نوشوندگی فقط خاص طبیعت نیست. این را باید پیغامی دانست از خالق لیل و نهار که ما را به نوشوندگی مدام میخواند به سوی احسن الحال. ما در قبال خود مسئولیم و باید برای بهترشدن حالمان به عنوان یک تکلیف تلاش کنیم. نوروز که نماد نوشدن است، در این هندسه ارزش دوچندان مییابد. در این نظم است که زمان و زمین منظم میشود. درست در این نگاه است که میتوان گفت روز نو و نوروز و بهار، آیت خداست که، چون بر زمین مینشیند، از هر گوشه اش دهها نشانه برمی خیزد که به شادمانی نگاهها را تا برِ حضرت دوست میبرد.
از یک سو چشمه میجوشد و آب قطره قطره زندگی را بر لب زمین و درخت مینشاند. این یک سو نگاه را پر میکند و از دیگرسو گل برمی خیزد و در وزش نسیم، گیسو پریشان میکند. دورترها هم آهوان میخرامند و زیبایی چشمان خویش را با آدمها قسمت میکنند. از گوشه دیگر هم حرف پرواز است و باران و کبوترانی که در باران بهاری بال میشویند. بهار است دیگر و طبیعت به شرح آیات خدا شادیها را با آدمها به اشتراک میگذارد و این خط فرحناکی از دل طبیعت بکر تا دل شهر امتداد مییابد.
نگاه کنید به کوچهها و خیابانهای شهر. میدانها و بولوارها را ببینید که دارند میشکفند با دستهای نجیبی که گلدانها را کنار هم میچینند و گلها را چنان میکارند که از هم نشینی آنها باز طرحی تازه بر زمین مینشیند و در نگاه مردم به شادمانی برمی خیزد. این طراوت و ترانه چنان در شهر جاری است که در و دیوار و حتی بلوکههای سیمانی هم به شوق، چهره نو میکنند در رقص هنرمندانه نگاههای مهربان. آری، طبیعت دارد نو میشود و به نوشدن میخواند. گوش را به هوش باید جوان کرد برای شنیدن.
در و دیوار شهر هم پیغام را شنیده اند و نو پوشیده اند و به نوشدن میخوانند. اصلا همه نو شده اند برای انسان. آیا حیف نخواهد بود ما برای نوترشدن همت نکنیم؟ این حال خوش طبیعت و این تلاش و تکاپوی شهر را که میبینم، یاد آن بیت معروف میافتم که شیخ اجل، سعدی، میفرماید: «همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار/ شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری» فرمان باید برد حکم نوشدن را.
شرط انصاف نیست که در این نوکده، باز کهنه پندار و کهنه گفتار و کهنه رفتار باشیم و قهرها و کینههای کهنه را با خود داشته باشیم. وقتی جامه کهنه ناخوش و نازیباست در فصل نو، چگونه کهنه جانی را میتوان تاب آورد در مبارک هنگامهای که طبیعت خط نو مینویسد بر همه جا؟ کهنگی، کفران نعمت نوشوندگی است و کفران نعمت نوروز، حال آنکه وظیفه انسان درک رحمت و شکرگزاری نعمت است. شکر نعمت هم فقط به سجده و نماز نیست، که شکر نعمت باید از جنس خود نعمت باشد.
وقتی خداوند به نعمت نوشدگی مینوازدمان و بر سفره کرامت مینشاند، باید که ما هم به نوشوندگی همت کنیم. نتیجه این همت هم آن که همه چیز را زیبا خواهد کرد، آن گونه که شایسته اهل ایمان و صاحبان خرد و اخلاق باشد. نو شویم و زیبایی را از نو زندگی کنیم تا دنیا بداند ایران خود بهشت است؛ بهشت با بهشتی خصالانی که هرروز نوتر و بهتر میشوند.