معصومه متیننژاد | شهرآرانیوز؛ «مرد که گریه نمیکنه!»، «سینه مرد پُر از دردس و همونجا هم دفن میشن!»، «مرد باید همیشه سنگ زیرین آسیا باشه!»، «مگه تو دختری که هی غر میزنی!» و «این رفتارا مردونه نیست!»؛ از این دست انگارهها زیاد در جامعه داریم؛ تصویرهای اشتباهی که از کودکی، مردان با آن بزرگ میشوند، بیآنکه بدانند این پیشفرضها با سلامت جسم و روان آنان چه میکنند.
حتما شما هم از این دست مردها، دوروبرتان کم ندارید؛ مردهایی که همیشه احساس «هرکول بودن» میکنند و بهطور پیشفرض بیمار نمیشوند و نیاز به پزشک هم پیدا نمیکنند، مگر در ضرورتهای بسیار نادر که افقی و با برانکارد به دیدار پزشک بروند؛ یعنی پزشک به دیدار آنها بیاید! وقتی نگاه برخی مردان به سلامت جسمی و بیماریهایی که درد آن را میتوان در لحظه احساس کرد، این باشد؛ طبیعی است که احساس خطر آنها در برابر موضوعهایی که سلامت روانشان را تهدید میکند، اصلا به چشمشان نیاید.
مسئلهای که سبب شده تا ما هر روز شاهد رفتارهای نابهنجارتری مانند پرخاشگری و نزاع بیشتر مردان در تعاملات خانوادگی یا اجتماعیشان باشیم. موضوعی که ارتباط مستقیمی با سلامت روان آنها دارد و در سایه بیتوجهیها به اختلالات روانشناختی جدی تبدیل شده است و ما میخواهیم امروز به مناسبت هفته ملی سلامت مردان به کمک دکتر علی کاظمی، روانشناس، به آن بیشتر بپردازیم.
وقتی هیجانات، رفتارها و افکار ما بهنجار و متعارف باشند، ما از سلامت روان برخورداریم. برای نمونه همه ما پرخاش میکنیم و عصبانی میشویم، ولی اگر این پرخاشگری درحدی باشد که سبب شوکهشدن دیگران شود و به خودمان و آنها آسیب بزند، آنوقت باید گفت که غیرمعمول است و سلامت روان ما به خطر افتاده است. ازطرفی باید بدانیم که سلامت روان ارتباط مستقیمی با سلامت جسم و حتی سیستم ایمنی بدن دارد.
صحبت از سلامت روان مردان بود، بنابراین اگر بخواهیم بهدنبال نشانههایی باشیم که به ما بگوید آنها دچار مشکلاتی شدهاند و سلامت روانشان به خطر افتاده است باید رفتارهای کنونیشان را با گذشته مقایسه کنیم تا متوجه این تغییرات آسیبزا در آنها بشویم، مانند اینکه خیلی دیریازود به خانه میآید و این رفتار زیاد تکرار میشود؛ خیلی پرخاشگر شده است؛ رفتارهای عجیبوغریبی نشان میدهد مانند گریه یا خنده بیمورد؛ تمایل به دیدن فیلم یا موسیقی با موضوعهای خاصی پیدا کرده است؛ محل کارش را ناگهانی ترک میکند و علاقهمندیهای خاصی پیدا کرده است.
مردها و زنها از نظر شخصیتی، هورمونی، مسئولیتهای زندگی و نوع تربیت متفاوت از یکدیگرند، مانند اینکه زنها جزئینگرند و دقت عمل بیشتری دارند و مردها کلینگر. همین ویژگی ساده سبب میشود که زنها از یکسو، هم بیشتر درگیر اختلالات روانی شوند و از سوی دیگر بیشتر بهسلامت خودشان اهمیت بدهند. ازطرفی کلینگری در مردها و انگارههایی که آنها از مردبودن در ذهن دارند، مانند اینکه برخی «خودشان را عقل کل میدانند و بینیازاز مشورت دیگران»، سبب میشود درباره سلامتیشان، بیتفاوتتر از زنان باشند. حتی گاهی پزشک را قبول نداشته باشند و نپذیرند که ممکن است به اختلالات شخصیتی مبتلا شده باشند.
جملههایی مانند اینکه «مگه چقدر میخوایم عمر کنیم؟» یا «خودم بهتر میدونم چهم شده!» نشانههای این نوع از بیتفاوتی در مردهاست که آسیبهایش را در کهنسالی نشان میدهد. برای همین ابتلا به مشکلات روان در مردها با آسیبهای بیشتری همراه است، برای نمونه اگر مبتلا به پرخاشگری میشوند، کنترلشان بر رفتارهایشان بسیار کمتر است و بهسمت پرخاشگری فیزیکی میروند، یعنی آسیب بیشتری را متوجه خودشان و دیگران میکنند. اخراج از محل کار، نزاع و فحاشی در زمان رانندگی و کتککاری در خانه، نمونهای از آسیبهای این پرخاشگریهای خارج از کنترل در مردان است.
غرور زیاد، خودشیفتگی و حفظ اقتدار مردانه، مهمترین عواملی هستند که سبب میشود مردها خیلی به دنبال درمان نباشند، بهویژه در صورت بروز اختلالات روانی که اصلا آن را قبول ندارند و احساس «عقل کل بودن» میکنند. مسئلهای که سبب میشود، پذیرش صحبتهای یک نفر دیگر برایشان سخت باشد. برای همین معمولا وقتی مردها به مشکلات روانشناختی مبتلا میشوند، بیش از زنها بهسراغ راهکارهای غیرمتعارف میروند، مانند مصرف مواد مخدر، دخانیات و الکل، رفیقبازی، فاصلهگرفتن از اعضای خانواده و ترک آنها، غرقکردن خود در کار یا تفریح بیش از اندازه. اتفاقهایی که سبب میشود فاصله آنها با همسرشان روزبهروز بیشتر شود و بهسمت طلاق عاطفی و بعد هم طلاق رسمی بروند. همچنین این موضوع بر کیفیت کار و حرفهشان و تعاملاتی که با دوستان و همکارانشان دارند، اثر منفی میگذارد.
۳ برابر
مردها بیش از سهبرابر زنان در اثر خودکشی جان خود را از دست میدهند که نشانه تهدید بیشتر و بهخطرافتادن سلامت روان در آنهاست.
۳ تا ۵ نفر
یک نفر از هر سه تا پنج نفر در دورههایی از زندگی، یک یا چند اختلال روانی را تجربه میکند.
مردان > زنان
میزان ابتلا به اختلالات روانشناختی در زنان بیش از مردان است، ولی شدت آن در مردها بسیار بیشتر از زنهاست.
نسخهپیچیدن برای همه کار سختی است، ولی اگر آقایان عزیز بخواهند از آسیبهای قطعی اختلالات روانشناختی، قدری در امان بمانند، باید نخست بپذیرند که مشکلی پیدا کرده اند و نیاز است برای برطرفکردن آن کاری بکنند. سپس باید بهدنبال تقویت برخی مهارتها در خودشان باشند. برای این منظور توصیه میکنیم:
مردها مشکلات حلنشده زیادی در زندگی دارند که روی هم تلمبار میشوند و سبب بروز مشکلات جسمی و روحی زیادی برایشان خواهد شد. این مهارت به آنها کمک میکند که مشکلاتشان را راحتتر حل کنند، برای نمونه اگر مردی مشکلات اقتصادی دارد و کارمند است، بهجای فقط فکرکردن به مشکلاتش و رفتن بهسراغ راهکارهای غیرمتعارف، باید به دنبال کار دومی بگردد؛ مانند رانندگی، بدون آنکه به جایگاه اجتماعیاش فکر کند و بخواهد از این نظر خودش را محدود کند.
یکی از مشکلات رفتاریای که سبب دردسرهای زیادی برای مردها میشود، همین پرخاشگری و عصبانیت است که برای کنترل آن باید مهارتش را یاد بگیرند و با تمرین در خودشان تثبیت کنند. یادگیری و بهکارگیری این مهارت به بهبود تعاملات روزانه مردها کمک بسزایی میکند.
داشتن تعاملات مثبت در زندگی و توجهکردن به نیازهایی که داریم، مانند مرهمی بر زخمهای زندگی عمل میکند، پس به آقایان توصیه میکنیم که با خانواده زیاد تفریح کنند و سفر بروند؛ با دوستانشان تعامل داشته باشند و با هم گروهی ورزش کنند؛ بهسراغ هیجانهای مثبت مانند کار سالم بروند و از حمایتهای عاطفی اطرافیانشان استقبال کنند.
به آقایان توصیه نمیکنیم که برای هر مشکل کوچکی بهسراغ روانشناس یا مشاور بروند، ولی اگر مشکلاتشان زیاد است و طولانی هم شدهاند، حتما باید پیش یک متخصص در این زمینه بروند و از او کمک بخواهند. مشکلات روحی و روانی هم مانند مشکلات جسمی هستند؛ بدون رسیدگی و توجه برطرف نمیشوند و فقط دردشان بهجا میماند.
توجه اطرافیان بهویژه همسر همیشه میتواند انگیزهای برای ادامه مسیر و تلاش برای غلبه بر مشکلات در مردان باشد. ازاینرو به این عزیزان هم توصیه میکنیم:
هیچکس بهاندازه همسرنمیتواند به حل مشکل فرد کمک کند. دادن مشاوره به او و پیداکردن علت دقیق مشکل، کمک زیادی به این مسئله خواهد کرد. گاهی امکان دارد مشکل، خود فرد باشد؛ برای نمونه اگر مردی مشکل مالی دارد، همسرش میتواند بیشتر ملاحظه او را بکند و به او اطمینان دهد که در هر شرایطی همواره در کنارش خواهد بود.
حفظ اقتدار مردان در هر شرایطی به مردها کمک میکند که احساس مفیدبودن و حمایتگری خود را از خانوادهشان داشته باشند، پس نباید حتی به بهانه کمککردن به آنها، این اقتدار را زیر سؤال برد.
همراهی و همدلی با مرد به او کمک میکند که بهجای روآوردن به راهکارهای غیرمتعارف برای حل مشکلاتش، به سمت خانواده برگردد و آنها را پناهی برای روزهای سختی خود بداند.
کمکگرفتن از یک مشاور یا روانشناس برای حل مشکلاتی که مردها دارند، اگرچه تصمیمی بسیار عالی است، نباید بدون رضایت و خواست خودشان باشد. پس باید تلاش کنند با موافقت خودشان از این مسیر هم برای حل مشکلات کمک بگیرند.