببینند.

اگرچه که غزاله علیزاده در «خانه ادریسی ها» نوشته است: «بروز آشفتگی در هیچ خانه‌ای ناگهانی نیست؛ بین شکاف چوب ها، تای ملافه ها، درز دریچه‌ها و چین پرده‌ها غبار نرمی می‌نشیند به انتظار بادی که از دری به خانه راه بیابد و اجزای پراگندگی را از کمینگاه آزاد کند.»، اما انگار مردم یک روز دقیقا در لحظه‌ای همه در اتحادی نانوشته تصمیم می‌گیرند مهران دیگر سینما نباشد. نمی‌دانم چه می‌شود که حتی کاری از دست هدیه تهرانی هم برنمی آید، سینما بسته می‌شود، صندلی‌ها خاک می‌گیرد و کسی آخرین بسته ذرت بوداده را بر می‌دارد و می‌برد برای بچه اش.‌

نمی‌دانم آن کودک می‌داند آخرین بسته ذرت بوفه فروشگاه سینما مهران را خورده است و هر زمان گذرش می‌افتد به آن حوالی مزه ذرت در دهانش زنده می‌شود یا نه؟ اما من هر زمان به حوالی مهران می‌رسم، یادِ حسین پورحسین و هیجان همیشگی اش می‌افتم، یاد هدیه تهرانی و بعد یادِ یوزپلنگ‌هایی که در خطر انقراض هستند می‌افتم و با خودم فکر می‌کنم مهران بیش از اندازه نازک ‎نارنجی بود، اینجا باید مثلِ یوزپلنگ سخت جانی کنی تا از خطر انقراض و فراموش شدن دور بمانی.

حالا خیابان شریعتی دیگر سینما ندارد و سال هاست دیگر کسی سرش را بالا نمی‌آورد تا سردر سینما را ببیند، حالا آنجا تلویزیون قسطی می‌فروشند که همه چیز را با کیفیت 4k نشان می‌دهد، اما معلوم نیست همه چیز با کیفیت‌تر شده باشد، حالا سال هاست که مردم مهران را فراموش کرده اند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->