معمولا ما از آدمهای بدبین خوشمان نمیآید و ترجیح میدهیم تفاؤل به خیر کنیم و همیشه جنبههای مثبت امور را در نظر بگیریم. هم در امور فردی و مسائل شخصی و هم در موضوعات کلان اجتماعی و سیاسی به طور طبیعی بیشتر کسانی را میپسندیم که آینده پیش رویمان را برای ما زیبا و دلانگیز ترسیم کنند تا آنان که درباره نگرانیها و تهدیدها و جنبههای منفی هشدار میدهند و بهاصطلاح منفیبافی میکنند. ولی واقعیت این است که همین آدمهای بدبین که بیشتر نیمه خالی لیوان را میبینند ضامن سلامت و تضمین امنیت هستند و اگر نباشند و با نگرانیها و تردیدهایشان سرعت و شتاب خوشباوری و خوشبینی ما را مهار نکنند، به مشکلات بزرگ و آسیبهای سنگین مبتلا خواهیم شد.
البته واضح است که اگر همه افراد هم اهل احتیاط باشند، هیچ تحول و پیشرفتی در زندگی بشر رخ نمیدهد و به طور طبیعی باید در کنار اینگونه افراد کسانی هم باشند که با شجاعت و بیپروایی قدم به راه بگذارند و با ریسکپذیری و خطر کردن، مسیرهای دشوار را در آینده مبهم بگشایند.
هم برنامه فردی و زندگی خانوادگی و هم روابط گسترده اجتماعی و پروژههای بزرگ اقتصادی و سیاسی به هر ۲ خصوصیت نیاز دارند، درست مثل یک خودرو که هم ترمز میخواهد و هم گاز، و بدون حتى یکی از این ۲، کارکرد خود را از دست خواهد داد. این روزها هرچه بیشتر به حادثه تلخ کرمان فکر میکنم و به یاد مرگ کسانی میافتم که در حاشیه تشییع جنازه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی از دنیا رفتند، با خود میگویمای کاش یک آدم بدبین در کرمان بود و پیش از وقوع حادثه درباره احتمال این فاجعه دردناک هشدار میداد و نهیب میزد و فریاد میکشید. اگر در روزهای قبل از حادثه یک آدم بدبین در کرمان بود و میان همه کسانی که خوشبینانه فقط به جنبههای مثبت و باشکوه حماسهآفرینی فکر میکردند، از جنبههای منفی سخن میگفت، شاید این حادثه تلخ رخ نمیداد.
البته من به صورتجلسههای شورای تأمین استان و اسناد جلسات برنامهریزی مراسم دسترسی ندارم و نمیدانم چنین کسی هم در آن نشستها حضور داشته و تذکری داده و بیدارباشی گفته است یا خیر، اما ندانسته پیداست اگر کسی هم بوده و چیزی هم گفته بوده، به همان دلایل روانی و خصوصیت اخلاقی ما ایرانیها حتما بایکوت شده و مورد انتقاد قرار گرفته است. متأسفانه ما به طور کلی عادت نداریم در برنامهریزیها به این جنبه فکر کنیم وگرنه مدیران آموزش و پرورش از قبل برای احتمال آتشسوزی مدارس جایی باز میکردند و مدیران سازمان کتابخانه ملی کشور از پیش به آبگرفتگی انبار اسناد و مدارک هم میاندیشیدند.
اگر این مبنای عقلی را بپذیریم، آن وقت در همه برنامهریزیها، در همه سیاستگذاریها، در همه نقشهکشیدنها و در همه طرحافکندنها جایی هم برای بدترین تصور ممکن از خطر و تهدید و فاجعه و مشکل باز میکنیم و تنها به جنبههای مثبت و مطلوب نمیاندیشیم.
اگر این رویکرد عقلانی در زندگی ما حاکم شود، در همه امور میزان خطا و آسیب کاهش خواهد یافت، از خواستگاری برای فرزند خانواده تا برنامهریزی برای ساخت یک سد، زیرا وقتی در چنین جلساتی که همه با شادی به گل آوردن و شیرینی خوردن فکر میکنند یک نفر با دلایل و شواهد منطقی به احتمال طلاق اشاره میکند، همه به او هجوم نخواهند برد و او را سقسیاه یا بدبین نخواهند خواند و اگر کسی در صحت محاسبات سد تشکیک کند و نگران افزایش حجم آبریز و تغییرات محیطزیست باشد به او حمله نخواهند کرد و او را به تلاش برای ناکامی پروژه متهم نخواهند ساخت. اگر چنین کسی در کرمان بود، شاید میتوانست موانع بازرسی را تغییر دهد و برای سرعت ماشین حامل جنازه مطهر شهدا برنامهریزی، و مراقبتهایی را توصیه و تحمیل کند. آن وقت، شیرینی چنان عظمت و شکوهی با داغ عزیزان مظلوم و عزادار کرمانی تلخ نمیشد.
مشکل این است که تا یک نفر در این موقعیتها درباره آینده -مثلا درباره انتخابات پیش رو- اظهار نگرانی میکند، به جای قدرشناسی و سپاس از هشدار و تذکرش، او را به بلندگوی دشمن بودن یا همراهی با اجانب در سیاه نمایی متهم میکنیم یا در بهترین حالت، او را بدبین و منفعل و مرعوب مینامیم (!) در حالی که اتفاقا همین آدمهای بدبین ضامن سلامت و امنیت ما هستند.