بی «حرکت»، به مقصد نمیرسیم. بدون «بینات» در معرض گم کردن راهیم. راه را و نشانهها را باید درنظر داشت. آن وقت به اقدام برخاست که بیعمل، اتفاقی نمیافتد. معجزهها هم نتیجهای است که خداوند حکیم در تلاشها و سعیها، به ودیعت نهاده است. نه زندگی باریبههرجهت است و نه رضوان الهی، خلقالساعه به روی کسی، در میگشاید.
به مزرعه زندگی توجه کنیم و بدانیم آخرت را در همین دنیا باید آباد کرد. با خود روزی هزاربار تکرار کنیم که بهشت مثل فرش، بافتنی است. مثل ساختمان، ساختنی است. یافتنی نیست که ناخودآگاه چشم باز کنی و آن را پیشروی خود بیابی. باید زحمت بکشی. رجبهرج، گرهبهگره ببافی تا در پایان، به آغازی زیبا برسی که نشستن بر فرش است. بیحسابوکتاب نیست که ازقضا هر گره، حسابی خاص دارد و در هندسهای طراحیشده میتواند صاحب نقش باشد.
حتی یک گره، بله حتی یک گره، خارج از طرح، میشود مثل نواختن یک ساز، خارج از دستگاه که هارمونی ارکستر را بههم میریزد. ایمان تمامساحتی نیز چنین است؛ هر چیز در جای خود با نقشی ازپیشتعریفشده. باریبههرجهت چیزی درست نمیشود. روی هم چیدن بیطرح و نقشه آجرها، سازهای را ایجاد نمیکند که در فروریخت نخست، خیلی از آجرها را هم میشکند و از فهرست مصالح ساختمان خارج میکند.
کسی که میخواهد سازهای بشکوه و بنایی فرازمند بسازد، از همان اول همهچیز را میسنجد و با طرحی کامل، کار را شروع میکند تا در پایان، صاحب سرمایهای قابل احترام شود. پیش از بافتن فرش هم همین نگاه را لازم دارد تا سرمایه را هدر ندهد، بلکه با ارزشافزوده، قیمت را افزون کند. حکایت بهشت هم همین است؛ نمیشود به یکباره آن را یافت، بلکه باید با اعمال صالح، بسان گرهی که تاروپود را بههم پیوند میزند، آن را ساخت. بهشت، ساختنی است.
به این مهم توجه و نفسهایمان را هم در این راستا برنامهریزی کنیم تا به هر دم و بازدم، قدمی به پیش برداریم. امامعلی (ع) چنین ما را به این مهم توجه میدهند که: «آدم عاقل کسی است که {حتی} یک نفس از عمرش را در چیزی که برایش سودی ندارد، به هدر نمیدهد». التزام به درس تربیتی علوی و باور به این نگاه، ما را از یلگی و زیستن باریبههرجهت دور میکند. این را که منتظر باشیم تا بخوابیم و برخیزیم و به مقصد برسیم، باید از ذهن پاک کرد. خدای بلندمرتبه، پا را داده است برای رفتن، برای رسیدن. باید راه را درست انتخاب کرد و گامها را در آن سامان داد.
در سامانیافتگی است که میشود به مقصد هم دست یافت. نبوت و امامت و ولایت برای نظم دادن انسان در این مسیر است. رسولان، دستگیر همهاند در این راه. امامان، چراغ راهند و اولیا، شاخصهایی هستند که شخص را تا رسیدن به شخصیتی در تراز مکتب، همراهی میکنند. نتیجه هم میشود انسانهای تربیتیافتهای که بیانتظار، به ساختن میپردازند و دست دیگران را هم در این راه میگیرند؛ مثل استادکار هنرمندی که فرش را زیر پای دیگران باز نمیکند، بلکه آنان را بر دار قالی مینشاند تا پس از بافت، فرش را زیر پای خود ببینند. این تربیتیترین شیوهای است که در منهج معرفتی و منطق دینی میبینیم.