پیکر ۱۴ شهید گمنام دفاع مقدس وارد مشهد شد (۶ آذر ۱۴۰۳) قیمت قطعی حج تمتع ۱۴۰۴ تا ۲ ماه آینده مشخص می شود گلایه آیت الله علم الهدی از بلاتکلیفی طرح جامع زیارت در خراسان رضوی رفیق خوب نعمته | روایت‌های دینی درباره دوست خوب و بد چه می‌گوید؟ هماهنگی برای اعزام چهار هزار نفر از دانشگاهیان به عمره تولیت آستان قدس رضوی: بسیجیان باید امید را تقویت کنند | آگاهی و تحلیل عمیق، ابزار مقابله با جنگ نرم دشمن است مراسم بزرگداشت شهدای پاراچنار پاکستان در حرم امام‌رضا (ع) برگزار شد (۴ آذر ۱۴۰۳) راهیابی ۲۵ حافظ مشهدی به مرحله نهایی مسابقات کشوری قرآن کریم مشورت، صفت مؤمنان بررسی کارکردهای اجتماعی نماز | فریضه‌ای عدالت‌طلب و احیاگر حق چرا باید صبر کنیم؟ ایمان داشته باش تا هدایت شوی | درباره لزوم هدایت قرآنی در زندگی بشر آیت‌الله علم‌الهدی: فرهنگ بسیجی محور عمل کارگزاران نظام باشد | هیچ منطقی در گرانی‌های بازار نیست آیت‌الله علم‌الهدی: بسیجیان دانشجو و طلبه، نگهبان اعتقادی جریان بسیج هستند+ویدئو پیکر مطهر ۱۴ شهید گمنام دفاع مقدس در استان خراسان رضوی تشییع می‌شود رئیس کمیته امداد: خیرین بازوان انقلاب در خدمت‌رسانی به نیازمندان هستند جمع‌آوری ۴۰ میلیارد تومان کمک برای مردم غزه و لبنان توسط خیرین و هیئت‌های مذهبی کشور قصه آقای راستگو | یادی از حجت‌الاسلام محمدحسن راستگو، روحانی نام‌آشنای مشهدی مروری بر روایات ائمه اطهار (ع) درباره عقل | بهترین نعمت برای دنیا و آخرت
سرخط خبرها

روایتی از سپهبد شهید «علی صیاد شیرازی» به مناسبت سالگرد شهادت او

  • کد خبر: ۱۵۸۰۰۲
  • ۲۰ فروردين ۱۴۰۲ - ۲۱:۰۰
روایتی از سپهبد شهید «علی صیاد شیرازی» به مناسبت سالگرد شهادت او
علی صیاد شیرازی، مرد کهنه کار میدان‌های نبرد با دشمنان جمهوری اسلامی و تمامیت ارضی ایران، بامداد ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ مقابل درب منزل خود به شهادت رسید.

به گزارش شهرآرانیوز، روایت اینگونه آغاز می گردد: «...سراسیمه از خانه بیرون پریدم، علی غرق خون، پشت فرمان ماشین به همان حالت نشسته، چشم‌هایش بسته بود، مثل وقت‌هایی که از فرط خستگی، روی صندلی خوابش می‌برد.... می‌دانستم علی همان لحظه به شهادت رسیده است». این جملات را عفت شجاع، همسر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی گفته است. زنی که شهید صیاد برای وصلت با او، مقابل بازرسی ارتش شاهنشاهی و ساواک رژیم پهلوی ایستاد تا یار و یاور زندگی پر مهر یکدیگر باشند.

تقویم روی تاریخ ۲۳ خرداد ورق می‌خورد و امسال، سال ۱۳۲۳ شمسی است. خداوند به شهربانو و زیاد خان فرزندی عطا می‌کند که نام او را علی می‌گذارند. مادر علی اهل نائین بود و پدرش که رخت نظامی گری بر تن داشت، اصالت قشقائی داشت. علی تا سال ششم دبیرستان، هر سال و ماهی را در شهر و دیاری گذراند که اقتضاء شغل پدرش بود؛ شغلی که خودش هم آن را برگزید و خانه به دوش این ایران زیبا شد.

همزمان با آغاز سال ششم دبیرستان، خانواده صیاد شیرازی در پایتخت سکنی گزیدند و علی در دبیرستان امیرکبیر تهران درس خود را به پایان رساند و مهیای خدمت سربازی شد.

علی علاقه به نظامی گری و مشق انضباط و خدمت به وطن را از پدرش به ارث برد و مانند زیادخان، به سمت ژاندارمری رفت تا دوراه اجباری را در راه حفظت از مرز‌ها بگذارد. اما ۲ سال سربازی همانا و ۳۵ سال خدمت صادقانه همانا. با خوش درخشیدن علی در ژاندارمری به ارتش منتقل شد در شهر‌های گرگان، مشهد، آمل و شاهرود خدمت کرد سپس به دانشکده افسری ارتش در تهران برگشت و در ۱۳۴۶ با درجه ستوان دومی در رسته توپخانه فارغ‌التحصیل شد.

 

روایتی از سپهبد شهید «علی صیاد شیرازی» به مناسبت سالگرد شهادت او

 

علی آنقدر پرتلاش بود که در سال دوم دانشکده، دوره‌های چتربازی و رنجری را گذراند و رتبه نخست را کسب کرد. اینک «ستوان یکم» علی صیاد شیرازی به عنوان افسر توپخانه در لشگر دوم تبریز مشغول به خدمت شده بود. او جایی در خاطرات خود نوشته است: «با منحل شدن لشکر تبریز در سال ۱۳۴۹ گردان ۳۰۲ توپخانه لشکر تبریز به توپخانه لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه پیوست و بنده فرمانده آتشبار شدم. پس از یک بار جابجایی و انتصاب به عنوان فرمانده آتشبار گردان ۳۱۶ توپخانه در سال ۱۳۵۰ برای شرکت در دوره آموزش زبان انگلیسی به تهران رفتم. با شرکت در کنکور اعزام به خارج در سال ۱۳۵۱ برای طی کردن دوره تخصصی هواسنجی بالستیک توپخانه به آمریکا رفتم».

ستوان صیاد در همان دوران تحصیل در ایالات متحده آمریکا بخاطر هوش سرشار خود، زبان انگلیسی را تا مرتبه استادی فرا گرفت و به هنگام بازگشت از این کشور، جز آنکه استاد مرکز آموزش تانک اصفهان بود، به تدریس زبان انگلیسی هم می‌پرداخت و بسیاری از افسران جوان شاگرد این نظامی خبره و جوان بودند.

حساسیت ارتش روی ازدواج شهید صیاد شیرازی

علی از دختر عموی خودش خوشش می‌آمد. عمو محمود دختری داشت که اسم او عفت بود، ولی فامیل شان شجاع. با این حال ضد اطلاعات ارتش با توجه به سوابق مبارزاتی خانواده عفت، اجازه این ازدواج را نمی‌داد. حالا از علی اصرار و از ارتش انکار. اما خیلی زود ورق برگشت و این دو به وصال هم رسیدند. ولی این آغاز داستان بود و دستگاه‌های امنیتی رژیم روی رفتار‌های علی بسیار حساس شده بودند.

در سال‌های دهه ۱۳۴۰ ماموران ساواک در گزارشی تحت عنوان «کنترل اعمال و رفتار سروان علی صیاد شیرازی» نوشتند: «منبع ۴۴۲۲ گزارش داده: رفتار نامبرده با گذشته فرق کرده و بدین ترتیب که بیشتر تمایل به انزوا و گوشه‌گیری از دیگران دارد و اظهاراتش غیرعادی بوده و آثار حکومت نظامی و طرز رفتار دولت با مردم از صحبت‌هایش مشهود است و در بحث کوتاهی که سر صف پیش آمد اظهار داشت که علمای اسلام وظیفه دارند در مقابل هر ستمی سکوت نکنند و وظایفی دارند که ما از آن آگاه نیستیم، روزی که تیمسار سپهبد نجیمی برای پرسنل سخنرانی کرد در بحثی که پیش آمد افسر نامبرده اظهار داشت از اینکه امروز خود را در این اجتماع می‌بینیم سخت متأسف هستم و ننگ دارم.

 

روایتی از سپهبد شهید «علی صیاد شیرازی» به مناسبت سالگرد شهادت او

 

منبع ۴۲۶۸ هم گزارش کرد: الف ـ نامبرده فوق فردی است مؤمن و معتقد در کار‌های مربوطه نهایت دقت و سعی را به کار می‌برد و با علاقه‌مندی انجام می‌دهد، لکن برابر اظهار دیگران در شرایط فعلی جزو کسانی است که علیه مقامات صحبت می‌کند و طرفدار برنامه انقلاب مردم است، ولی خود من چیزی از او نشنیده‌ام.

ب ـ چند روز پیش که لایحه لغو قانون خدمات اجتماعی زنان به مجلس داده شد از ورزش صبحگاهی به طرف ستاد می‌رفتیم و من اظهار داشتم سپاه دانش برای کشاورزان خیلی خوب بود و آن‌ها را باسواد کرد، ولی ایشان در جواب اظهار داشتند طرح‌های بهتر از آن هم هست که ظرف یک سال همه را درست کند.

منبع ۲۸۳۶۳ هم گزارش داد: افسر نامبرده چندین مرتبه از حکومت اسلامی صحبت کرده و شدیدا از عقاید خود طرفداری می‌کند و هنگام صحبت نیز بسیار جدی است.

نامبرده از مورخه ۲۹ آذر ۱۳۵۷ به مدت چهار روز در خارج از پادگان تحت کنترل تیم ۱۰۱ بوده که مورد مشکوکی از وی مشاهده نشده است.

با عرض مراتب بالا استدعا می‌شود مقرر فرمایید اوامر عالیه را ابلاغ فرمایند.»

با حساس شدن ضداطلاعات ارتش از این موضوع ستوان یکم علی صیاد شیرازی در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ بازداشت، اما سه روز بعد با پیروزی انقلاب اسلامی آزاد شد.

انقلاب، جنگ و مبارزه با منافقین

با پیروزی انقلاب اسلامی، علی خیلی زود جذب امقلاب شد و نظر به تونمندی نظامی و اشرافی که بر ارتش داشت، مورد حمایت امام و یاران ایشان قرار گرفت. حوادث کردستان سبب شد تا به عنوان فرمانده عملیات غرب کشور منصوب شود و عملیات‌های مختلفی علیه گروهک‌های جدایی‌طلب کمونیست و ضدانقلاب در استان کردستان به خصوص شهر‌های پاوه، مریوان و سنندج عملیات نظامی انجام دهد.

علی با دو درجه ترفیع به عنوان «سرهنگ علی صیاد شیرازی» فرمانده محور عملیاتی غرب کشور شد. درگیری او با بنی صدر در ابتدای جنگ تحمیلی و تمرد وی از دستورات او، باعث تنزل دو درجه نظامی شد و باری دیگر با درجه سرگردی به خدمت ادامه داد. با کنار رفتن بنی صدر، همه چیز به حالت قبل بازگشت و علی نقشی بی بدیل در میدان جنگ ایفا کرد.

از مهم‌ترین اقدامات او در این جایگاه هماهنگی بین ارتش و سپاه، ایجاد وحدت بین قوای مسلح کشور و نیرو‌های دفاعی، مهار دشمن و حفظ تمامیت ارضی کشور و فتح جبهه‌های حق علیه باطل در عملیات‌های ثامن‌الائمه، طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس و مرصاد بود. به دلیل رشادت‌های فراوان در جبهه‌های جنگ و به پیشنهاد آیت‌الله اکبر هاشمی‌رفسنجانی و تایید امام خمینی (ره) در اواسط سال ۱۳۶۰ به فرمانده نیروی زمینی ارتش منصوب شد.

 

روایتی از سپهبد شهید «علی صیاد شیرازی» به مناسبت سالگرد شهادت او

 

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با اشاره به رشادت‌ها و جانفشانی‌های صیاد شیرازی گفت: «صیادشیرازی فرماندهی لایق و سرافراز برای ارتش اسلامی بود. او نقشی موثر و تعیین کننده در عملیات‌ها و فرماندهی جنگ به عهده داشت و پس از جنگ نیز با کوله‌باری از اندوخته‌های علمی و تجربی، منشاء خدمات و برکات بسیاری برای نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی بود».

اینک علی که تا آن زمان ۵ مرتبه جراحات جنگی را تجربه کرده بود و به عنوان مردی کارآزموده که بوی باروت بر عرق گردنش نقش بسته بود، خود را در میانه جنگی به مراتب بدتر از جنگ با عراق می‌دید؛ نفوذ منافقین و رویای پوشالی «فروغ جاویدان».

عملیات فروغ جاویدان یا عملیات مرصاد بود که تنها یک هفته پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران در سوم مرداد ۱۳۶۷ منافقین از محور خانقین، خسروی، سرپل ذهاب، به سمت کرمانشاه حرکت کردند.

مسؤولیت مبارزه با منافقین بر عهده صیادشیرازی گذاشته شد. او پس از حضور در منطقه مرصاد از طریق فرماندهی متحرک هوایی و با استفاده از بالگرد تمام محور‌های هجوم منافقین را شناسایی و ابتکار عمل را از آنِ نیرو‌های خودی کرد و حرکت ستون نظامی منافقین را متوقف کرد.

صیادشیرازی در خاطراتش از عملیات مرصاد گفت: «در آن زمان من نماینده حضرت امام (ره) در شورای عالی دفاع بودم و در ساعت ۲۰:۳۰ مورخه سوم مرداد ۱۳۶۷ معاون عملیات ستاد کل نیرو‌های مسلح به من تلفن کرد و گفت دشمن از سرپل ذهاب و گردنه پاتاق به سرعت در حال ورود به داخل خاک خودی است و به من حکم مأموریت دادند.

شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم ... صبح روز پنجم مرداد عملیات مرصاد با رمز یا علی (ع) آغاز شد. در تنگه چهار زبر چنان جهنمی برای یاران صدام بر پا شد که زمانی برای پشیمانی نماند».

سال ۱۳۶۶، سرهنگ صیاد با ترفیع درجه به عنوان سرتیپ نیروی زمینی ارتش شناخته می‌شد و با پایان یافتن جنگ تحمیلی واستعفای او از فرماندهی نیروی زمینی، به فرمان آیت ا... خامنه‌ای رهبر جدید انقلاب اسلامی، به معاونت بازرسی ستاد کل نیرو‌های مسلح منصوب و در شهریور ۱۳۷۲ جانشین رییس ستاد کل نیرو‌های مسلح شد.

بامداد روزی که علی ترور شد، ۱۵ روز از ارتقا درجه اش به سرلشگری می‌گذشت و شب پیش از شهادت را در مشهد و بر بالین مادر بیمار خود گذرانده بود. فرمانده شجاع ایرانی و کهنه سرباز مدافع انقلاب و ایران، در عین درجه نظامی بالا و سمتی حساس، بدون محافظ تردد می‌کرد و این مسئله‌ای بود که از چشم تروریست‌های اصطلاحا مجاهد خلق دور نماند.

صیاد دل‌ها آرام گرفت

ساعت ۶:۳۰ بامداد روز ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ فرا رسید. علی اتومبیل را از پارکینگ خارج کرده بود. با همسرش خداحافظی کرده بود و مهیای رساندن «مهدی» به مدرسه شده بود. ضارب در لباس یک پاکبان شهرداری مشغول نظافت کوچه محل سکونت سرلشگر صیاد شیرازی بود و به محض آنکه وی را دید، به سمت او آمد و برگه‌ای را به وی داد. ناگهان اسلحه بیرون کشیده شد و ۳ گلوله از آن شلیک شد که با شکستن شیشه اتومبیل و اصابت به صورت و سینه اش، او را غرق خون کرد.

عفت شجاع داستان را اینگونه روایت کرده است: «صبح روز شهادت ساعت ۶:۳۰ بامداد، با من خداحافظی کرد، اما من به دلیل مشغله کاری متوجه خداحافظیش نشدم و او رفته بود. هنوز دقایقی از رفتنش نگذشته بود که صدای شلیک گلوله آمد و من با این تصور که بچه‌ها در کوچه ترقه‌بازی می‌کنند توجهی به صدا نکردم، اما به دنبال صدای شلیک، فریاد و گریه پسرم مهدی بلند شد که «مامان بیا بابا رو کشتن.»

سراسیمه از خانه بیرون پریدم، علی غرق خون، پشت فرمان ماشین به همان حالت نشسته، چشم‌هایش بسته بود، مثل وقت‌هایی که از فرط خستگی، روی صندلی خوابش می‌برد.

آن قدر شوکه شده بودم که حتی نتوانستم کسی را صدا بزنم. برگشتم داخل منزل، گوشی تلفن را برداشتم و به چند نفر زندگ زدم، اما هیچ کس جواب نداد وقتی دوباره به کوچه برگشتم همسایه‌ها علی را به بیمارستان برده بودند. بچه‌ها را که نگران پدرشان بودند، دلداری دادم و راهی مدرسه کردم. گفتم: «بابا تیر خورده، اما اتفاقی نیفتاده» در حالی که می‌دانستم علی همان لحظه به شهادت رسیده است.

خواب دیده بود یکی از دوستان شهیدش آمده و او را با خود برده است. از شبی که این خواب را دید تا آن صبح که آرام و راحت روی صندلی ماشین خوابیده بود، کمتر از یک ماه نگذشت که به آرزوی دیرینش رسید.»

 

روایتی از سپهبد شهید «علی صیاد شیرازی» به مناسبت سالگرد شهادت او

 

سرلشگر علی صیاد شیرازی که سابقه پنج بار جراحت در میدان‌های نبرد حق علیه باطل را در کارنامه جانفشانی‌هایش داشت و ۲۲ ترکش در بدن داشت، با اصابت سه گلوله به سر و سینه، عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ شد.

نشریه مالین چاپ فرانسه در سال ۱۳۶۲، صیادشیرازی را این‌گونه توصیف کرد: «برای صیادشیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران، کلید پیروزی به تانک و موشک بستگی ندارد بلکه تنها به اعتقاد به خدا بستگی دارد. قدی کوتاه، نگاهی روشن و دست‌هایی که با انگشتر عقیق صاف روی میز ستاد مشترک روی هم قرار گرفته‌اند. این متخصص توپخانه که دوره تخصصی خود را در آمریکا گذرانده و امروزه فرماندهی نیروی زمینی ارتش ایران را هدایت می‌کند، از فرمول‌ها نمی‌ترسد. او با سادگی می‌گوید: «من یک سرباز اسلام هستم.»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->