جاده چالوس یک‌طرفه شد (۱۵ تیر ۱۴۰۴) ابتلا به این بیماری‌ها می‌تواند خطر افسردگی را دو برابر کند پرهیز از ایجاد شوک دمایی در اولین لحظات گرمازدگی هشدار نارنجی هواشناسی برای سه استان کشور صادر شد (۱۵ تیر ۱۴۰۴) تکرار حماسه مدافعان سلامت در جنگ ۱۲ روزه | لزوم بازنگری در سرمایه انسانی حوزه بهداشت استخدام ۲۰۰ عضو هیئت علمی قراردادی در دانشگاه فرهنگیان تصویب شد اعلام جزئیات ترم تابستانی دانشگاه فرهنگیان پیش‌بینی هواشناسی امروز (۱۵ تیر ۱۴۰۴) | رگبار و رعدوبرق در شمال و شمال‌غرب کشور پرواز‌های «هما» از اهواز و شیراز به مقصد دبی برقرار شد هشدار سازمان هواپیمایی: فروش بلیت برای پرواز‌های ساعات شب جعلی و غیرمجاز است بازگشایی فرودگاه شهید مدنی تبریز | نخستین پرواز استانبول انجام شد (۱۴ تیر ۱۴۰۴) + فیلم تأمین قطار‌های فوق‌العاده برای ایام تاسوعا و عاشورای حسینی ۱۴۰۴ فرمول مراقبت از پوست صورت در تابستان برای دادن غذا و نوشیدنی نذری از این ظرف‌ها استفاده نکنید مراقب گرمازدگی در داخل خانه باشید آیا زیاد خوردن لبنیات، کابوس شبانه می‌آورد توصیه‌های تابستانی برای مادران باردار پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی در روز‌های تاسوعا و عاشورای حسینی (۱۴ و ۱۵ تیر ۱۴۰۴) پروازهای شرکت‌های عربی به ایران از سر گرفته شد ۱۷ مصدوم در حادثه آتش‌سوزی مجتمع تجاری درگهان (۱۳ تیر ۱۴۰۴) هشدار رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران: آثار روانی و اجتماعی جنگ نیازمند توجه و سیاست‌گذاری فوری است ۲۵ استان با تنش آبی مواجه هستند استاد دانشگاه فردوسی مشهد: سران صهیونیستی و آمریکایی شمر و یزید زمان ما هستند تمدید مهلت ثبت اعتراض آزمون‌های نهایی پایه دوازدهم ویدئو | ازسرگیری پروازها در فرودگاه‌های اصفهان و تبریز ۱۱ کشته در حادثه ریزش ساختمانی در پاکستان نخستین پرواز خارجی در فرودگاه امام خمینی (ره) به زمین نشست (۱۳ تیر ۱۴۰۴) ۲۵ سال حبس در انتظار ارسال کنندگان فیلم و تصویر به شبکه‌های معاند
سرخط خبرها

عاقبت تلخ دختر ۱۲ ساله مشهدی پس از ازدواج

  • کد خبر: ۱۴۴۳۵۹
  • ۱۹ دی ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۷
عاقبت تلخ دختر ۱۲ ساله مشهدی پس از ازدواج
من که در این سن و سال نمی توانستم برای آینده ام تصمیم بگیرم در واقع هیچ گونه آگاهی از ازدواج نداشتم فقط تحت تاثیر حرف های خاله ام قرار گرفتم که مدعی بود پدر خواستگارم ثروت زیادی دارد...

به گزارش شهرآرانیوز، دختر ۱۲ ساله درحالی که قطرات اشک پهنای صورتش را پوشانده بود با بیان این که امروز فقط قلبی شکسته برایم باقی مانده است درباره ماجرای ازدواجش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: تک دختر خانواده هستم و دو برادر بزرگ ترم نیز هنوز ازدواج نکرده اند.

پدرم در روستا کارگری می‌کند و مادرم به امور خانه داری مشغول است، ولی از نظر اقتصادی اوضاع خوبی نداریم. من هم در کلاس ششم ابتدایی در حال تحصیل بودم که چند ماه قبل خاله ام مرا برای پسرش خواستگاری کرد. خاله ام همسر دوم مردی نظامی شده بود که الان بازنشسته است چرا که همسر اول شوهرخاله ام باردار نمی‌شد و به همین دلیل با خاله من ازدواج کرده بود. با وجود این رابطه «حیدر» با نامادری اش خیلی صمیمانه‌تر از مادرش بود و او را بیشتر دوست داشت برای همین همواره اوقاتش را در کنار همسر اول پدرش می‌گذراند. پدر «حیدر» وضعیت مالی خوبی دارد و تلاش می‌کرد تا شغلی برای پسرش فراهم کند چرا که او اهل درس و مدرسه نبود و در همان دوران کودکی ترک تحصیل کرده بود.

شوهر خاله ام برای او یک فروشگاه عرضه محصولات فرهنگی راه اندازی کرد تا با فروش فیلم و بازی‌های رایانه‌ای مشغول کار شود، اما «حیدر» اهل کار نبود و به فروشگاه نمی‌رفت. او در همین روز‌ها با یک دختر دوست شده بود و قصد داشت با او ازدواج کند.

آن دختر هم با «حیدر» بیرون می‌رفت و همه اهالی محل از ارتباط آن دو نفر اطلاع داشتند حتی مادر آن دختر هم در جریان موضوع قرار گرفته بود. خاله و شوهرخاله ام نیز وقتی ماجرا را فهمیدند به «حیدر» وعده و وعید‌هایی دادند که ارتباطش را با آن دختر قطع کند، ولی او باز هم به طور پنهانی به این ارتباط ادامه داد تا این که به ۱۸ سالگی رسید و مجبور شد به خدمت سربازی برود در این شرایط شوهر خاله ام به منزل آن دختر رفت و از او خواست تا به تماس‌های «حیدر» پاسخ ندهد و ارتباطش را با او قطع کند، ولی زمانی که «حیدر» برای مرخصی به مشهد بازگشت باز هم اصرار کرد تا خانواده اش به خواستگاری آن دختر بروند! خاله ام که از این ماجرا به شدت ناراحت بود بلافاصله مرا از پدرم خواستگاری کرد تا به این ترتیب عشق و عاشقی از سر «حیدر» بیفتد و او این رفتار‌های به قول خودشان احمقانه را فراموش کند!

خاله ام مدعی بود برای این که شوهرش اوضاع مالی خوبی دارد همه امکانات را برای پسرش فراهم می‌کند و من به راحتی صاحب خانه و خودرو می‌شوم! البته من هم علاقه قلبی به پسرخاله ام داشتم، ولی از ازدواج چیزی نمی‌فهمیدم و آگاهی در این باره نداشتم! پدرم نیز که اوضاع را این گونه دید با ازدواج ما موافقت کرد تا دخترش در آسایش زندگی کند، ولی زمانی که برای خواندن خطبه عقد به محضر ازدواج رفتیم محضردار گفت: سن من برای ثبت ازدواج قانونی نیست و نمی‌تواند این ازدواج را ثبت کند به همین دلیل به خانه بازگشتیم و شوهر خاله ام با آشنایی که داشت صیغه محرمیت را در منزل جاری کردند و بدین ترتیب من و «حیدر» در حالی محرم شدیم که او همچنان روابط سرد عاطفی با من داشت و همانند یک کنیز با من برخورد می‌کرد. او مرا به عنوان همسرش نپذیرفت و مدام تحقیرم می‌کرد تا این که یک ماه بعد از جاری شدن صیغه محرمیت او مرا به یک مکان مذهبی برد و صیغه محرمیت را فسخ کرد. او خیلی راحت به من گفت: با آن دختر آشتی کرده است و حالا مرا دوست ندارد! اکنون من در حالی با قلبی شکسته یک شکست عشقی را در زندگی ام تجربه کرده ام که هنوز ۱۲ سال بیشتر ندارم و نمی‌دانم با این رسوایی و حرف و حدیث‌های دیگران چه کنم! اگرچه می‌دانم همه رویا‌ها و آرزوهایم به دلیل ثروت پدر «حیدر» بر باد رفت و ...

ماجرای تلخ این دختر نوجوان با صدور دستوری از سوی سرگرد «جواد یعقوبی» (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) مورد بررسی‌های کارشناسی و روان شناختی در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی قرار گرفت.

منبع: رکنا

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->