همیشه با خودم فکر میکردم که در صدر اسلام، در سرزمین اندلس چه گذشت و این حجم از تغییر چطور ممکن است در زمانی کوتاه اتفاق بیفتد. چند روز پیش در یکی از خیابانهای بالای شهر وقتی به سرووضع عجیب برخی همشهریانم و تغییرات فرهنگی آن دقیق شدم، توانستم بخشی از تعجب اصحاب محترم کهف را درک کنم و دوباره تکرار همان سؤال که چه اتفاقی افتاده و این حجم از تغییر، آن هم فقط در مدت چندسال، چطور ممکن است؟
خیلی فکر کردم و به این سه پاسخ رسیدم:
اول اینکه انتقال فرهنگی از نسلهای قبل به نسل کنونی به درستی صورت نگرفته است. دوم اینکه دشمن، استادانه فرهنگش را به ما منتقل کرده است؛ و سوم؛ به اشتباه گمان کردیم که میتوانیم ضعف در انتقال فرهنگی را با به کاربردن زور جبران کنیم.
وظیفه انتقال فرهنگی بر عهده همه ما، به ویژه نهادهای متولی (خانواده، مدرسه، دانشگاه و...) است، اما به نظر میرسد این نهادها به جای نهادینه کردن حجاب در باورها و اعتقادات افراد، فقط نسل جدید را جامعه پذیر کرده اند. این یعنی چی؟ یعنی حجاب را نه با تبیین و توضیح، بلکه برای اینکه یک قانون است و تخلف از آن ایراد دارد، به نسل بعد معرفی کرده اند. نمونه هایش را زیاد دیده و شنیده و احتمالا گفته اید: معلمت دعوایت میکند، از مدرسه بیرونت میکنند، گشت ارشاد تو را میگیرد و....
توضیح بیشتری لازم است؟ باشد. جملاتی که به آن اشاره شد، به این معنی است که، چون حجاب هنجاری اجتماعی و قانون به حساب میآید، خوب است، نه اینکه به ذات چیز خوبی باشد؛ غافل از اینکه نسل امروز، نسل پرسشگر و دقیقی است و هنجاری را که از اعتقادات و باورهایش نشئت نگرفته باشد، به راحتی کنار میگذارد.
رهبر معظم انقلاب در سخنرانی اخیرشان فرمودند: «تبیین به جای باتوم!» صحبت ایشان را در ذهن داشته باشید و لطفا این چند خط توضیح آکادمیک را بخوانید.
در فرهنگ چهار لایه مهم داریم؛ نخست باورها و اعتقادات که عمیقترین لایه است. ورود و خروج مفاهیم به این لایه، سخت و زمان بر است، اما اگر تثبیت شود، دیگر به راحتی پاک نمیشود.
دوم، ارزشها یا همان ملاکهای تشخیص خوب و بد هستند؛ مثل ایثار و صداقت که برگرفته از لایه قبلی هستند.
سوم، هنجارها یا همان رفتارهای استانداردشده عموم مردم و ملاکهای قضاوتشان هستند. بعضی هایشان درونی اند، مثل احترام به افراد سال خورده و بعضیها بیرونی اند، مثل توقف پشت چراغ قرمز. هنجاری که از ارزشها و باورهای جامعه نشئت نگیرد، پشتوانه ندارد و از بین میرود.
چهارم، اعمال و رفتار است که معمولا از سه تای قبلی نشئت میگیرد.
اینکه میگویند فلان کار فرهنگ سازی شود، یعنی باید در لایه باورها و اعتقادات افراد بنشیند. برای این کار معمولا یک نسل معادل ۱۰سال زمان لازم است. برای همین آموزش بستن کمربند ایمنی در قالب طرح همیار پلیس در سن هفت سالگی آغاز شد تا پس از گذشت ۱۰سال در هنگام گرفتن گواهی نامه، این فرهنگ برای راننده کاملا جا افتاده باشد. کار درباره دیگرمقولههای فرهنگی مثل سبک پوشش هم از این قاعده مستثنا نیست. خلاصه اینکه انتقال و بازتولید فرهنگی، علاوه بر متخصص و ابزارهای خاص خودش، صبر میخواهد.
پنجشنبه بعدی این مبحث را با هم ادامه خواهیم داد.