علی صمدی جوان _ در سالهای اوج قدرت رژیم پهلوی، جو عمومی به شکلی بود که بنا به توصیف ریشارد کاپوشچینسکی، روزنامهنگار لهستانی، مردم میپنداشتند از هر سه نفر ایرانی، یک نفرشان ساواکی است. انقلاب ایران در چنین دریای ناآرامی، به ساحل مقصود رسید. ساواک برای گسترش سیطره خود بر ایران و سرکوب حداکثری مخالفان، در جایجای ایران و حتی در برخی کشورهای مهم جهان، نمایندگی داشت.
یکی از دفاتر مهم داخلی ساواک که یک سال پس از تأسیس آن دایر شد، «ساواک مشهد» بود؛ ادارهای که در خاطرات مبارزان انقلابی از جمله علمای مبارز مشهد، با توصیفاتی، چون درد، شکنجه و شهادت گره خورده است. قرار گرفتن در آستانه روزهای پیروزی انقلاب اسلامی سبب شد تا در سطرهایی به فعالیت ۲۲ ساله این سازمان که لقب «مخوفترین پلیس مخفی جهان» را در تعریف خود داشت، بپردازیم.
ساواک چه بود؟
شکلگیری سازمان اطلاعات و امنیت کشور با سرواژههایش که به «س. ا. و. ا. ک» مشهور شد، به سال ۱۳۳۲ و جریان کودتای ۲۸ مرداد و بازگشت شاه بازمیگردد؛ محمدرضا پهلوی برای تبدیل سلطنت به حکومت به دستگاهی امنیتیپلیسی احتیاج داشت تا در مسیر خودکامگی، هیچ نیروی مخالفی سر راهش قرار نگیرد و آنان که پیشرو مبارزه با اقدامات او بودند، نیز دستگیر و تنبیه شوند. در چنین شرایطی و براساس کمکهای نهادهای اطلاعاتی و جاسوسی غرب همچون «سیا»، لایحه تشکیل ساواک در مجلس شورای ملی تصویب و در سال۱۳۳۵ تشکیل شد. ساواک متشکل از ۱۱اداره با شرح وظایف متفاوت بوده و دراینبین، اداره کل سوم ساواک، مسئول امنیت داخلی کشور بود.
این اداره از زمان شکلگیری، بیشتر انرژی خود را در سرکوب، بازداشت، شکنجه و قتل مخالفان رژیم گذاشته بود. به گفته «ویلیام سولیوان»، نویسنده کتاب «مأموریت در ایران»، ساواک استانها، شِمایی کوچک از نمودار سازمانی تشکیلات کل ساواک مرکزی بود. ساواک استانها بسیار محدود و عمدتا شامل یک رئیس، دو یا سه رهبر عملیات و چند نگهبان میشد.
ضمن اینکه برحسب ضرورت، ساواک در برخی شهرهای کشور مانند مشهد نیز دوایر یا شعباتی ویژه دایر میکرد.
اولین مرکز استانی ساواک در خراسان و فارس روز ۱۳ دی ۱۳۳۵ تشکیل شد. استان خراسان بهدلیل همجواری با اتحاد جماهیر شوروی و اشراف به مرزهای شرقی کشور، ابتدای امر در اولویت تأسیس مرکز استانی ساواک قرار گرفتند، اما در ادامه مسائل داخلی استانها و دامنه مبارزاتی آنان به قدری گسترش یافت که بهتدریج در کانون توجه ساواک استانها قرار گرفت و دیگرمسائل ضدجاسوسی و خارجی در اولویت دوم بود.
ایجاد امنیت داخلی و جلوگیری از گسترش مخالفتهای سیاسی و نیز نظارت بر امور حکومتی در استانها و نظایر آن، بیشترین دغدغه ساواک استانها را تشکیل میداد.
چه کسانی ساواکی میشدند؟
پساز پاگیری ساواک بهتدریج گروهی از تودهایها و سایر گروههای تواب و وابستهبه جریانهای سیاسی چپ، به خدمت ساواک در آمدند. بههمیندلیل نیروهای شاغل در ساواک را ترکیب نامتجانسی از گروههای مختلف نظامی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور تشکیل میدادند که در سطوح مختلف در خدمت اهداف و خواستههای رؤسای خود فعالیت میکردند.
این ترکیب نامتجانس از جماعتی چندرنگ با عقدههای فروخورده بسیار باعث تولد شکنجهگرانی شد که زبان از توصیفشان قاصر است.
در خاطرات «اکبر صابریفر»، شهردار پیشین مشهد، چنین آمده است: «روزهای آخر حکومت پهلوی، همراه کاروان استقبال از امام به تهران رفتم. همان ایام با دوستانم رفتیم بازدید داخل شهر. در خیابان الیزابت یا امامخمینی (ره) فعلی، مردم چندتا مرکز ساواک را گرفته بودند. خیلی دیدنی بود؛ یک خانه معمولی در حاشیه خیابان که هیچکس گمان نمیبرد مرکز ساواک باشد.
نه تابلویی داشت، نه علامتی. زیرزمینی بود با دو سه تا اتاق و سقف کاشیشده که گویا از آن بهعنوان شکنجهگاه استفاده میشد. میگفتند مرکز شکنجه دختران و زنان بوده است. داخل اتاق ظرف بزرگی پر از ناخن زنانه کندهشده و همینطور قطرات خون پاشیده شده بر در و دیوار دیده میشد.»
خشونت عوامل این اداره در کنار ترس عمومی از ساواک در دوران پهلوی و حکایتهایی که درباره شکنجههای وحشتناک آنان بر سر زبانها افتاده بود، سبب شد خشم مردم از آنان در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب، چون آتشی دامنشان را بگیرد، آنچنانکه هرجا ساواکی یا فردی منسوب به ساواک را میدیدند یا شناسایی میکردند، بدون شک ریختن خونش حلال بود.
«شهیدبابانظر» در بخشی از خاطراتش دراینباره میگوید: «بهمن ۵۷، کمیته استقبال از امام (ره) در مسجد کرامت تشکیل شد. انقلابیون گفتند میخواهیم برویم تیمسار علوی و کوهستانی (دوتن از اعضای ساواک در مشهد) را بگیریم. آدرسشان باشگاه افسران را نشان میداد.
ما رفتیم و آنجا را محاصره کردیم و تعدادی از ساواکیها را گرفتیم. وقتی علوی (رئیس زندان ساواک واقع در ساختمان لشکر ۷۷) را گرفتیم، خیلی ترسیده بود. داخل ماشین چادر زنانه سرش کردیم تا مردم او را نکشند.»
او همچنین در بخشی از خاطرات خود به مأموریت دستگیری جانشین شیخان پساز پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته و نوشته است: «یکی از مأموریتهایی که بعد از پیروزی انقلاب به ما دادند، این بود که به سیستانوبلوچستان برویم و شخصی به نام هزارچهره را که جانشین شیخان، رئیس ساواک خراسان بود، دستگیر کنیم که البته موفق شدیم او را بگیریم.»
مرد هزارچهره ساواک مشهد درواقع فردی با نام «محمود غضنفری» بود که با گریمهای متفاوتی که روی چهره خود انجام میداد، درمیان مردم نفوذ و فعالیت انقلابیون را رصد میکرد.
مقر ساواک مشهدکجابود؟
مقر ساواک در مشهد طی ۲۲ سال فعالیت بهترتیب در انتهای خیابان جنت، خیابان کوهسنگی و حوالی میدان فلسطین بود.
این سازمان تا زمان انحلالش، در خراسان چهار نام «محمدعلی آرشام»، «منوچهر هاشمی»، «علیپاشا بهرامی» و «احمد شیخان» را بر مسند ریاستش دیده بود. همه نفرات یادشده نظامیان نیروی زمینی ارتش و از ارکان ضدجاسوسی بودند و بهدلیل اهمیت مشهد و فعالیت مبارزان مهمی همچون آیات عظام «میلانی»، «قمی»، «شیرازی» و روحانیون جوان و دارای نفوذی همچون «آیتا... خامنهای»، «واعظطبسی»، «هاشمینژاد»، ریاست ساواک خراسان را برعهده گرفته بودند.
درواقع مشهد بهدلیل حضور شخصیتهای مؤثر در وقایع انقلاب و کانونها، انجمنها و گروههای مختلف، همواره موردتوجه جدی ساواک بود، بهطوریکه گزارشهای فعالان انقلاب بهطور دقیق رصد و منعکس میشد.
شروع مبارزه با ساواک در مشهد چگونه رخ داد؟
وضعیت برخی شهرهای ایران از لحاظ طیف مبارزان با یکدیگر متفاوت بود؛ مشهد و قم بهعلت پیشینه مذهبی خود، مبارزان سنتی و علاقهمند به مذهب را در خود جای داده بودند و اساسا سبک مبارزه آنان با سایر جریانهای گروههای فعال در داخل و خارج کشور متفاوت بود. دهه۴۰ خورشیدی برای مشهد، زمانی است که اوج مبارزات مردمی با هدایت علما شکل میگیرد.
البته سالهای پایانی دهه۳۰ بهویژه سال۱۳۳۶، بازداشت «علیاصغر عابدزاده»، «محمدتقی شریعتی» و «دکترعلی شریعتی» توسط ساواک که در دوران ریاست آرشام رخ داد، باعث شد توجه مردم به این اداره جلب شود و زمینههای مبارزه با آن شکل بگیرد.
ساواک هم در این میانه بیکار ننشست؛ اقدامات این اداره نسبت به انقلابیان در هنگام مخالفت علما با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و لوایح انقلاب سفید، سرکوب مبارزان انقلابی در حوادث ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در مشهد و نظایر آن، نمونهای از واکنش ساواک در مشهد است که حکایت از شدت عمل بیسابقه این اداره دارد.
حذف سیدجلال تهرانی
در ادامه ساواک بهمنظور اعمال نفوذ کامل خود بر تمام نواحی استان، به دیدارهای سیدجلال تهرانی، استاندار وقت، با آیتا... قمی اعتراض و تلگرافی با این عنوان به تهران ارسال کرد: «.. این چگونه نماینده شاهنشاه آریامهر است که اینقدر با مخالفین او میجوشد و به مجریان اوامرش بیاعتناست....» گزارشهای ساواک به شاه و همچنین برخی علمای درباری باعث شد وی در تاریخ ۱۴ فروردین۱۳۴۲ برکنار شود.
دستگیری سیدعبدالکریم هاشمینژاد
از ابتدای سال۱۳۴۲، تنش در مشهد و سطح مبارزات روحانیون افزایش یافت؛ بهگونهایکه در مهرماه همان سال، سیدعبدالکریمهاشمینژاد پساز سخنرانی علیه حکومت در مسجد فیل، توسط ساواک مشهد دستگیر شد و طی زدوخوردهایی میان مردم و نیروهای امنیتی، تعدادی کشته و زخمی شدند. در ادامه و پس از این اتفاق، سرتیپ بهرامی به ریاست اداره کل ساواک خراسان برگزیده شد.
ممنوع شدن فعالیت آقای قمی
سال ۱۳۴۳ و در پی موافقت شاه با بازگشت آیتالله قمی به مشهد، ایشان میان استقبال گسترده مردم به مشهد بازگشت، اما همه فعالیتهای او و سایر علمای جوان آن زمان، در تیررس ساواک خراسان قرار گرفت؛ بهگونهای که بهدنبال تبعید امام خمینی (ره) به ترکیه، علمای مشهد تنها توانستند اعتراضها و واکنشهایی شفاهی نشان دهند.
شهادت آیتالله سعیدی براثر شکنجه
خرداد۱۳۴۹، آیتا... سعیدی در زندان ساواک تهران، شکنجهها را تاب نیاورد تا نخستین روحانیای باشد که درجریان بازجوییها به شهادت میرسد.
ازآنجاکه وی مشهدی و از مریدان امامخمینی (ره)، بود، ساواک مشهد، پیشبینی جوشوخروش مبارزان مذهبی مشهدی را میکرد؛ بنابراین تهمیدات امنیتی را بهگونهای گسترش داد که فشارها بر علمای مشهد بیشتر شود.
گماردن جاسوس برای کنترل آقای شیرازی
ازجمله شخصیتهای مهم در مبارزات مذهبیون با رژیم، آیتا... شیرازی بود که درجریان وقایع مهمی در دهه۴۰، از مخالفان سرسخت بسیاری از سیاستهای رژیم به حساب میآمد.
در سندی به تاریخ ۹ بهمن ۱۳۵۴، مدیرکل ساواک خراسان طی تلگرافی به تهران، اقامت ایشان را بهطور دائمی در مشهد صلاح نمیداند و مینویسد: «باتوجهبه سابقه شیرازی و اینکه مشهد یک شهر مذهبی است، اقامت دائمی وی به صلاح نمیباشد... کلیه تماسها و گفتار این اشخاص با روحانیون باید گزارش شود....» ترس از اقدامات شیرازی تا آنجا پیش میرود که به دستور احمد شیخان، مدیرکل ساواک خراسان، یکی از مأموران این اداره موظف میشود در پوشش یک فرد پامنبری، تمامی تحرکات او را بررسی کند و گزارش دهد.
این فشار طی سال ۱۳۵۶ و پساز شهادت فرزند ارشد امامخمینی (ره) بیشتر میشود؛ زیرا شیرازی با پخش اعلامیههای فراوان در تأیید اقدامات امام و سفارش به مردم برای تبعیت از ایشان و گسترش مبارزه، ساواک را خشمگین و فشارها را بر خود بیشتر میکند.
اتفاقات نهم و دهم دیماه سال ۱۳۵۷ و نقش محوری آیتا... شیرازی بهگونهای است که ساواک خراسان برای تدبیر امور امنیتی درباره او، دست به دامان تهران میشود تا آنان فکری به حال او کنند.
زندانیکردن آیتالله طبسی
آیتا... واعظ طبسی، یکی دیگر از مبارزان فعال در مشهد و بهشدت در تیررس ساواک بود. سابقه سخنرانیهای افشاگرانه در خانواده طبسی به نقش پدر وی درجریان قیام گوهرشاد و سخنرانی آتشینش درکنار شیخ بهلول بازمیگردد و این رویه در فرزند او نیز ادامه مییابد. همین سخنرانیهای تند اوست که باعث میشود سران امنیتی استان در جلسهای در باغ ملکآباد تصمیم به بازداشت او بگیرند.
اما زندان نیز خللی در مبارزاتش وارد نمیکند؛ بهطوریکه او ازطریق همسرش نامههای مهمی را به خارج از زندان میفرستد. این رویه مبارزه درنهایت توسط یکی از مأموران ساواک کشف و حلقه ارتباطیاش افشا میشود.
در مقطعی از مبارزات، طبسی بهدلیل بازداشت و تبعید دوستانش، بهتنهایی امور را در مشهد پیش میبرد و همین موضوع سبب توجه بیشتر ساواک به وی و فشار بیشتر بر او میشود. تعطیلی نماز جماعت به مدت یک هفته، تعطیلی حوزه مشهد، برنامهریزی برای مراسم چهلم شهدای قم، اعلام تحریم نوروز ۱۳۵۷، بزرگداشت شهدای یزد و... ازجمله اقدامات طبسی بود که بیشترشان را تنها یا با همفکری با دوست در تبعید خود، آیتا... خامنهای، انجام میداد و همین موارد کافی بود تا تهران و پرویز ثابتی، رئیس ساواک کشور، برای کنترل او دست به کار شوند؛ «گزارشهایی که اخیرا درباره شخص موصوف واصل گردیده، نشاندهنده آن است که مشارالیه درجریان حوادث تبریز و قم دست به اقداماتی زده است؛ لذا با تهیه مدارک و دلایل مستند و محکمهپسند، پرونده وی مجددا بررسی و نتیجه اعلام شود.» بدین ترتیب وی مجددا توسط ساواک مشهد دستگیر میشود.
سطح اقدامات واعظ طبسی به حدی برای رژیم سنگین بود که نه میتوانستند او را نادیده بگیرد و نه جرئت داشتند او را جلب کنند.
مشروح مصوبات جلسه ۲۷ آبان ۱۳۵۷ شورای تأمین استان خراسان نشان میدهد که ساواک از ترس خروش مردمی، جرئت دستگیری او و هاشمینژاد را ندارد و جلب وی را برعهده شهربانی مشهد میگذارد.
یکی از خلاقیتهای واعظطبسی در مقابله با رژیم در مشهد، ایجاد دادگاهی تحت عنوان «دادگاه ملی» در مشهد است؛ ضدجاسوسی ارتش و ساواک در مشهد در گزارش خود مینویسند:
«شیخ طبسی با برپایی دادگاهی موسوم به دادگاه ملی، برخی چهرههای نزدیک به حکومت را با کمک نیروهای انتظامی مردمی که پارچهای به بازو دارند، دستگیر و در این دادگاه محاکمه میکند.»
درواقع مرحله پایانی مبارزات او در مشهد، از حد شعار یا برنامهریزیهای انقلابی و تجمعات، بهسمت محاکمه و تنبیه رسمی برخی مقامات و عمال رژیم در مشهد میرود.
رصد همه اقدامات مبارزان مشهدی در دهه۵۰
رصد همه اقدامات مبارزان مشهدی در دهه۵۰، بهویژه پساز درگذشت آیتا... میلانی، باعث میشود حساسیت ساواک در مشهد بیشتر شود و دامنه آن و همچنین شدت عملشان نیز بالاتر رود.
کشتار مردم مشهد در پنجم مرداد ۱۳۵۷ بهقدری سنگین است که سبب میشود امامخمینی (ره) با صدور پیام تسلیت، آمار کشتههای مشهد را نزدیک به ۴۰ تن عنوان کرده و مردم را به مبارزه و پایمردی بیشتری دعوت کند.
این اعلامیه بیشاز پیش سبب وحشت ساواک میشود، آنچنانکه طی تلگرافی به تهران بهمنظور کسب تکلیف، نام همه علمایی را که به طریقی با امامخمینی درارتباط هستند یا همانند ایشان دست به مبارزه میزنند، مخابره میکند.
یکی دیگر از مبارزان مهم مشهد که بارها ازسوی ساواک دستگیر، شکنجه، تبعید و محدود شد، آیتا... خامنهای است.
ریشه مبارزات ایشان و ارتباطشان با امامخمینی (ره)، به بردن تلگراف آیتا... شیرازی به قم درجریان کسب تکلیف درباره رفراندوم انقلاب سفید بازمیگردد.
در کارنامه مبارزاتی ایشان، بیشاز ۸ بازداشت و تحمل زندان و شکنجههای گوناگون در مشهد و تهران، ۳ مرتبه تبعید به مناطق بدآبوهوا و محدودکردن فعالیتهای ایشان حتی در حد اقامه نماز، دیده میشود. یکی از مهمترین بازداشتهای ایشان، به ۱۹ بهمن۱۳۵۳ برمیگردد که درواقع ششمین بازداشت ایشان است.
مأموران ساواک در صورتجلسه بازرسی از منزل ایشان، صرفا کتاب پیدا کردند و گزارشی که شیخان، رئیس ساواک خراسان بهدنبالش بود، ارائه نشد. تنها اقدامی که شیخان برای افزایش فشار به ایشان میتوانست اعمال کند، ارائه گزارشی پر از اتهام درباره ایشان و اعزام به کمیته مشترک ضدخرابکاری بود.
مأموران تهران نیز برای کسب آن اتهامات واهی، شدیدترین شکنجهها را علیه ایشان اعمال کردند، اما چیزی به دست نیاوردند و پس از ۸ ماه ایشان را آزاد کردند.
درواقع اوج مبارزات آیتا... خامنهای همزمان با ریاست احمد شیخان بر ساواک خراسان بود و او را تبدیل به دشمن درجهیک ایشان کرده بود. فعالیتهای آیتا... خامنهای در بازگشت به مشهد در سال ۵۵، بهشدت محدود شد و حتی اجازه اقامه نماز نیز نیافت و تمام فعالیتهای ایشان به دقت رصد و گزارش میشد.
براساس گزارشی ازسوی یکی از مأموران ساواک، رفتوآمد ایشان بهطورمعمول از ساعت ۶ بامداد تا ۱۹:۳۰ عصر هرروز رصد و مراتب به ساواک مشهد گزارش میشد.
دلایل و سبک مبارزه ایشان که به پیروی از امامخمینی (ره) صورت میگرفت، سبب شد شیخان طی دستوری به مأموران ساواک، اینگونه بنویسد: «.. احتمال لغزش طبسی و محامی را میدهیم و بنابراین میتوان آنان را آزاد گذاشت. اما خامنهای، پروندهاش تکمیل و به دادگاه نظامی سپرده شود.»
با تمام این احوالات و فشارهای گسترده ساواک بر انقلابیون، خبر شهادت آقا مصطفیخمینی و همچنین انتشار مقاله معروف احمد رشیدیمطلق، موج همبستگی را در ایران و مشهد به وجود آورد و ساواک، هراسان و بدون برنامه، به ارائه گزارش به تهران و نامبردن از مبارزان برای کسب تکلیف اکتفا میکرد و درنهایت نیز ۱۷بهمن۱۳۵۷، مجلس شورای ملی برای آرامکردن فضا، انحلال ساواک را تصویب کرد.
اما شرایط بهگونهای نبود که مردم را از حرکتشان بازدارد و سرانجام این انقلاب اسلامی بود که مخوفترین سازمان پلیسی جهان را نابود کرد.
منابع:
- آیتا... شیرازی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات
- همگام با خورشید، از ایران تا ایران، خاطرات حجتالاسلام اسماعیل فردوسیپور، مجتمع فرهنگیاجتماعی امام خمینی
- تاریخ معاصر مشهد، نوشته یوسف متولی حقیقی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
- تقویم تاریخ خراسان نوشته غلامرضا جلالی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
- آیتا... واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات
- انقلاب اسلامی ایران به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات
- شرح اسم، زندگینامه آیتا... خامنهای، ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۷، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
- ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور)، نوشته مظفر شاهدی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
- آرشیو روزنامههای خراسان و اطلاعات.