شهرآرانیوز؛ روز گذشته برای چندمین بار در طول دو سال گذشته درگیری مرزی بین نیروهای مرزبانی ایران و افراد طالبان حدفاصل استان نیمروز افغانستان و شهر زابل در استان سیستان و بلوچستان ایران اتفاق افتاد که میتوان گفت، این درگیری مرزی جدیترین تقابل مرزبانهای جمهوری اسلامی ایران با نیروهای مستقر طالبان در مرزهای ایران و افغانستان بوده است. در تیراندازی به سمت پاسگاه مرزی ساسولی در محدوده شهرستان زابل متاسفانه سرباز وظیفه «مهدی احمدی» از نیروهای مرزبانی شهید و ۲ شهروند دیگر زخمی شدند. در گفتوگو اختصاصی شهرآرانیوز با «مجتبی نوروزی»، دانش آموخته دکتری مطالعات منطقهای در دانشگاه تهران و معاون سابق رایزنی فرهنگی ایران در کابل تلاش کردیم به تصویری دقیقتر از بروز حادثه دیروز دست پیدا کنیم.
- از زمانی که طالبان دوباره به قدرت در افغانستان بازگشته است، ما بارها شاهد درگیری مرزی میان افراد طالبان و نیروهای مرزبانی هستیم، که واکنشهای جدی مقامات جمهوری اسلامی را به همراه داشته است. اما به نظر میرسد که طالبان هیچ رغبتی برای جلوگیری از این وضعیت ندارند. نظر شما در این باره چیست؟
این موضوع ریشههای مختلف در سطوح مختلف دارد. حفاظت از ۹۵۰ کیلومتر مرز مشترک (بین ایران و افغانستان) با ویژگیهای جغرافیایی خاصی که دارد، بسیار سخت است. یکی از انتقاداتی که جمهوری اسلامی به دولت قبل (افغانستان) هم وارد میکرد. این بود که شما هیچ اقدام عملی برای حفاظت از مرزهای مشترک که باید یک اقدام دوجانبه باشد، انجام نمیدهید.
متأسفانه این موضوع در شرق ایران عمومی است و شما میبینید که ما در مرزهای خود با پاکستان هم مشکلاتی داریم. دولت پاکستان هم خیلی توجهی به حفاظت از مرزهای خود با ایران ندارد. در واقع هزینه حفاظت از مرز در حوزههای مختلف مثل جرایم سازمانیافته، قاچاق و غیره، متأسفانه یکجانبه و به دوش جمهوری اسلامی است. حالا هم هزینههای مادی، معنوی و از همه مهمتر هزینههای انسانی که بارها و بارها شاهد شهادت مرزبانان از جانب گروههای مختلفی که تلاش میکنند از نابسامانی مرز سوء استفاده کنند، بودهایم. حفاظت از مرز هزینه فراوانی برای هرکسی که در افغانستان حاکم باشد و بخواهد تا از مرز حفاظت کند، خواهد داشت.
نکتۀ دوم بر میگردد به اینکه آیا طالبان امکان اینکه بتواند به یک بازیگر مسئولیتپذیر که به قوائد بینالمللی احترام میگذارد، تبدیل شود یا نه. یعنی بههرحال همۀ تلاش بازیگران بینالمللی در نزدیک به دو سال گذشته (از زمان تسلط دوباره طالبان) این بوده که در تعاملات خود با طالبان و تذکر به آنها تلاش کنند، طالبان را از یک جریان یا جنبش به تعبیری غیرمسئول به یک حاکم مسئول که نسبت به همۀ تحولات بتواند نظارت داشته باشد و بر نیروهایش در همه سطوح کنترل کامل داشته باشد، تبدیل کند. ولی بهنظر میرسد، هنوز این اتفاق نیفتاده است.
ما در مورد مرز با پاکستان هم همین مسائل را داریم. در شمال هم با برخی کشورهای آسیای مرکزی تک و توک این موارد اتفاق افتاده است. این نشان میدهد که این جریان هنوز نتوانسته است به یک ساختار منظمی در کنترل نیروهای خودش برسد. آنها حتی نتوانستهاند نیروهای مرزی خود را یک شکل کنند. بالاخره نیروی مرزبانی باید واجد یک علائمی باشد که طرف مقابل تشخیص دهد این نیروی مرزبانی است. لذا این مشکل همه کشورهای همسایه که مرزهای طولانی با افغانستان دارند، است.
چون نیروی مرزبانی طرف مقابل از علامتها و نشانههای لازم برخوردار نیست که ما بدانیم با این کسی که مبارزه میکنی و میجنگی، آیا این گروه قاچاقچی است، این گروه مجرم است یا نیروی رسمی حاکم طرف مقابل.
مسئله دیگر در واقع جریان احساساتی است که متاسفانه طی دهههای مختلف، مخصوصا در دو دهه یا شاید سه دهه گذشته در داخل افغانستان بهویژه در بین پشتونها علیه جمهوری اسلامی و علیه ایران ایجاد شده. این هم سطوح و لایههای مختلفی دارد. یکسری رسانهها تلاش کردند با این فضا، فضای ایرانهراسی را ایجاد کنند. یکسری از سیاستمداران یا بازیگران عرصه سیاست که اسم اینها را خیلی سیاستمدار هم نمیتوانم بگذارم. ولی بازیگران عرصه سیاسی در افغانستان احساس میکردند که به نوعی رجزخوانی برای جمهوری اسلامی و برای ایران و ضربات مقطعی میتوانند، جایگاهی برای خودشان در افکار عمومی ایجاد کنند که این در همین سطح هم متاسفانه شما میبینید که همین الان قابل مشاهده است که از این فرصت استفاده میکنند که بتوانند برای خودشان جایگاهی در سپهر سیاسی افغانستان ایجاد کنند. این هم یک سطحی از منازعه است که وجود دارد و هم در سطح عمومیاش قلیان آن احساساتی که برعلیه جمهوری اسلامی کاشته شده، یعنی نیروهای سطح پایین که بههرحال طبیعتاً تحلیل دقیقی ندارند و سوءاستفاده برخی بازیگران این عرصه برای اینکه بتوانند از این احساسات برای خودشان جایگاه در افکار عمومی ایجاد کنند هم وجود دارد.
موضوع دیگر که احتمال دارد سطح چهارم مسئله باشد، این است که هر زمان که قرار است، یک مسئله و یک درخواست (موضوع حقابه) به صورت منطقی و حقوقی مطرح شود، با ایجاد یک بینظمی و ناامنی و ایجاد یک موج خبری برای فراموشی این موضوع تلاش میکند.
بالاخره مسئله حقابه در هفتههای گذشته به صورت جدی مطرح بود و مباحثات خوبی هم درگرفت و احساس میشد که کار دارد به یک سمت و سویی میرود که احتمال دارد که یک بخشی از موضوع تا یک حدی حل بشود. ولی به نظر میرسد که این اتفاقات روز گذشته در راستای کمرنگ شدن این موضوع اصلی است.
حقابه یک موضوع حق است، مشخص است که حقوقی است. هم براساس حقوق بینالملل و هم براساس معاهدۀ دو جانبه و همه مسائل یک تعبیری در واقع بالاخره بهانهای برای عدم احقاق آن حق به دست حاکمان جدید افغانستان داده شود.
_ آقای نوروزی، شما در طالبان این درایت را میبینید که اینها بنشینند و با خودشان فکر کنند که کاری کنیم تا موضوع حقابه کمرنگ شود. اینها اینقدر درایت دارند؟ به نظر شما دولتمردان طالبان، کسانی که در این دو سال به عنوان چهرههای اصلی حکومت طالبان مطرح شدند، چقدر توانستند خودشان را در آزمون دولتسازی موفق نشان بدهند؟
ببینید، این عرصه و این جریان، جریان دولتسازی نیست. اتفاقاً من فکر میکنم که به صورت طبیعی و ذاتی سران قبیلهای پشتون در افغانستان این مدل سیاستبازیها را خوب بلدند، یعنی خوب میفهمند که کجا باید چه اقدامی انجام بدهند که چه موضوعی را تحتالشعاع قرار بدهند. این اساسا یکنوع سنت سیاسی است که در سران قبائل پشتون به دلیل اینکه اینها همواره با تهدیدات متفاوتی در طول زمان نسبت به قدرت خودشان، نسبت به حاکمیتشان مواجه بودند. چون عمدتا از درون افغانستان یعنی از سوی سایر اقوام و حتی از سوی عقلای قوم پشتون که میفهمیدند که توسعه و صلح پایدار در افغانستان در سایه تکروی قومی به جایی نخواهد رسید و همینطور یکسری تهدیدات بیرونی، این باقی ماندن در قدرت را تبدیل به یک سنت کرد و اتفاقا الزامات این سنت را خوب فهمیدهاند. این اسمش درایت نیست بلکه تسلط بر بازی سیاسی است.
- رسانهها در حوزۀ اخبار هیجانی دوست دارند زودتر فالور جذب کنند، یعنی رویکرد رسانه الان بازدید بیشتر و دریافت جذب فالور بیشتر شده. بعد در حوزه افغانستان ما شاهد یک حساسیتهای ویژهای هستیم و باید ریشه و ساختار سیاسی و آن گروهی که آنجا حضور دارد را بشناسیم. عملکرد رسانهها چقدر میتواند در این جریانسازی بهخصوص داخل کشور و روی افکار عمومی تأثیر بگذارد؟ شما به عنوان کسی که در حوزه افغانستان هم کار اجرایی کردید و هم در حوزه دانشگاه درس روابط بینالملل و مسائلی از این دست خواندهاید، چه پیامی برای مردم دارید که نگران اتفاقات اینطوری در مرزها نباشند؟
این از آفات رسانه است، خیلی هم معطوف به ایران و افغانستان یا هر کشور دیگری نیست. اینکه تمایل به دیده شدن تبدیل به یک اصل در رسانه است. نه تمایل به آگاهیبخشی و اطلاعرسانی متأسفانه و دیده شدن با اخبار هیجانی و زرد و اینها خیلی عمیقتر است. لذا ما یعنی رسانه باید تلاش کنیم که ضمن اطلاعرسانی دقیق و سریع از هیجان دوری کند و تلاش کند در هر سطحی به تعبیری آگاهی بخشی کند.
دو نگرانی در این دو سه هفته گذشته به جامعه منعکس و منتقل شده که هردوتا به نظر من نگرانیهای درستی نبوده است. یک نگرانی همین نگرانی معطوف به جنگ و نزاع و اینهاست که هم در ایران و هم در افغانستان مردم خیلی تمایلی به منازعۀ نظامی و جنگ ندارند. حاکمان هم دستکم در جمهوری اسلامی اینطور است که ضمن اینکه بالاخره قدرت نظامی را در این سالها تقویت کردهاند و قدرت جمهوری اسلامی به یک سطح قابل قبولی در دنیا رسیده ولی میل و گرایشی به جنگ نیست و تلاش بر این هست که انشاءالله همه چیز در سایۀ گفتگو و تعامل حل شود.
یک نگرانی هم که در حوزۀ آب به جامعه منتقل شد که ربطی به موضوع اصلیتان ندارد .ولی چون شما سؤال کردید، من تلاش میکنم که به این هم بپردازم، آن هم این است که بالاخره خیلیها تلاش کردند که این موضوع را سریع به مسئلۀ مهاجرین پیوند بزنند، یعنی این را به عنوان یکی از اهرمهای فشار جمهوری اسلامی قلمداد کنند، اما الحمدلله مسئولین هم موضع گرفتند و رویکرد و نگاه این نیست که جمهوری اسلامی بخواهد مسائلاش را با حاکمان افغانستان حالا هرکسی که در افغانستان حاکم است به واسطه مسئله مهاجرین حل کند. لذا این را خدمت شما عرض کنم که این را هم رسانه باید منعکس کند که خیلی نگرانی به جامعه منعکس نشود. به نظر من با صحبت با کارشناسان و مقاماتی که آگاه نسبت به مسائل هستند، این مسائل قابل برطرف شدن است.