دو بار اعدام برای قاتل سنگدل و هوسران در دو راهی مشهد-طرقبه | هشدار: خواندن این خبر برای افراد زیر ۱۸ سال و بیماران قلبی توصیه نمی‌شود درخشش ۴ مدال نقره و برنز بر گردن تیم دانش‌آموزی ایران در المپیاد جهانی اقتصاد آتش‌سوزی در نخلستان‌های روستای رُمیله آبادان مهار شد (۶ مرداد ۱۴۰۴) بهره‌مندی ۶.۵ میلیون سالمند از خدمات مستمر دولتی اشعه فرابنفش خورشید در مشهد به شاخص «خطر بسیار زیاد» رسید درخواست طلاق از مردی که برای دزدی از خانه پدرزنش نقشه کشید درخواست نبش قبر برای کشف راز مرگ مرد تهرانی در ترکیه میدری: حذف یارانه یا تغییر دهک‌بندی قبل از اعمال به افراد اطلاع داده می‌شود عسلویه روی دور زلزله؛ زمین‌لرزه ششم هم ۴ریشتری بود (۶ مرداد ۱۴۰۴) شرکت شهرک‌های صنعتی خراسان رضوی پساب خروجی «زبرخان» را تعیین تکلیف کند راهکارهایی ساده برای صرفه جویی بیشتر در مصرف آب و مدیریت اقتصادی خانواده توضیحات رئیس کل دادگستری استان تهران درباره درخواست توبه «تتلو» ماده ۲۱۵ آیین نامه راهنمایی و رانندگی به عابران پیاده چه می‌گوید؟ بررسی چند راهکار برای کاهش اثرات زیست‌محیطی فاضلاب‌های شهری نظام تعلیم و تربیت کشور باید با رویکرد آینده‌نگری از چالش‌ها عبور کند تأکید دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش بر ارتقای جایگاه معلمان درخواست وزیر محیط زیست زیمباوه برای گسترش همکاری دوجانبه با ایران آیا خشم به ارث می‌رسد؟ | بررسی عوامل ژنتیکی در بروز عصبانیت آمبولانس وسیله تبلیغات نیست | با متخلفان تا حد «لغو پروانه» برخورد خواهد شد زائران اربعین زمان مواجهه با تشعشعات فرابنفش خورشید را محدود کنند هر آنچه که باید در مورد درد سیاتیک بدانید میانگین سن بازنشستگی در کشور ۵۱ تا ۵۲ سال اعلام شد جانباز جنگ ۱۲ روزه با صهیونیست‌ها در کاشان به شهادت رسید درگیری خونین در یک شرکت خصوصی مشهد قتل خانم مدیرعامل توسط شوهر خیانتکار در جلسه کاری! التماس مادر قاتل از مادر الهه حسین‌نژاد مقابل دادگاه + فیلم (۶ مرداد ۱۴۰۴) طرح ورود خودروهای مسافران خارجی به کشور اجرا می‌شود حمله گروهی گراز‌ها به مزارع کشاورزی خراسان شمالی (۶ مرداد ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

خستگی‌ های آقای جنیدی

  • کد خبر: ۱۶۱۷۶۶
  • ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۳:۱۲
خستگی‌ های آقای جنیدی
یکی دوهفته‌ای می‌شد وقتی به کلاس می‌آمد نه راه می‌رفت و نه جلو تخته می‌ایستاد. فقط می‌نشست پشت میزش و با بی حالی درس می‌داد. بر خلاف همیشه که آن قدر پرانرژی بود و با خودمان فکر می‌کردیم آقای جنیدی انگار خسته نمی‌شود.

سرش را گرفته بود توی دست هایش. بچه‌ها با هم پچ پچ می‌کردند. مهناز گفت: آقا قرار بود فصل دو را از ما امتحان بگیرید. پچ پچ بالا گرفت. هر کدام از دانش آموز‌ها چیزی می‌گفتند. یکی مهناز را دعوا می‌کرد که این چه وقت یادآوری است ساعت بعد ریاضی داریم.

آن درس هم قرار است امتحان داشته باشیم. یکی می‌گفت: آقا امتحانتان را بگیرید به حرف تنبل‌ها گوش ندهید. معلم، اما هنوز سرش را بین دست هایش گرفته بود. او مانند همیشه نبود. یکی دوهفته‌ای می‌شد وقتی به کلاس می‌آمد نه راه می‌رفت و نه جلو تخته می‌ایستاد. فقط می‌نشست پشت میزش و با بی حالی درس می‌داد. بر خلاف همیشه که آن قدر پرانرژی بود و با خودمان فکر می‌کردیم آقای جنیدی انگار خسته نمی‌شود.

بالاخره معلممان برگه‌ها را از کیف درآورد و گذاشت روی میز. مبصر را صدا زد تا ورقه‌های امتحان را بین بچه‌های کلاس پخش کند. آقای جنیدی حتی نگفت کتاب هایتان را جمع کنید. از جایش هم بلند نشد. خودمان شروع کردیم به نوشتن. شیطنت بعضی‌ها گل کرده بود. یا با کنار دستی حرف می‌زدند یا کتاب اجتماعی را آرام باز می‌کردند و جواب‌ها را طوری که دو ردیف این طرف و آن طرفشان بشنوند می‌خواندند. آقای جنیدی سرش را گذاشته بود روی میز. صدای زهرا کلاس را برداشت؛ آقای جنیدی خواب است.

معلممان سرش را هم بلند نکرد.

آن قدر خوابش عمیق شده بود که صدایی از او در نیامد. بچه‌ها که مطمئن شدند خبری از نظارت نیست با خاطر جمع سروصدا می‌کردند. یکی دوتایشان توی کلاس راه می‌رفتند. بالای سر آقا معلم می‌رفتند و شکلک در می‌آوردند. مریم آرام گفت: سروصدا نکنید انگار آقای جنیدی دیشب نخوابیده.

یک ساعت تمام وقت کلاس به همین منوال گذشت. یکی دوبار معلم بیدار شد و نگاهی به چهره پر از شیطنت بچه‌ها انداخت و دوباره خوابید. صدیقه در همه این مدت سعی می‌کرد جو کلاس را آرام نگه دارد. می‌دانستیم در روستای آقای جنیدی زندگی می‌کند و او را خوب می‌شناسد. آخر‌های کلاس بچه‌ها برگه‌ها را جمع کردند و روی میز معلم گذاشتند. آقامعلم از خواب بیدار شد. برگه‌ها را گذاشت توی کیفش و از بچه‌ها عذرخواهی کرد. گفت که خیلی خسته است و این روز‌ها در شبانه روز تنها دو سه ساعت می‌خوابد. قول داد جلسه بعد جبران کند و درس جدید بدهد. امتحان دو فصل را هم دوباره از ما بگیرد.

زنگ تفریح صدیقه از کلاس بیرون نرفت. بچه‌ها را دورش جمع کرد و گفت: آقای جنیدی روی زمین پدرش کشاورزی می‌کند. چند ماه پیش پدرش سکته کرد و توان کار کردن ندارد. او مجبور است روز‌ها در مدرسه درس بدهد و عصر‌ها هم تا دیر وقت در زمین کشاورزی پدرش کار کند. صدیقه، خانواده آقای جنیدی را هم خوب می‌شناخت.

گفت همسرش یک سالی می‌شود که بیمار است و معلممان به تنهایی به امورات خانه و بچه هایش رسیدگی می‌کند. شرمنده شدیم. سرمان را انداختیم پایین. خجالت کشیدیم. تازه فهمیده بودیم آقای جنیدی با چه شرایط سختی دست و پنجه نرم می‌کند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->