شمار جان‌باختگان ایرانی در حج تمتع به ۱۴ نفر رسید (۳۱ خرداد ۱۴۰۳) بعد از غذا، چای و شیرینی بخوریم؟ | به این شرط بعد از خوردن غذا بخوابید بیست‌وششمین جشنواره خیران مدرسه‌ساز خراسان‌رضوی در مشهد برگزار شد کشف ۲۲ هزار لیتر سوخت قاچاق در مرز‌های خراسان‌رضوی (۳۱ خرداد ۱۴۰۳) طلا‌های اهدایی مرد به زن هِبه و قابل‌استرداد است از قند و شکر دوری کنید وزیر آموزش‌وپرورش: در ۳۳ ماه خدمت شهید رئیسی، ایران به کارگاه مدرسه‌سازی تبدیل شد خراسان‌رضوی در مسیر تبدیل‌‌شدن به قطب تجهیزات پزشکی پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان‌رضوی (پنجشنبه، ۳۱ خرداد ۱۴۰۳) | وقوع بارش‌های رگباری و وزش باد شدید مصرف چه دارو‌هایی در گرما خطرناک است؟ ابتلای ۴۵ درصد مردم کشور به کبد چرب استرس، کلسترول خون را بالا می‌برد؟ ۲۱ درصد ظرفیت سدهای خراسان‌رضوی پر شده است چشمان باز قبل از ازدواج، چشمان بسته بعد از ازدواج نتایج کلی مرحله اول کنکور سراسری ۱۴۰۳ اعلام شد آمار جالب از ازدواج‌های سایت همسریابی «همدم»! سقوط پراید در انتهای کوه‌های خلج مشهد، یک کشته و یک مصدوم بر جای گذاشت زمان خیساندن و پختن هر کدام از حبوبات چقدر است؟
سرخط خبرها

مردم فرار کردند یا زلزله؟!

  • کد خبر: ۱۶۱۱۷۴
  • ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۳:۲۴
مردم فرار کردند یا زلزله؟!
زلزله گفت: نترس، من شدتم کمه. چهار ممیز شش ریشترم. به ساختمون‌ها شوک جدی وارد نمی‌کنم.

همان طور که خواب بودم احساس کردم یک نفر من را دارد تکان می‌دهد.

توی همان حالت خواب و بیدار گفتم: کیه منو تکون میده؟

صدایی گفت: نگو کیه؟ بگو چیه؟

گفتم: باشه. چیه منو تکون میده؟

صدا گفت: من تو رو تکون نمی‌دم، خونتونو تکون میدم. من زلزله ام.
با ترس از جایم پریدم.

زلزله گفت: نترس، من شدتم کمه. چهار ممیز شش ریشترم. به ساختمون‌ها شوک جدی وارد نمی‌کنم.

گفتم: واقعا خیلی زلزله بی ملاحظه‌ای هستی. هم نصف شب پا شدی اومدی خونه مردم هم حواست نیست که این ساختمون‌ها مهندسی ساز نیستند، چند تا آهن رو با خال جوش به هم وصل کردن، شده اسکلت ساختمون، همین الان تو یه پخ بگی، ممکنه کل این ساختمون بیاد پایین.

زلزله گفت: خوب می‌رفتید یک خونه مهندسی ساز می‌خریدید؟

گفتم: عقلم می‌رسید، ولی پولم نمی‌رسید. تازه همینجا هم که الان هستیم، مستأجریم. راستی داری یکی دومیلیون دستی قرض بدی، بذارم رو اجاره بدم صاحب خونه. دهم اردیبهشت باید اجاره بدم کم دارم.

زلزله گفت: من پولم کجا بود.

گفتم: هیچ کس به فکر ما نیست.

زلزله گفت: حتی خودتم فکر خودت نیستی. وقتی اومدم بدترین جای ممکن واستادی، یعنی زیر لوستر به این سنگینی. خوب می‌رفتی بین چهارچوب در وامیستادی که امنیتت بیشتر باشه.

گفتم: خودم این‌ها رو بلدم. هر وقت شما زلزله‎‌ها تشریف میارید، که امیدوارم دیگه نیارید، باید بریم ماسک بزنیم، فاصله اجتماعی رو با دیگران رعایت کنیم و از ژل ضدعفونی کننده استفاده کنیم.

زلزله گفت: امیدوارم که دیگه مجبور نشم بیام اینجا. نه خونه هاتون آمادگی اومدن من رو دارن، نه خودتون.

ناگهان دیدم پسرم هم بیدار شده و زیر میز عسلی رفته است.

گفتم: حالا اگه من آمادگی شو ندارم، ولی پسرمو ببین. چقدر قشنگ رفته زیر میز جاگیری کرده.

زلزله داد بلندی زد و گفت: وای، رفته زیر میز عسلی شیشه ای. اینکه خیلی خطرناکه.

خلاصه شبی که همه داشتند از زلزله فرار می‌کردند، زلزله از دست ما فرار کرد و رفت.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->