توی تاریکی مطلق هم که باشی بی هیچ روزنه و چشم امیدی هر نام را که به زبان میآوری انگار یک چراغ در تاریکی قلبت روشن میشود. انگار یک نفر آرام آرام توی گوشت زمزمه میکند؛ تو مرا داشتی و تاکنون چقدر به این در و آن در زدی! چقدر بیهوده غصه خورد ی، چقدر تنهایی کشیدی و چقدر در برهوت این دنیا به سراب هر فریب سادهای فاصله گرفتی و دور شدی... بعد هی دلت میخواهد گله کنی از هزار و یک غصهای که روی دلت تلنبار شده است، اما به این فراز که میرسی دیگر آن قدر ته دلت از بودنش قرص و محکم میشود که فقط دوست داری صدایش بزنی:
یَا حَبِیبَ مَنْ لا حَبِیبَ لَهُ یَا طَبِیبَ مَنْ لا طَبِیبَ لَهُ یَا مُجِیبَ مَنْ لا مُجِیبَ لَهُ یَا شَفِیقَ مَنْ لا شَفِیقَ لَهُ یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ یَا مُغِیثَ مَنْ لا مُغِیثَ لَهُ یَا دَلِیلَ مَنْ لا دَلِیلَ لَهُ یَا أَنِیسَ مَنْ لا أَنِیسَ لَهُ یَا رَاحِمَ مَنْ لا رَاحِمَ لَهُ یَا صَاحِبَ مَنْ لا صَاحِبَ لَهُ، اى دوست آن کس که دوستى ندارد. اى طبیب آن کس که طبیبى ندارد. اى پاسخ ده آن کس که پاسخ ده ندارد. اى یار دلسوز آن کس که دلسوزى ندارد. اى رفیق آن کس که رفیق ندارد. اى فریادرس آن کس که فریادرسى ندارد. اى راهنماى آنکه راهنمایى ندارد. اى مونس آن کس که مونسى ندارد. اى ترحم کننده آن کس که ترحم کننده اى ندارد. اى همدم آن کس که همدمى ندارد. (فراز ۵۹ دعای جوشن کبیر)
با خواندن دعای جوشن کبیر دیگر در هزار توی قلبمان به جای تاریکی و تنهایی مطلق، جز نور نمییابیم. «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ، آیا خدای (مهربان) برای بنده اش کافی نیست؟
(فرازی از آیه ۳۶ سوره زمر)