زهرا شریعتی | شهرآرانیوز؛ حس نوع دوستی و کمک به هم نوع در وجود همه ما به ودیعه نهاده شده است؛ به گونهای که از دیدن رنج و محنت انسان ها، به هر شکل که باشد، آشفته میشویم و دوست داریم کاری برایشان انجام دهیم، اما بیشتر وقتها محدودیت ها، مثلا در زمینه مالی یا امکانات، دست وپاگیرمان میشود و نمیگذارد کاری از پیش ببریم. اینجاست که عدهای با این تصور که دیگر تکلیفی ندارند، ناامیدانه کنار میکشند و عدهای دیگر همچنان در جست وجوی راهی برای کاهش رنج دردمندان و نیازمندان از هر فرصتی استفاده میکنند؛ مانند جوان پیرایشگر مشهدی که سال هاست با حرفه و مهارتش به کمک نیازمندان میشتابد و گروهی از همکارانش را نیز با خود همراه کرده است. برای آشنایی بیشتر با چندوچون کارشان، گفت وگوی ما با او و اعضای گروهش را در ادامه بخوانید.
امیر جعفری، مربی و مدرس دانشکده بین المللی ابن سینای گرجستان و دارنده مدال طلای مسابقات جهانی یوروکاپ جهانی در ترکیه (۲۰۲۲)، با سی سال سابقه کار سلمانی (پیرایش)، راهبری گروه جهادی «قیچی طلایی» را بر عهده دارد که جرقه تشکیل آن به پانزده سال پیش برمی گردد؛ وقتی یکی از مشتریانش که در بهزیستی کار میکرد، برای اصلاح موی افراد زیرپوشش از او دعوت کرد و همان یک بار حضور در فضای بهزیستی کافی بود تا پیرایشگر جوان تحت تأثیر قرار بگیرد و متوجه شود که به همین سادگی میشود دست گیری کرد و دلی را به دست آورد. از آن زمان به بعد، تقریبا هر ماه یکی دوبار با همکاران یا هنرجویانش در قالب گروه «قیچی طلایی»، نه تنها به بهزیستی، بلکه به خیریه ها، مراکز توان بخشی و نگهداری معلولان و دیگرمکانها سرمی زنند تا به نوبه خود سهمی در کاهش درد و رنج داشته باشند.
ببینید: ویدئو | تکثیر مهربانی با قیچی طلایی
خودش میگوید: «با تشویق پدرم از اوایل نوجوانی در این حرفه آموزش دیدم و پس از حدود یک ماه که قیچی دست گرفتم و اولین نفر، سر استادم را اصلاح کردم، خیلی راضی بود و تشویقم کرد. به همین دلیل انگیزه ام برای ادامه کار بیشتر شد، تا جایی که نه تنها در سه ماه تابستان، بلکه وقتهای خالی پس از مدرسه را هم به کار سلمانی میپرداختم. بعدها هم آن را به صورت آکادمیک دنبال کردم. همچنین رشته گریم را در دورههای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آموزش دیدم.»
آقای جعفری کارش را از محله گاز شروع و به مرور رشد کرد و حالا مدیریت سالن پیرایشی در خیابان سمانه را بر عهده دارد. او که در این سالها رتبههای استانی و کشوری و به تازگی رتبه جهانی را از آن خود کرده است، سال ۱۳۹۲ پس از کسب قیچی طلای مسابقات کشوری، تصمیم گرفت آن را در راه نیتهای خیرخواهانه اش وقف کند. به همین دلیل نام گروه جهادی اش را «قیچی طلایی» گذاشت.
معتقد است این کاری دلی است که به دلیل روحیات انسان دوستانه، در مسیرش قرار گرفته و از همان ابتدا با دیدن بازخورد و آثار آن در زندگی، هر روز اشتیاقش بیشتر و بیشتر شده است: «در اطراف ما خیلیها نیازمند توجه و رسیدگی هستند، آن هم نه فقط رسیدگی مادی، بلکه با کمترین کارها مانند اصلاح موی سر، میتوان دلشان را شاد و به زندگی امیدوار کرد. هربار که برای خدمت جهادی میرویم، از حضورمان حس خوب میگیرند و دیدن لبخند رضایتشان ما را برای تداوم کار مصممتر میکند. پیش از شیوع کرونا علاوه بر اصلاح، برای استحمامشان هم کمک میکردیم، اما حالا کارمان به اصلاح محدود شده است.»
نوآور برتر و داور نمونه دومین المپیاد ملی آرایشگری و گریم ایران که تاکنون بیش از صد هنرجو از مشهد و دیگرشهرها داشته است، در آموزش هایش کار تخصصی همراه با نیات خیرخواهانه را برای همه فرهنگ سازی میکند. به همین دلیل بیشتر شاگردانش نیز در شهرهایشان خدمت جهادی او را ادامه میدهند.
آقای جعفری در این راستا، سال ۱۳۹۷ در آسایشگاه شهیدبهشتی مسابقه پیرایشگری میان همکارانش برگزار کرد که ابتدا با مخالفت اتحادیه روبه رو شد، اما پس از اینکه با الگوبرداری پیرایشگران دیگرشهرهای کشور، به پویشی سراسری و مؤثر تبدیل شد، مخالفتها نیز جایشان را به قدردانی و تشکر داد.
این جهادگر جوان همچنین قصد داشت رکوردهای خود یعنی «کوتاهی مو در دو دقیقه و پنج ثانیه» و «کوتاهی مو با یک دست در هفده دقیقه» را به نفع آسایشگاه فیاض بخش، در این مکان و با حضور نماینده گینس به ثبت برساند، اما با وجود تأمین اسپانسر و آورده درخورتوجهی که میتوانست برای آسایشگاه داشته باشد، با همراهی نکردن مسئولان (در حد ارسال یک فکس) روبه رو شد.
در عین حال او و همراهانش به مسیرشان برای گسترش ارائه خدمات ادامه دادند و حدود سه ماه پیش بود که سراغ گرم خانهها هم رفتند؛ آن هم همراه با رئیس اتحادیه پیرایشگران و دیگرپیرایشگران شهر که با توجه به استقبال و نتایج خوب آن، اوایل این هفته و در سردترین روزهای زمستان به نیت شهیدسلیمانی، دوباره فراخوان خدمت جهادی شان را اعلام کردند و راهی گرم خانه خانه سبز محله طرحچی شدند. مدیرگروه جهادی «قیچی طلایی» درباره چرایی انتخاب نام شهیدسلیمانی برای فراخوان خدمت اخیرشان میگوید: «در ایام شهادت سردار تصمیم گرفتیم به نام ایشان فراخوان را اعلام کنیم، با این پیام که هرکس در هر شغل یا جایگاهی، میتواند از همان طریق، مانند حاج قاسم منشأ اثر و خیر و برکت برای جامعه باشد.»
این پیرایشگر موفق با اشاره به اینکه تاکنون افزون بر همکاران حرفه خودش برخی مشاغل دیگر مانند کفاشان، خیاطان و... نیز به این حرکت جهادی پیوسته اند، تأکید میکند: «آثار و برکات خدمات جهادی در زندگی مان بیش از آن است که نگران آن چندساعت تعطیلی کار برای خدمت باشیم. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم از دیگران تأثیر میگیریم و تأثیر میگذاریم؛ پس چه بهتر که این تأثیرگذاری و تأثیرپذیری در راستای خیر و امور مثبت باشد. از طرفی دیدن محرومیتها سبب میشود بیشتر قدر داشته هایمان را بدانیم و شاکر باشیم.»
استاد جعفری در پایان، تک تک لحظات خدمات جهادی را جذاب و ماندگار توصیف میکند: «هرجا میرویم، به شکلی ابراز علاقه میکنند و نشان میدهند که چقدر منتظرمان بوده اند. هروقت به آسایشگاه شهیدبهشتی میرویم، مشتاقانه به سمتمان میدوند و صدا میزنند: قیچی طلا آمد، قیچی طلا آمد. حدود چهارسال پیش هم در همین آسایشگاه یک نفر بود که میگفتند برای هرکسی دعا کرده، مستجاب شده است. خواستم برای من هم دعا کند و او با همان لهجه خودش خیلی جذاب و دل نشین برایم دعا کرد.»
در ادامه پای صحبت چندنفر از هنرجویان و اعضای گروه «قیچی طلایی» مینشینیم؛ درحالی که برای حضور در خدمت جهادی آماده میشوند. محمدجواد عباسی بیست وشش ساله که هم محلهای آقای جعفری بوده، بیش از ۱۰ سال است که او را میشناسد، اما به طور خاص حدود دو سالی میشود که هنرجو و عضو گروه جهادی اش شده است: «استاد نه تنها در کار و شغلمان، بلکه در زمینههای دیگر مانند مهارتهای زندگی نیز مربی و مشاور حرفهای و همیشه برایمان الگو بوده است. هم کار یاد میگیریم و هم کمک به هم نوع و خدمت به جامعه را.»
او در ادامه به خاطرهای از فعالیتهای انسان دوستانه استادش اشاره میکند و میگوید: «یک شب از ساعت ۲۲ گذشته بود که دیدم استاد دارد وسایلش را جمع میکند. تعجب کردم. چون پیش از پایان ساعت کاری سالن بود. پرسیدم کجا میروید؟ پاسخ داد: نوجوان معلولی هست که نمیتواند به آرایشگاه بیاید، اما به پدرش گفته است که آرزو دارد من اصلاحش کنم. با هم رفتیم آنجا و تا حدود ساعت ۲۴ مشغول بود.» وقتی از تعطیلی کار برای خدمت جهادی و ازدست دادن مشتریان و... میپرسم، با لبخند رضایتی عمیق میگوید: «رزق درویشان هوایی میرسد. ما با خدا معامله میکنیم و او هوایمان را دارد.»
محمدباقر حدادان بیست وسه ساله که به تازگی از تهران به زادگاهش مشهد برگشته است نیز نحوه آشنایی اش با گروه را این گونه شرح میدهد: «همان ابتدا که به مشهد آمدم، هم زمان با اینکه دنبال آموزشگاه پیرایش بودم، برای شاگردی هم به پیرایشگران زیادی در مناطق مختلف شهر سر زدم، اما تنها کسی که اعتمادم را جلب کرد، استاد جعفری بود و نزد او بود که تازه فهمیدم استاد و شاگردی یعنی چه! دیگران معمولا دل سوز شاگرد نیستند، اصول و فوت وفنهای کار را یاد نمیدهند و بیشتر کارهای حاشیهای از شاگرد میخواهند، اما استاد جعفری هم کار یاد میدهد و هم شیوه زندگی را. اگر ببیند ذهنمان درگیر مسئلهای است، اول حالمان را خوب میکند تا بتوانیم بر کار تمرکز داشته باشیم.»
او که به دلیل فعالیتهای جهادی پدر جانبازش با این کارها بیگانه نیست، اضافه میکند: «گاهی از بس درگیر خودمان هستیم، یادمان میرود به دیگران کمک کنیم. من هم به علت گرفتاریهای فکری و مالی بسیار، پیشتر جز همراهی با پدرم کاری در این زمینه انجام نمیدادم، اما حالا مشتاقانه همراه گروه به کمک هم نوعانم میشتابم. حتی در این روزهای سرد با اینکه در یک پایم پلاتین قرار دارد و تحمل سرما برایم سخت است، چون انرژی و آرامش میگیرم، در برنامهها شرکت میکنم. ضمن اینکه در این فعالیتها فقط ظاهر افراد را اصلاح نمیکنیم، بلکه طبق آموزههای استادمان، با آنها ارتباط میگیریم، صحبت میکنیم و بگووبخند داریم تا روحیه شان بهتر شود.»
میلاد دیگرعضو گروه «قیچی طلایی» است که خود پیشتر کارتن خواب بوده و به علت اعتیاد زندگی اش نیز از هم پاشیده، اما در یکی از همین فعالیتهای جهادی که با جهادگران خیرخواه آشنا شده است، تلنگر خورده و ترک کرده و یک سالی میشود که جایش از خدمات گیرنده به خدمات دهنده تغییر کرده است: «دیگر آن آدم قبلی نیستم و مسیر زندگی ام تغییر کرده است. چون خودم پیشتر مانند اینها بودم، کاملا درکشان میکنم و سرگذشت خودم را برایشان میگویم، بلکه آنها هم بتوانند جایگاهشان را عوض کنند.» این گروه کارتن خوابهایی را که در اطراف محل کارشان میبینند، به سالن میآورند و پس از اصلاح، لباس برایشان میخرند و رابطه خوبی برقرار میکنند تا به سهم خود برایشان امیدآفرین باشند.