بیست وپنجم اردیبهشت، سال هاست که به نام نامی فردوسی بزرگ زینت یافته و چند سالی هم هست که عنوان «پاسداشت زبان فارسی» بدان افزوده شده است تا در کنار بزرگداشت فرزانه توس، به مهمترین میراث آن مرد حکیم، یعنی زبان گران سنگ فارسی هم توجه شود. بی گمان فردوسی با آفرینش شاهنامه، در کنار باز زنده سازی فرهنگ و تمدن و تاریخ ایران و ایرانی، به داد زبان فارسی هم رسید و با سرودن شاهنامه کاخی برافراشت که ز باد و ز باران گزندی نیابد و شکوه این کاخ بلند مانا و جاودان بماند.
گرچه به تعبیر دکتر علی اشرف صادقی، عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی، زبان فارسی پیوستگیِ تاریخیِ شگفتی داشته است و از نیک بختیهای آن است که از روزگارِ هخامنشیان تا به امروز پیوستارِ زبانی داریم و زبانِ پارسی از آن کهن روزگار تا به امروز راهی سرراست را پیموده است، خطر همیشه بیخ گوش این زبان بوده است و خواهد بود.
آثار این خطر را میتوان در این نگاه رهبر انقلاب دید که «یک روز از چین تا روم و همین آسیای صغیر، مرز زبان فارسی را تشکیل میدادند. انسان میبیند که در دوران عثمانی، دیوان و مکاتبات آنها به زبان فارسی بوده است و شعرایی به زبان فارسی داشتند. بهترین شعرای بخشی از دوران عثمانی، شعرای فارسی گو هستند؛ وضع هند و شبه قاره هند هم که معلوم است». اما امروز آن جغرافیای بزرگ کوچکتر شده است و ازاین رو، وقتی از زبان فارسی سخن میگوییم و روز پاسداشت آن را در گاه شمار ثبت میکنیم، باید افقی فراتر از جغرافیای ایران را ببینیم.
پاسداری از زبان فارسی برای ما یک وظیفه است و با توجه به اینکه زبان و خط فارسی در قانون اساسی به عنوان زبان و خط رسمی شناخته شده است، باید برای پاسداری از آن کوشید. این وظیفه، هم وظیفه حاکمیتی است و هم عمومی. به ویژه ما در سرزمین بزرگ خراسان بیش از همه سزاوار نگاهبانی از این زبان هستیم. زبان فارسی با آسیبهای فراوانی روبه روست؛ انبوه رسانههای رسمی و غیررسمی و فراوانی شمار کسانی که به صورت حرفهای یا غیرحرفهای مینویسند و قلم در دست دارند، بر دغدغههای دلسوزان افزوده و نگرانیها را جدیتر کرده است.
فضای مجازی میدان فراخی فراهم کرده و به همه امکان نوشتن داده است. این میدان به آسیبها دامن زده و نگرانیها را بیشتر کرده است. دانش و فناوری نیز که به سرعت در حال به روزشدن است، با خود تولید واژه میکند و این واژهها بر زبانهای دیگر سیطره میافکند. امروزه این زبان ـ از آن جغرافیای بزرگ ـ به طور مشخص در ایران و افغانستان و تاجیکستان زنده است و البته در همین سه کشور با خطراتی عامدانه و غیرعامدانه روبه روست.
باباجان غفورف، نویسنده و تاریخ دان تاجیک، به این خطر بزرگ اشاره میکند و یاد آور میشود که در هند و پاکستان در گذشته شمار بسیاری از مردم به فارسی سخن میگفتند؛ ولی همواره تعداد فارسی زبانان کم و کمتر میشود و این خطر بزرگی است. اکنون در تاجیکستان اگرچه به زبان فارسی صحبت میکنند، خط سیریلیک جایگزین خط فارسی شده و این تغییرخط، فارسی را در خطر انداخته است. ستیزه گری با زبان پارسی در افغانستان نیز پیشینه دارد و معمولا ماهیتی سیاسی داشته است؛ چنان که امروز شاهد فارسی زدایی در این کشور هستیم. گرچه مردم همچنان با این زبان زندگی میکنند و دلسوزان افغانستان نیز این خطرات را گوشزد کرده اند.
بی گمان جامعه رشدیافته باید زبانی رشدیافته داشته باشد و زبان فارسی این ظرفیت را دارد و البته این سخن دکتر میرجلال الدین کزازی را نباید از خاطر برد که «اگر اکنون ما گرد همدیگر جمع شده ایم و به زبان شیوای فارسی با یکدیگر سخن میگوییم، مدیون فردوسی و «شاهنامه» هستیم. زبان استوار و بی عیب و نقص برای شکوه و شگرفی «شاهنامه» کافی است. فردوسی تنها سخنوری است که توانسته به زبان راستین پارسی بدان سان که میسزد و میبرازد، راه ببرد و این زبان را به شایستگی به کار بگیرد».