چند روز پیش بود که داشتم یک کتاب داستان کودکانه برای پسرم میخواندم. شخصیت اصلی داستان کارآگاهی به نام «سیتو» بود که خیلی هم به خوردن و امتحان کردن انواع غذاها علاقه داشت. در داستان، او تعریف می کند که به رستوران لوکسی رفته است و هنگامی که غذا را برایش آورده اند، در بشقاب او یک تکه گوشت آن قدر کوچک بوده که مجبور شده برای دیدنش از ذره بین استفاده کند، اما وقتی صورت حساب را آورده اند، فهمیده برای غذایی که میل کرده است، پول یک گاو کامل را باید بدهد.
این روزها اخذ مالیات از فعالیتهای مختلف یکی از موضوعهای داغ رسانهای است. رسانهها هر روز درباره فواید کاهش اتکا به نفت (که البته بحث درستی است) و جایگزینی آن با مالیات مینویسند. اینکه باید با مالیات جلو سوداگری و فرار مالیاتی برخی از پزشکان و بازاریان و.. گرفته شود.
موافقان افزایش طرحهای مالیاتی میگویند که یکی از مهمترین تأکیدهای آنها کنترل نوسان قیمتها در بازار کالاهای سرمایهای است تا از این طریق سرمایهها به سمت بخش مولد حرکت کنند. هر چند این سؤال را باید از آنها پرسید، در زمانی که تورم هنوز مهار نشده است، حتی اگر سرمایهها به سمت بازارهای واسطهای نروند، چگونه ممکن است راهی بخش تولید شوند؟ آن هم تولیدی که به دلیل رشد تورم، حاشیه سودش هر روز کمتر و نیازش به نقدینگی هر روز بیشتر میشود.
علاوه بر این آمارها نشان میدهد که در دهه ۹۰ اقتصاد ایران شاهد پنج سال رشد اقتصادی منفی بوده است. رشد اقتصادی منفی به معنای کاهش تولید و سطح درآمد کل جامعه است. اقتصاددانها میگویند برای جبران رشد منفی اقتصادی در دهه گذشته و متوسط رشد زیر یک درصد و نزدیک به صفر آن دوران، نیازمند چند سال رشد اقتصادی بالا هستیم، تا کاهش قدرت خرید مردم به علت تداوم تورم بالا و تولید نزولی، به تدریج جبران شود.
اینها به زبان ساده نشان میدهد که رشد اقتصادی یا همان سفره مردم سال به سال کوچکتر شده است. در چنین شرایطی افزایش مدام مالیاتها میتواند به منزله همان تکه گوشت و صورت حساب یک گاو کامل باشد. کاهش اتکای کشور به نفت از طریق مالیات امری درست و بجاست، اما یک پیش شرط مهم و اولیه دارد و آن این است که ابتدا باید برای بزرگ شدن آن تکه گوشتی که در بشقابها هست، کوشید، سپس صورت حسابش را متناسب با گستردهتر شدن سفرهها جلو مردم گذاشت.