تامین ۶۰ واگن جدید برای خط یک مترو مشهد وارد فاز اجرایی شد (۲۸ شهریور ۱۴۰۴) جهش بی‌سابقه شهرداری مشهد در توسعه زیرساخت‌های ورزشی بازدید فرماندار مشهد از نمایشگاه فروش پاییزه | حداقل تخفیف ۲۰ درصد، شرط حضور غرفه‌داران در نمایشگاه امسال ارائه خدمات حمل‌ونقل دانش‌آموزی به ۷۰ هزار خانواده در مشهد تصویر دنیای هزاررنگ پاییز در نمایشگاه بین‌المللی مشهد | گزارش شهرآرانیوز از بیست‌وچهارمین نمایشگاه فروش پاییزه  احداث ایستگاه دائمی استقبال از زائران مشهد در مراحل پایانی قرار دارد + فیلم اصلی‌ترین دغدغه ساکنان محله نهضت قاسم آباد مشهد تعریض کوچه ابرار ۱۰ است تکمیل یکی از مهم‌ترین ایستگاه‌های قطار شهری مشهد تا پایان ۱۴۰۴ | اعتبار ۷۰۰‌میلیارد‌تومانی ساخت ایستگاه بسیج تأمین شد تجهیز ۱۵۰ چراغ راهنمایی‌و‌رانندگی مشهد به برق اضطراری توسط مدیریت شهری پویش ملی دانش‌آموزی «ایران سرافراز» در مشهد آغاز شد  عضو شورای اسلامی شهر مشهد: باید به سمت افزایش سطح تعاملات اجتماعی در بوستان‌ها حرکت کنیم معاون محیط زیست و خدمات شهری شهرداری مشهد: تله‌کابین بوستان خورشید با استفاده از ظرفیت سرمایه‌گذار اجرا می‌شود + فیلم زنگ هشدار برای فراریان مالیات؛ از کارت به کارت فاصله بگیرید فرماندار مشهد: بوستان خورشید تا ۳۶۰ هکتار گسترش خواهد یافت شهردار مشهدمقدس: تاکنون ۱۵ پروژه از ۴۷ کلان‌پروژه هدف‌گذاری‌شده شهرداری به بهره‌برداری رسیده است + فیلم بهره‌برداری از مصلای شهدای مدافع حرم بوستان خورشید مشهد کیفیت امروز هوای مشهد «قابل قبول»، اما در مرز ناسالم‌شدن (پنجشنبه، ۲۷ شهریور ۱۴۰۴) ویدئو | بابک شهبازی چه اطلاعاتی را به موساد فروخته بود؟ + تصاویری از اعترافات و لحظه دستگیری مصلی و المان شهدای مدافع حرم بوستان خورشید و ۱۵ پروژه عمرانی در منطقه ۹ مشهد فردا (۲۷ شهریور ۱۴۰۴) افتتاح می‌شود شهردار مشهد مقدس: جهاد تبیین و امیدآفرینی یکی از وظایف اصلی خبرنگاران است
سرخط خبرها

یک لکه آبی در خیابان کوهسنگی

  • کد خبر: ۱۵۲۳۲۴
  • ۰۸ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۴:۰۵
یک لکه آبی در خیابان کوهسنگی
آدم در طول عمرش چندبار سروکارش به بیمارستان می‌افتد؟ و دانستن این‌ها چه کمکی به آدم می‌کند؟

حتما یک شیر آب در بیمارستانی در حال چکه کردن است. حتما یک برگ از درخت داخل حیاط بیمارستانی در حال افتادن است. حتما هزاران سرم قطره قطره دارند از راه شلنگ‌های باریک می‌رسند به رگ بیمارها.

آدم در طول عمرش چندبار سروکارش به بیمارستان می‌افتد؟ و دانستن این‌ها چه کمکی به آدم می‌کند؟ هیچ. جهان پر است از این جزئیات بیهوده. ما مریض می‌شویم، می‌رویم به بیمارستان و لباس آبی یا صورتی تنمان می‌کنیم و اگر شانس بیاوریم زنده بیرون می‌آییم. هر آدمی بالأخره چندبار گذرش به بیمارستان می‌افتد، گاهی در نقش بیمار، گاهی در نقش همراه بیمار و گاهی می‌رود تا عزیزی را از بیمارستان تحویل بگیرد و ببرد در دلِ قبرستان بکارد. من یک روز صبح سرد از بیمارستان امام رضا (ع) در خاطرم هست که تنِ نحیف مامان بزرگ را وقتی برگ درخت‌ها داشت می‌افتاد از بیمارستان تحویل گرفتیم و در قبرستان خواجه ربیع دفن کردیم.

یک بار دیگر هم یادم هست که با دردی در سمت راست شکمم رفتم بیمارستان ۱۷ شهریور بستری شدم. لباسی آبی پوشیدم و در اتاقی شش تخته، روی اولین تخت، در سمت راست اتاق خوابیدم و به چک چک شیر آب خیره شدم و به سرم‌هایی که پر و خالی می‌شدند تا تنِ نوجوان من جان بگیرد و من فکر کردم به روزی که به دنیا آمدم، به روزی در اردیبهشت و بیمارستان جوادالائمه (ع) که چند خیابان تا حرم فاصله دارد، حتما همان روز هم به چکیدن سرم خیره شده بودم و نمی‌دانستم که جهان پر است از جزئیات بیهوده، از تخت‌هایی در بیمارستان که پر و خالی می‌شوند. از خیابان‌هایی در شهر که عابر‌ها در آن راه می‌روند، از خانه‌هایی که آدم‌ها در آن شادی و اندوه را تجربه خواهند کرد.

جزئیات بیهوده، روز‌های بیهوده و شهر که همه ما را با تمام بی حوصلگی مان تحمل می‌کند و شهر که قاب بزرگی است و ما را در خودش حمل می‌کند؟ ما را، بیمارستان‌ها را، پارک‌ها را و قبرستان‌ها را. اصلا چه کسی می‌داند مشهد چند بیمارستان دارد؟ روزی چند کودک آنجا به دنیا می‌آیند و روزی چند آدم آنجا می‌میرند؟ چند آمبولانس در روز باشتاب دلِ خیابان را می‌شکافند تا بیماری را به بیمارستان برسانند، به اتاقی در بیمارستان که شیر آبش چکه می‌کند و بیماران آنجا لباس آبی پوشیده اند.

باید روزی فهرستی از دفعاتی که در بیمارستان بستری شده ام بنویسم، می‌دانم بیهوده است، اما این نقطه گذاری است و عمل کردن به حرف آن فیلسوف که گفته بود خوشبختی را نباید با موفقیت یا رسیدن به آرزو سنجید بلکه باید با تعداد دفعاتی که از فاجعه دور مانده ای، آن را بسنجی. در آن فهرست بیمارستان ۱۷ شهریور خیابان کوهسنگی در صدرش قرار گرفته است، بیمارستانی که تا همین چند سال پیش آنجا همیشه می‌شد روی نگاه مهربان و لبخند عمو کاظم حساب کنی.

تا روزی که او تصادف کرد و دیگر نفس نکشید، تا آن روزی که ما رفتیم و او را در بهشت رضا (ع) خاک کردیم. از همان روز یک لکه آبی غمگین روی بیمارستان ۱۷ شهریور و خیابان کوهسنگی افتاد. همان روز بود که فکر کردم چندبار عموکاظم نیمه شب رفته و شیر اتاقی را که چکه می‌کرده، سفت کرده است و بعد رد صورتش افتاده روی شیشه اتاقی در بیمارستان ۱۷ شهریور که در حیاطش داشته برگی از درخت می‌افتاده و از سایه و سقوط یاکریمی ترسیده است و بال زده و رفته روی درختی در پارک کوهسنگی مجاور آن شیر سنگی نشسته است.

پرنده بال می‌زند، شیر آب چکه می‌کند، بیمارستان‌ها پر و خالی می‌شوند، بیماران لباس‌های آبی را می‌پوشند و زیر آسمان شهر که گاهی آبی است در حیاط بیمارستان قدم می‌زنند و روز‌هایی هست که آدم‌ها هرچه تلاش می‌کنند تا جلو هجوم خاطرات و جزئیات را بگیرند نمی‌توانند مثلِ شیر آبی که واشرش هرز است، مثل آپاندیسی که وقتی دردش شروع می‌شود، مثل یک اتفاق جزئی باید از گوشه سمتِ راست شکمت بیرون بکشی اش، تا شاید فراموش شود، اما باز هم حضورش را در رد بخیه اش ادامه خواهد داد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->