شهرآرانیوز - امین شجاعی؛ "آنگاه خدای تعالی بر آن خاک آدم(ع)، چهل روز باران اندوهان ببارانید تا آغشته گشت، آنگه یک ساعت باران شادی بر او ببارانید..." قصص القران
چهل شبانه روز غم در مقابل یک ساعت شادی؛ شاید وقتی اصغر الهی رمان سالمرگی را مینوشت همین بخش از روایت آفرینش انسان را در ذهن داشته.
الهی که خودش دکترای روانشناسی داشته و سالها در دانشگاه تدریس میکرده، رمان سالمرگی را با گفتگوی درونی شخصیتهایش پیش میبرد. گویی شخصیتها در برابر روانشناسی معتمد هر چیزی که ذهنشان را مشغول کرده بیان میکنند. هیچ بعید نیست که الهی در نوشتن این رمان از خاطرات مراجعینش الهام گرفته باشد.
سالمرگی راویان متفاوتی دارد که هر کدام ماجرایی را از دریچه فهم خودشان بیان میکنند، اما بار اصلی رمان بر دوش آقای عرفانی و همسرش لیلا ست.
آقای عرفانی راوی اول این رمان است. مردی که همه عمر مرگ را در کنار خودش دیده اما زنده مانده و گویی تاوان این زنده بودن را با مرگ عزیزانش پرداخته است. این عذاب بر روی سینهاش سنگینی میکند تا جایی که کار او را به خودکشی میرساند. همسرش لیلا به کمک همسایهها بدن نیمهجان او را تا بیمارستان میکشاند. عرفانی زنده میماند و از روی همین تخت بیمارستان است که روایت او آغاز میشود. روایتی که ابتدا شبیه هذیانگویی یک بیمار نیمه هوشیار است. افکار و شخصیتهایی به ذهن آشفته راوی هجوم میاورند. این شخصیتها کمکم و در بخشهای بعدی وارد رمان میشوند تا به ما در رمزگشایی از واگویههای ذهنی عرفانی کمک کنند. ما با آنها آشنا میشویم و حتی بخشی از ماجرا را از درون ذهن آنها میبینیم.
شخصیتها هر کدام نماینده نسل و فرهنگی متفاوتند و پرسشهای خودشان را دارند.
لیلا ظاهرا تک دختر خانواده ثروتمندی است اما به دنبال هویت اصلی خودش میگردد. بارها به چهره مادرش نگاه میکند تا شباهتی پیدا کند. مادرش را خانمخانما صدا میکنند. خانمخانما مدام از خودش میپرسد که چرا با آقاجان، که پدر لیلاست ازدواج کرده و چرا تا به آخر کنار او مانده.
بقیه راویان داستان هم ذهن آسودهای ندارند. آنها هم از رفتار و سرنوشت خود حیرانند. و اگر در داستان چند باری به حضرت آدم و حیرت او در روز اول خلقت اشاره میشود احتمالا به این خاطر است که نویسنده فکر میکند فرزندان آدم پس از نسلها هنوز هم همچون روز اول خلقت سرگشته و حیرانند.
داستان مدام به گذشته میرود و برمیگردد و در این بین به وقایع تاریخی هم اشارهای میکند. از حاجمیرزا پدر عرفانی که طرفدار مصدق بود تا سیاوش پسر عرفانی که به جبهه جنگ با عراق رفت و هرگز باز نگشت.
در این رفت و آمد به گذشته همواره زنهایی هم در تاریکی ظاهر میشوند. زنهایی که هویتشان معلوم نیست و حضور گاهبهگاهشان چنان تاثیری دارد که تن خواننده را مورمور میکند.
روایتها بدون فاصله و پیاپی میایند. از روایت زنی الجزایری که به خاطر مردی که عاشقش بود به پاریس رفت و همانجا هم ترک شد تا روایت زنی که فکر میکرد صد وبیست و یک بچه به دنیا آورده. البته این همه شخصیت و روایت باعث نمیشود که داستان انسجام خودش را از دست بدهد. همه شخصیتها به نوعی به عرفانی و لیلا مربوط میشوند. هر روایتی به سوالی پاسخ میدهد اما در پایان ما را با سوال دیگری روبرو میکند.
سوالهایی راجع به چگونگی وقایع داستان و سوالهای اساسیتری که به کل بشر مربوط میشود. و اگر الهی در طول این رمان به شخصیتهای اساطیری، تاریخی و مذهبی اشاره میکند، به این خاطر است که نشان دهد بعضی دغدغههای بشر همیشگیاند. و بشر اگر میخواهد زندگی کند باید رنج سوال پرسیدن و آگاه شدن را بپذیرد.
اصغر الهی که در جایی و با کمال فروتنی گفته: « دلم میخواست نویسندهای بهنام یا روانپزشکی توانا شوم...» با نوشتن رمان سالمرگی به این خواستهاش دست پیدا کرده. این رمان نه تنها برنده رمان سال به انتخاب بنیاد گلشیری شده بلکه سالهاست از طرف خوانندگان هم با استقبال روبرو میشود. البته این رمان تنها دستاورد زندگی اصغر الهی نیست. او که سال ۱۳۲۳ در مشهد به دنیا آمده و تحصیلات اولیه خودش را هم در همین شهر ادامه داده و نخستین داستانهایش در دهه چهل در مطبوعات ادبی چاپ میشوند. سپس وارد دانشگاه میشود و دکترای روانپزشکی خود را از دانشگاه تهران میگیرد. مدتی کوتاه به فرانسه میرود و در برگشت به تدریس در دانشگاههای تهران میپردازد. چند سالی هم سردبیری مجلهای تخصصی در حوزه روانشناسی را به عهده داشته است. البته در طول همه فعالیتهای علمیاش از نویسندگی هم غافل نشده و چند مجموعه داستان و رمان دیگری به نام « مادرم بیبی جان» از خود به جا گذاشته. او سرانجام و بعد از چهل سال مبارزه با بیماری قلبی در ۱۲ خرداد ۱۳۹۱ در تهران از دنیا رفت.
با مرور کوتاه زندگینامه او میتوان فهمید که او از تمام عمر ۶۸ ساله خود بهره برده و رنج زیستن را به خوبی تاب آورده است. رمان سالمرگی او که از همین رنج زیستن میگوید با گذشت چندین سال از مرگ او همچنان خوانده میشود و مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.