کمال سیستانی | شهرآرانیوز؛ بهار به پشت در رسیده و منتظریم تا دقالباب کند. ساعت هم که ساعت گردِ سالِ کهنه را گرفتن از در و دیوار خانه است، خاصه این روزها که قدیمیها به آن، روزهای قالیشویان میگفتهاند؛ یعنی زمانی که برفریزان بند میآمده و آفتاب یکی یکی شکوفهها را میخنداند و چه بسا اگر قدیم بود و کارگاههای قالیشویی امروز باب نشده بودند، حتما در حال عبور از خیابان، در هر چند قدمی، سه چهارتایی باغ سرخ و سبز از گلهای ایرانی را آویخته از پشتبامها میدیدید؛ باغهای ایرانی نقش خورده با تارها و پودها که قدمت تاریخ پُر نگارش در مشهد به عهد صفوی میرسد، اما اوجش را باید از دوره قاجار به بعد دانست.
جالب است بدانید نخستین خبر مطبوعاتی مشهد هم که در آن، درباره فرش نوشتهاند، مربوط به روزنامه «کاغذ اخبار» است به تاریخ ۲ شعبان ۱۲۷۱ قمری که از روزهای واپسین اسفند گزارش میدهد و غبارروبیِ فرشهای حرم مطهر رضوی. برابر این خبر، در این ایام طبق سیاهه یکی از وقفنامهها (که از قراری تازه کشف شده بود) فرشهای آستانه را به حوالی طرق برده و در آنجا غبارروبیکردهاند: «از خراسان خبر میدهند، چون همه ساله معمول بوده، چند روز قبل از عید، فرشهای آستانه مقدسه را بیرون میآوردهاند، در میان صحن گرد و خاک آنها را میافشانند.
در این سال وقفنامه بیرون آمده که ۱۰ روز به عید مانده، فرشهای آستانه مقدسه را با علمهای حضرت رضویه و نقارهخانه و جمعیت خدام و ... به منزل طرق برده و خدام را در آنجا ضیافت نموده، فرشها را در آنجا افشانده (پهن کرده) و از گرد و غبار پاک نموده و به روضه مقدسه بیاورند. مقربالخاقان وزیرنظام هم امسال از قرار همان وقفنامه، معمول داشته و تمامی خدام را شام و ناهار دادهاند و فرشها را تکانده با علم و نقاره و احترام به روضه مقدسه آوردهاند.»
با اینکه قدمت فرش در دیار خورشید به دوره صفوی میرسد، اما گویا پس از این دوره برای مدتها (تا قاجار) ستاره اش کم فروغ میشود، آن چنان که ادواردز (شرق شناس) در شرح خاطراتش آورده، از یکی از رنگرزان معتبر مشهدی که پدربزرگش در کار رنگرزی بوده، شنیده است، هنگام مراجعت به مشهد در سال ۱۸۶۰ میلادی، هیچ قالی بافی در آن ندیده است. امری که در اواسط دوره قاجار بهبود پیدا میکند و گوی سبقت را از دیگر فرشهای پر نقش دیگر شهرهای ایران میرباید. شاهد این گفته را هم سیاح معروف فرانسوی، هانری رنه دالمانی، درباره سبکهای فرش بافی ایران آورده است.
او فرش بافی در ایران را به ۸ سبک تقسیم و سبک فرش بافی خراسانی را این طور توصیف می کند: «در فرشهای خراسانی، گلها به شکل طبیعی و واقعی نمایش داده شده اند. چنانچه بافنده در باغی رفته و هر قدر میل داشته در این باغ، گلهایی چیده و بعد از روی تَفَنُن آنها را روی علفها ریخته و گلها را با ساقه و برگ نقاشی کرده است.»
«وکیلی طباطبایی تبریزی» هم در شرح خود از تاریخ فرش در ایران، مهمترین شهرها در بافت فرش را به ترتیب کرمان، کردستان، خراسان، آذربایجان، کاشان و یزد میداند که فرشهای خیلی اعلا میبافته و تجارت فرش ایران را رونق داده اند.
ماجرای این رونق هم از این قرار است که در دوره قاجار، با مهاجرت تعدادی از قالی بافان آذربایجانی به این دیار، فرش مشهد دوباره جان میگیرد، دشتش سبز، باغش نگارین و وصفش نُقل محافل استادان قالی باف و سیاحان فرش شناس میشود. نویسندگان کتاب «تاریخ اقتصادی مشهد» در این باره مینویسند: «آذربایجانیهای مهاجر، نقش بسیار مهمی در احیای صنعت قالی بافی مشهد در اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی ایفا کرده اند. تقریبا از سال ۱۳۰۸ قمری چند تاجر تبریزی در این شهر اقامت گزیدند و حدود ۵۰ دار قالی در شهر برپا کردند.»
گویا نوع گرههای قالی در خراسان هم پس از ورود آذربایجانیها به دو صورت ترکی بافت و فارسی بافت بوده که این هم در گزارش عبدالکریم، معاون مالیه خراسان و سیستان به سال ۱۳۲۹ قمری آمده است. او مینویسد که از حدود ۲ هزار دستگاه قالی بافی در مشهد، ۵۰۰ دستگاه ترکی بافت و باقی فارسی بافت هستند.
کارگاههای قالیبافی مشهد پس از انقلاب اسلامی
در ابتدای رونق قالی بافی در عصر قاجار، برخی تجار مانند؛ «حاجی عبدالرحیم صراف» تلاش میکند کار را از تبریزیها گرفته، با برپاکردن دارهای قالی متعدد، کارگرانی را مشغول قالی بافی کند، اما یک شرکت خارجی با نام «او. سی. ام» از آنها پیشی میگیرد، آن چنان که نماینده این شرکت در چشم انداز آینده اش راه انداختن صد دار قالی را در ارض اقدس میدیده که آغاز جنگ جهانی اول رشته این رؤیا را پنبه میکند؛ زیرا که تنها راه خروج قالی از ایران در این مقطع روسیه بوده، اما روسها هم در ماه مارس ۱۹۱۷ میلادی واردات و صادرات کالاهای لوکس از جمله فرش را ممنوع میکنند.
این مسئله با توجه به اینکه مشهد آن دوران جز فرش صنعت در خور عرضه دیگری نداشته است، باعث کاهش تولید فرش بافی و بیکار شدن جماعت زیادی از مردم تنگ دستِ آن روزگار میشود. با این همه قوام السلطنه، والی خراسان که میبیند آغاز جنگ مردم محنت زده زمانه قاجار را فقیرتر از همیشه کرده، تصمیم میگیرد کارگاه قالی بافی دایر کند، زیرا که احیا و آموزش این هنر همچنان تنها راه نجات فقرا بوده است.
ناگفته نماند میانه سیاهه اسناد از قالی بافی با عنوان شغل بینوایان یاد شده است، زیرا که عموم کارگران آن را کودکان بی سرپرست و فقرا تشکیل میداده است. برای نمونه حاجی عبدالرحیم صراف، فقرا و ایتام را در باغ گل خطمی جمع میکرد و در ازای نان و لباس و جای خواب، به آنان قالی بافی میآموخت. نمایندگان قالی بافهای مشهد نیز در اوایل دوره رضاشاه کارگاههای مِلکی قالی بافی را دارالعجزه و دارالمساکین معرفی میکرده اند.
بعدها افراد زیادی به این دایره قالی بافی میپیوندند، اما برابر اسناد برجای مانده، از عبدالمحمد عمو اوغلی باید به عنوان مهمترین و بزرگترین قالی باف مشهد در اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی یاد کرد. او کارگاه قالی بافی اش را سال ۱۲۷۲ خورشیدی دایر میکند و با همه کمبودهایی که در آن دوران بر سر راهش قرار میگیرد، تلاش میکند تا اسباب ترقی قالی مشهد را فراهم کند، در این راه، آن قدر پیشرفت میکند که تجارتخانه «فریتس لارو» که یک شرکت آمریکایی بوده در سال ۱۳۱۶ خورشیدی به او سفارش قالی میدهد. بعد از او برادرش علی خان عمو اوغلی و پس از علی خان هم فرزندان و خاندان عمو اوغلی را باید باسابقهترین خاندان به شمار آورد که نامشان با تار و پود فرش در این دیار گره خورده است.
بازدید سفرای خارجی از کارگاههای قالیبافی مشهد/دهه ۵۰
بحران در حوزه صنعت فرش در ادامه سبب ایجاد شرکت سهامی فرش در زمستان ۱۳۱۵ شد. شرکتی که یکی از اقدام هایش انحصار صادرات فرش در حوزه فعالیت خودش بود. همچنین گرفتن سفارش از شرکتهای خارجی و نظارت بر کیفیت فرشهای صادراتی را هم باید از دیگر وظایف و اختیارات این شرکت دانست.
شرکت سهامی فرش مشهد در ادامه و از سال ۱۳۱۹ مستقیما وارد تولید فرش شد و سال ۱۳۲۵ هم توانست دو کارگاه قالی بافی در مشهد دایر کند. دفتر مرکزی این شرکت در فلکه آستان قدس جنب بانک سپه و کارگاههای آن هم در محله نوغان بود. علاوه بر این شرکت، در سال ۱۳۲۸ نیز برای جلوگیری از تنزل طرح قالیهای مشهد، سازمانی به نام «اداره طرح ها» در مشهد تأسیس میشود که طرحهای فرش را در آن بررسی و ارزیابی میکردند و سپس برای بافت به کارگاه میفرستادند. این اداره از سوی دیگر باید طراحان محلی را تربیت میکرد و به چاپ طرحهایی با قیمت مناسب میپرداخت.
اسناد همچنین نام بزرگان فرش مشهد را در سیاهه کاغذهای کاهی خود ثبت کرده اند که: کارگاه صابر در خیابان شاهرضا، کوچه صابر، بافندگی قالی زرینه با ریاست حاج امینه زرینه، کارخانه قالی بافی ششکلانی در خیابان بهار، کارگاه قالی بافی پیمان در خیابان شاه عباس دریا دل، کارگاه قالی بافی اخوان با ریاست حاج تقی اخوان در خیابان طبرسی، کارگاه قالی بافی کافی متعلق به حیدرکافی در خیابان نخریسی، کارگاه قالی بافی مخملباف از آن حاج مهدی مخملباف در نوغان به عنوان معروفترین کارگاههای قالی بافی در دروه پهلوی اول و دوم از جمله آنها هستند.
با وجود این نامها و شواهدی که بر بی نظیربودن کارشان هست، وضعیت قالی مشهد دوباره در اواخر دوره پهلوی دوم از سکه میاُفتد. بزرگترین دلیلش را هم میتوان تقلب دانست. اینکه هر کسی هر جایی تارو پودی به هم گره میزده، آن را با عنوان فرش مشهد به بازار عرضه میکرده است.
اتفاقی که در نهایت به ضرر این صنعت در مشهد تمام شد. کارگاهها تعطیل شدند و شرایط اقتصادی آن قدر در این حرفه و هنر کساد شد که در نهایت به تعطیلی کارگاههای قالی بافی انجامید، البته تأسیس مدارس و تحصیل کودکان که عمده کارگران کارگاههای قالی بافی را تشکیل میدادند هم در این بحران بی تأثیر نبود و به مرور ستاره فرش مشهد را بی فروغ کرد. پس از انقلاب این رویه تا دهه ۸۰ خورشیدی دوباره با بهبودهایی همراه است و میتوان گفت نفس به روح مرده فرش مشهد باز میگردد، اما پس از این دیگر قالی بافی و تاریخ آن را باید در فرشهای ماشینی و رواج آن جست وجو کرد. البته این موضوع با احتساب اینکه مشهد به عنوان یک شهر زیارتی و توریستی همیشه میزبان زائران و گردشگران خارجی است، شاید بسیار نامحسوس رخ داده است.
بازدید سفرای خارجی از فرشهای موزه آستان قدس رضوی/دهه ۵۰
حسین کمندلو در کتاب «شاهکارهای فرش بافی مشهد در عصر قاجار» مینویسد: «نمی خواهم وضعیت صنعت فرش در مشهد مقدس را با دوران قاجار یا پهلوی مقایسه کنم، چون هیچ کدام از این دورهها را به چشم ندیدم، اما میتوانم فاصله بین تیرماه سال ۱۳۸۲ خورشیدی تا فروردین ۱۳۹۷ را این چنین توصیف کنم: بیشتر بازار فرش مشهد سرشار از رونق و جنب وجوش بود، چراغ اغلب حجرههای فرش فروشی روشن و مشتریان ایرانی و خارجی در رفت وآمد بودند. مرمت گران، طراحان، ابزارفروشان و باربران متعددی در گوشه وکنار بازارهای شاخص مشهد فعال و پرکار بوده اند، اینها جلوه نمایان بازار فرش بود و میتوان بافندگان، رنگرزان، نخ تابان، ابزارسازان و... را نیز به این فهرست بلند بالا اضافه کرد که در گوشه وکنار شهر مشهد یا روستاهای اطراف فعالیت میکردند، اما در سالهای اخیر نیمی از بازار بزرگ مشهد با حجرهها و بازارچههای فرش فروشی متعدد از بین رفته است.
چراغهای اغلب حجرههای سرای مهدیه، سرای سعید و سرای امیر در خیابان خسروی نو، خاموش شده اند. تلخترین تصویر را نوروز امثال در سرای مهدیه مشاهده کردم، در انتهای حجرهای نیمه روشن قالی ماشینی با طرح پیش پا افتاده و ضعیف آویخته و در معرض فروش قرار داده بودند. با اینکه نیروهای با استعداد و تازه نفس دانشگاهی وارد بازار فرش شده اند، اما کارخانههای نوظهور فرش ماشینی بهترینها را جذب خود کرده اند و بازار نیمه جان فرش دست باف، تنها نظاره گر این حقیقت تلخ است.
یک کارگاه قالیبافی در مشهد. دوره پهلوی اول
بازار تاریخی امروز فرش بخشی از بازار بزرگ شهر بوده که در دوره تیموری پا گرفته و در دوره قاجار هم مرمت شده است وگرنه عمر این بازار بیشتر از ۵۰ سال نیست، اما چه اتفاقی افتاده است که همه فرشفروشهای معروف مشهدی از عمواوغلیها گرفته تا زرینه و... کمکم یکی از راستههای اصلی بازار بزرگ را تسخیر میکنند و راسته فرشفروشها را میسازند؟
پژوهشگران تاریخ مشهد معتقدند که بازار فرشفروشهای فعلی دقیقا در مجاورت محلههای اعیاننشین شهر مثل چهارباغ و عیدگاه بوده است و ازآنجاکه بیشتر مشتریان فرشفروشها، خانوادههای متمکن شهر بودند و در این محلهها سکونت داشتند، همه فرشفروشهایی که روزگاری در نوغان به دادوستد مشغول بودند، بهتدریج در این راسته مغازه خریدند و ساکن شدند و شاید اگر جریان توسعه شهر بهسمت دیگری میرفت و محلات اعیاننشین به نقطه دیگری منتقل میشدند، امروز بازار فرشی وجود نداشت.
اما براساس خاطرات قدیمیهای بازار فرش، عمر این راسته بیش از ۵۰ سال نیست. در دو دورهای که فلکه حضرتی احداث میشد، بخش زیادی از فرشفروشهای مشهد که مغازه هایشان در طرح تخریب قرار گرفته بود، در این راسته از بازار بزرگ مشهد که نزدیک حرم و محلات اعیاننشین شهر بود، خانه و مغازه خریدند و راسته بازار فرشفروشهای مشهد را تشکیل دادند.