تخلف محرز در یکی از مدارس مشهد | نظافت اجباری مدرسه توسط ولی دانش‌آموز تصادف اتوبوس با تانکر حامل سوخت، جان ۹ نفر را در زاهدان گرفت (۳ دی ۱۴۰۳) سقط عمدی جنین سبب نارسایی دهانه رحم می‌شود افزایش تولید شیرخشک رژیمی برای کودکان زیر ۲ سال توصیه‌هایی به بیماران کلیوی ناشی از دیابت پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (دوشنبه، ۳ دی ۱۴۰۳) | صدور هشدار سطح نارنجی آلودگی هوا برای شهر‌های بزرگ و صنعتی مشهد، سکونتگاه یک میلیون و ۳۵۰ هزار حاشیه‌نشین | ۸۵ درصد اراضی بازآفرینی مشهد، موقوفه هستند کلاهبرداری با شگرد ارائه تسهیلات | شناسایی ۱۰۰ مال‌باخته تاکنون (۳ دی ۱۴۰۳) آیت‌الله علم‌الهدی: خدمت به مجاوران باید تشکیلاتی و مستمر باشد قتل زن هنرمند توسط راننده‌اش در مشهد مقابل کلانتری + عکس معرفی ۲ ویتامین که به کاهش وزن کمک می‌کنند غذا‌های کنسروی در چه شرایطی کشنده هستند؟ حکم ریاست ۱۸ دانشگاه کشور تأیید شد افزایش ۵۰ درصدی حقوق بازنشستگان کشوری در سال ۱۴۰۴ | نحوه اجرای متناسب‌سازی در سال آینده چگونه است؟ نفوذ سامانه بارشی از غرب کشور از جمعه | آلودگی شدید هوای مشهد و ۹ شهر دیگر (۳ دی ۱۴۰۳) وزارت بهداشت: مردم هنگام آلودگی هوا در فضای باز تردد نکنند یک سرماخوردگی ساده با درمان میلیونی! «جنین» غیر از خدا پناهی ندارد وضعیت ارز دارو در سال ۱۴۰۴ چگونه خواهد بود؟ هشدار هواشناسی درباره آلودگی هوای مشهد در روز‌های دوشنبه و سه‌شنبه (۳ و ۴ دی ۱۴۰۳) سهم مردم از هزینه‌های درمان بین ۳۰ تا ۵۰ درصد است | بدهی ۹۴ هزار میلیارد تومانی وزارت بهداشت زن معتاد مدعی شد: قابله نوزادم را بعد زایمان دزدید «فاطمه» و «زهرا» پرتعدادترین نام دختران در ایران در حادثه سقوط هواپیما گردشگری در برزیل ۹ نفر کشته شدند+تصویر نابینایی ۹ نفر در بیمارستان چشم‌پزشکی نگاه| سه نفر از کادر درمان تعلیق شدند نشست «نقش قانون عفاف و حجاب در پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی» در مشهد برگزار شد حجاب یک مسئله تمدنی و وجه تمایز ما با دنیای غرب است روماتیسم مفصلی ریسک بیماری‌های قلبی را افزایش می‌دهد معاون دادستان مرکز خراسان رضوی: بیش از ۵۰ درصد طلاق‌ها ناشی از بی‌حجابی و بی‌بندوباری است ۱۵۰ دستگاه تلفن همراه سرقتی در مشهد کشف شد (۲ دی ۱۴۰۳) حق حبس در نکاح چیست و چه آثاری دارد؟
سرخط خبرها

راز بزرگ زن مشهدی پس از مرگ همسرش فاش شد

  • کد خبر: ۱۴۵۶۵۶
  • ۲۶ دی ۱۴۰۱ - ۱۰:۴۵
راز بزرگ زن مشهدی پس از مرگ همسرش فاش شد
اختلافات مالی زن مسن با خواهران شوهرش باعث شد رازی بزرگ بعد از حدود ۵۰ سال فاش شود.

به گزارش شهرآرانیوز، با آن که مهم‌ترین راز زندگی‌ام را بیش از نیم قرن در سینه‌ام حفظ کردم و شوهرم نیز این راز را هیچ‌گاه به خاطر من فاش نکرد، اما اکنون شوهرم دار فانی را وداع گفته است و خواهرانش فقط به خاطر ارثیه حتی وصیت‌نامه برادرشان را هم جعلی می‌خوانند و مرا جادوگری خطاب می‌کنند که هرکاری را انجام می‌دهم و...

این‌ها بخشی از اظهارات زن ۶۷ ساله‌ای است که برای جلوگیری از افشای یک راز ۵۰ ساله به مشاور کلانتری آبکوه پناه آورده بود. این زن که مدعی بود افشای این راز، زندگی چند انسان را نابود خواهد کرد، به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: هنوز به ۱۷ سالگی نرسیده بودم که «آرمان» مرا از خانواده ام خواستگاری کرد. او به تازگی از خدمت سربازی بازگشته بود و در کنار پدرش تجارت می‌کرد. پدر آرمان، اوضاع مالی خوبی داشت و به همین دلیل خیلی زود امور تجاری شرکت را به پسرش سپرد و خودش وارد فعالیت‌های ساخت و ساز مسکن شد. خلاصه چند روز بعد از خواستگاری مراسم عقدکنان به راه افتاد و من علاقه عجیبی به «آرمان» پیدا کردم. البته من هم مانند دیگران او را در زندگی مشترک «حجی» صدا می‌زدم چرا که مادرش هنگام عزیمت به «حج» او را باردار بود، ولی «آرمان» همیشه مرا با لفظ خانم یا عزیزم خطاب می‌کرد به طوری که علاقه و احترام ما به یکدیگر زبانزد فامیل بود. بالاخره چند سال بعد از ازدواج تصمیم گرفتیم تا فرزندی به دنیا بیاورم، اما متاسفانه بعد از گذشت ۱۰ سال، من باردار نشدم. این موضوع به حدی نگرانم کرد که روح و روانم به هم ریخت. به هر پزشکی سر می‌زدیم و به بسیاری از مراکز درمان ناباروری مراجعه می‌کردیم. حتی به استان یزد هم رفتیم، ولی مداوا نشدم. پزشکان تشخیص دادند که من مشکل دارم و نمی‌توانم باردار شوم.

در این شرایط به «حجی» پیشنهاد کردم که از هم جدا شویم، اما او با ناراحتی گفت: اگر این مشکل از من بود تو حاضر می‌شدی طلاق بگیری؟ او با سکوت من ادامه داد: به زندگی شیرین خودمان بچسب! خدا بزرگ است! بالاخره مدتی بعد به «حجی» گفتم با یک زن دیگر ازدواج کن، وقتی او فرزندی به دنیا آورد، او را بزرگ می‌کنیم و با آن زن هم شرط کن که بعد از تحویل فرزند، طلاق بگیرد! اگرچه «حجی» با این پیشنهاد مخالفت می‌کرد، اما بالاخره در برابر اصرار‌های من تسلیم شد و من هم خودم زن مطلقه‌ای را پیدا کردم و همه شرط و شروط را با او درمیان گذاشتم. خلاصه «حجی» او را به عقد موقت خودش درآورد و من زمانی که فهمیدم «سوزان» باردار شده است، دیگر از خانه بیرون نرفتم و ارتباطم را با همه نزدیکان و بستگانم قطع کردم. به آن‌ها می‌گفتم از طریق شیوه‌ای علمی و تخصصی در یکی از مراکز مهم درمان ناباروری کشور باردار شده ام و پزشکان تاکید کرده اند که باید استراحت مطلق داشته باشم! بالاخره «سوزان» پسری زیبا به دنیا آورد که من نام او را «سامیار» گذاشتم و او را به عنوان پسر خودم به اطرافیان معرفی کردم. «سوزان» هم بعد از این که پول زیادی از «حجی» گرفت، به دنبال سرنوشت خودش رفت و دیگر هیچ گاه او را ندیدم. حالا زندگی ما صفای دیگری یافته بود و عشق و علاقه ما به این کودک هر روز بیشتر می‌شد.

«سامیار» بزرگ شد و در رشته مهندسی نقشه کشی ساختمان، تحصیل کرد. بزرگ شدن پسرم را لحظه به لحظه با همه وجودم حس می‌کردم تا این که او بعد از دانش آموختگی از یکی از دانشگاه‌های معتبر تهران، دختر زیبایی را پسندید و با هم ازدواج کردند. من و «حجی» هم برایش سنگ تمام گذاشتیم تا هیچ کمبودی نداشته باشد. اگرچه بعد از ازدواج او خودش با سرمایه‌ای که «پدرش» در اختیارش گذاشت یک شرکت بزرگ نقشه کشی تاسیس کرد و هم اکنون اوضاع مالی خوبی دارد، ولی آن زمان ما دوست داشتیم تا پسرمان عروسی باشکوهی برگزار کند! بالاخره این روز‌های شیرین هم سپری شد و من و «حجی» با نوه هایمان دلخوش بودیم که سال گذشته ناگهان دست تقدیر آن روی روزگار را هم نشانم داد و عزیزترین موجود زندگی ام را از من گرفت. «حجی» که دچار یک بیماری نادر شده بود، یک روز با «ایست قلبی» جان خود را از دست داد و مرا تنها گذاشت.

با وجود این، مدتی قبل خواهران «حجی» در حالی تقاضای «ارثیه» کردند که مقابل «سامیار» خطاب به من گفتند «برادر ما فرزندی نداشت و معلوم نیست تو چگونه با جادوگری این بچه (سامیار) را به دامن او انداختی! وقتی وصیت نامه «حجی» را نشان‌شان دادم، با خنده‌ای مزبوحانه گفتند: از جادوگر هرکاری برمی آید، این هم جعلی است! در این هنگام پسرم که با «تردید» به من خیره شده بود با بغضی آشکار گفت: یعنی شما مادر من نیستید؟ اشک ریزان فریاد زدم، این‌ها دروغ می‌گویند پسرم! تو از خون ما هستی! و... حالا هم که قرار است آزمایش دی ان‌ای همه چیز را فاش کند، خیلی می‌ترسم که زندگی چند نفر در مسیر نابودی قرار گیرد چرا که این ارثیه لعنتی...

رسیدگی کارشناسی و روان شناختی این ماجرا با دستور سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

منبع: خراسان

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->