وزیر میراث فرهنگی: ظرفیت گردشگری استان‌های آسیب‌دیده در جنگ، احیا می‌شود صدور هشدار سطح نارنجی برای مشهد و ۱۹ مرکز استان در پی پیش‌بینی خیزش گرد و خاک (۱۶ تیر ۱۴۰۴) چند توصیه‌ از سوی وزارت بهداشت درمورد روزهای گرد و غبار زمان اجرای متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان صندوق نفت مشخص شد کشف ۱۱۰ کیلوگرم حشیش در مرز سراوان چگونه از گرمازدگی پیشگیری کنیم؟ پایان مرمت سرای گمرک در بازار وکیل شیراز (۱۶ تیر ۱۴۰۴) کاهش آمار گردشگری در خلیل‌آباد خراسان‌ رضوی به دلیل عدم روشنایی مناسب اژه‌ای: نظام جمهوری اسلامی ایران قدردان مردم سلحشور و متعهد کشور است مشاهده همزمان ۵ یوزپلنگ آسیایی در پارک ملی توران + فیلم (۱۶ تیر ۱۴۰۴) آغاز ابلاغ اینترنتی دعوتنامه هیئت تجدیدنظر تامین اجتماعی (۱۶ تیرماه ۱۴۰۴) استخدام ۸۵ هزار نفر در آموزش و پرورش از طریق آزمون استخدامی شهریه مدارس باید با توجه به وضعیت معیشت منطقه‌ای تعیین شود نرخ بلیت قطار از هواپیما سبقت گرفت! ۶ پرونده آثار تاریخی ایلام در مسیر ثبت در فهرست ملی کشور پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (دوشنبه، ۱۶ تیر ۱۴۰۴) | از شدت گرمای هوا کاسته می‌شود جزئیات جدید درمورد نوبت دوم کنکور (۱۶ تیر ۱۴۰۴) معاون گردشگری: بحران‌های سیاسی و اجتماعی در حوزه مدیریت گردشگری فرصت است نه تهدید! تهیه شناسنامه جزایر خلیج فارس برای حفاظت زیست‌محیطی راهکار‌هایی عملی برای صرفه‌جویی آب در تابستان هنگام استفاده از کولر‌های آبی | هوشمندانه خنک شوید صدور هشدار سطح زرد هواشناسی در خراسان رضوی در پی پیش‌بینی افزایش وزش باد (۱۶ تیر ۱۴۰۴) بازنشستگان تأمین‌اجتماعی: زمان پرداخت معوقات فروردین‌ماه ۱۴۰۴ بازنشستگان را مشخص کنید جزئیات دریافت کارت ورود به جلسه آزمون ورودی مدارس سمپاد و نمونه‌دولتی (۱۶ تیر ۱۴۰۴) تسهیلات ویژه برای فرهنگیان آسیب دیده در جنگ ۱۲ روزه چند توصیه بهداشتی در پی خیزش گرد و خاک پیوند قلب با موفقیت در دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد (۱۶ تیر ۱۴۰۴) درگیری کلان‌شهر تهران با پدیده گرد و غبار تا پایان تابستان ۱۴۰۴ اهدای عضو بیمار مرگ مغزی در مشهد به هفت بیمار زندگی دوباره بخشید (۱۶ تیر ۱۴۰۴) هشدار سازمان غذا و دارو درباره کالا‌های قاچاق و تقلبی
سرخط خبرها

خستگی‌ های آقای جنیدی

  • کد خبر: ۱۶۱۷۶۶
  • ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۳:۱۲
خستگی‌ های آقای جنیدی
یکی دوهفته‌ای می‌شد وقتی به کلاس می‌آمد نه راه می‌رفت و نه جلو تخته می‌ایستاد. فقط می‌نشست پشت میزش و با بی حالی درس می‌داد. بر خلاف همیشه که آن قدر پرانرژی بود و با خودمان فکر می‌کردیم آقای جنیدی انگار خسته نمی‌شود.

سرش را گرفته بود توی دست هایش. بچه‌ها با هم پچ پچ می‌کردند. مهناز گفت: آقا قرار بود فصل دو را از ما امتحان بگیرید. پچ پچ بالا گرفت. هر کدام از دانش آموز‌ها چیزی می‌گفتند. یکی مهناز را دعوا می‌کرد که این چه وقت یادآوری است ساعت بعد ریاضی داریم.

آن درس هم قرار است امتحان داشته باشیم. یکی می‌گفت: آقا امتحانتان را بگیرید به حرف تنبل‌ها گوش ندهید. معلم، اما هنوز سرش را بین دست هایش گرفته بود. او مانند همیشه نبود. یکی دوهفته‌ای می‌شد وقتی به کلاس می‌آمد نه راه می‌رفت و نه جلو تخته می‌ایستاد. فقط می‌نشست پشت میزش و با بی حالی درس می‌داد. بر خلاف همیشه که آن قدر پرانرژی بود و با خودمان فکر می‌کردیم آقای جنیدی انگار خسته نمی‌شود.

بالاخره معلممان برگه‌ها را از کیف درآورد و گذاشت روی میز. مبصر را صدا زد تا ورقه‌های امتحان را بین بچه‌های کلاس پخش کند. آقای جنیدی حتی نگفت کتاب هایتان را جمع کنید. از جایش هم بلند نشد. خودمان شروع کردیم به نوشتن. شیطنت بعضی‌ها گل کرده بود. یا با کنار دستی حرف می‌زدند یا کتاب اجتماعی را آرام باز می‌کردند و جواب‌ها را طوری که دو ردیف این طرف و آن طرفشان بشنوند می‌خواندند. آقای جنیدی سرش را گذاشته بود روی میز. صدای زهرا کلاس را برداشت؛ آقای جنیدی خواب است.

معلممان سرش را هم بلند نکرد.

آن قدر خوابش عمیق شده بود که صدایی از او در نیامد. بچه‌ها که مطمئن شدند خبری از نظارت نیست با خاطر جمع سروصدا می‌کردند. یکی دوتایشان توی کلاس راه می‌رفتند. بالای سر آقا معلم می‌رفتند و شکلک در می‌آوردند. مریم آرام گفت: سروصدا نکنید انگار آقای جنیدی دیشب نخوابیده.

یک ساعت تمام وقت کلاس به همین منوال گذشت. یکی دوبار معلم بیدار شد و نگاهی به چهره پر از شیطنت بچه‌ها انداخت و دوباره خوابید. صدیقه در همه این مدت سعی می‌کرد جو کلاس را آرام نگه دارد. می‌دانستیم در روستای آقای جنیدی زندگی می‌کند و او را خوب می‌شناسد. آخر‌های کلاس بچه‌ها برگه‌ها را جمع کردند و روی میز معلم گذاشتند. آقامعلم از خواب بیدار شد. برگه‌ها را گذاشت توی کیفش و از بچه‌ها عذرخواهی کرد. گفت که خیلی خسته است و این روز‌ها در شبانه روز تنها دو سه ساعت می‌خوابد. قول داد جلسه بعد جبران کند و درس جدید بدهد. امتحان دو فصل را هم دوباره از ما بگیرد.

زنگ تفریح صدیقه از کلاس بیرون نرفت. بچه‌ها را دورش جمع کرد و گفت: آقای جنیدی روی زمین پدرش کشاورزی می‌کند. چند ماه پیش پدرش سکته کرد و توان کار کردن ندارد. او مجبور است روز‌ها در مدرسه درس بدهد و عصر‌ها هم تا دیر وقت در زمین کشاورزی پدرش کار کند. صدیقه، خانواده آقای جنیدی را هم خوب می‌شناخت.

گفت همسرش یک سالی می‌شود که بیمار است و معلممان به تنهایی به امورات خانه و بچه هایش رسیدگی می‌کند. شرمنده شدیم. سرمان را انداختیم پایین. خجالت کشیدیم. تازه فهمیده بودیم آقای جنیدی با چه شرایط سختی دست و پنجه نرم می‌کند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->