به گزارش شهرآرانیوز، درحال تماشای یک برنامه تلویزیونی هستید که تبلیغات کالاهای لوکس و... پخش میشود؛ کالاهایی که شاید تا دیروز برای خرید آنها هیچ ضرورتی را احساس نمیکردید، اما حالا توجهتان را به خودش جلب میکند. کمی آن طرفتر در شبکههای اجتماعی درحال مرور صفحههای مجازی هستید که انواع واقسام کالاهای متنوع با کارکردهای متفاوت تبلیغ شده اند؛ کالاهایی که تا دیروز حتی تصور نمیکردید چنین چیزی وجود خارجی داشته باشد، اما حالا وسوسه میشوید که آنها را بخرید!
در آستانه ازدواج هستید و درحال خرید جهیزیه که در فروشگاهها با وسایل برقی و تنوع کالاهایی روبه رو میشوید که هرکدام کارکردهای جالبی دارند، اما جزو خریدهای ضروری زندگی نیستند. صنعت تبلیغ کارش را به درستی انجام داده است و شما گرفتار احساس نیاز به تهیه وسایلی هستید که هرگز برای خرید آنها برنامهای نداشته اید، اما اگر نخرید، احساس کمبود و تکمیل نبودن جهیزیه را خواهید داشت. «مصرف گرایی» معضلی است که آرام آرام در جامعه رخنه کرده است، تا جایی که امروزه از آن به عنوان یک مسئله مهم اجتماعی یاد میشود.
مریم تا یکی دو ماه دیگر زندگی مشترکش را زیر یک سقف آغاز میکند. او بخشی از جهیزیه اش را خریده است و بخش دیگرش را هم باید در این مدت کوتاه تهیه کند. با او درباره خرید جهیزیه اش هم کلام میشویم، میگوید: خرید جهیزیه چند سال قبل از ازدواجم شروع شده است و هنوز که نگاه میکنم، بسیاری از وسایلی را که مدنظر دارم، نخریده ام.
دوست ندارم در طول دوران زندگی ام از خانواده همسرم یا اقوامم بشنوم که جهیزیه ام ناقص بوده است یا کسی به من سرکوفت بزند که جهیزیه ات خیلی از وسایل را نداشت، با اینکه میدانم بودن آن لوازم در زندگی ام کاربردی ندارد، حتی نحوه استفاده بعضی وسایل برقی ام را هم نمیدانم. از آن طرف هم دلم برای پدرم میسوزد؛ او کارگر ساختمانی است و به سختی هزینههای جهیزیه ام را با وام و قرض جفت وجور کرده است و تا مدتها باید قسط بدهد.
نفیسه بانوی دیگری است که از زندگی مشترکش یک سال میگذرد. او نیز درباره خریدهایش پیش از آغاز زندگی مشترک و پس از آن میگوید: قبل از ازدواج ما هم شبیه خیلی از زوجهای دیگر درگیر چشم وهم چشمی بودیم و وسایل غیرضروری زیادی را خریدیم؛ چون بین اقوام رسم داریم که خانمها را به مراسمی دعوت میکنیم تا برای تماشا جهیزیه بیایند.
اگر هم دعوت نکنیم، هزار حرف پشت سرمان خواهند زد. بدون تعارف میگویم بخش زیادی از جهیزیه ام که برند خارجی هم داشت، مثل لوازم برقی و... فقط برای این بود که جلو آشنایان کم نیاوریم. بعد از شروع زندگی هم، چون خانه مان کوچک بود، نصف وسایلی را که خریده بودیم، دوباره در جعبه بسته بندی کردیم و در انبار گذاشتیم، چون همسرم توانایی اجاره کردن خانهای را نداشت که همه جهیزیه من در آن جا شود و در خانهای کوچک این همه وسیله واقعا دست وپاگیر بود.
محسن یکی از جوانان شهرمان است که بیش از هفت سال از زندگی مشترکش میگذرد. او با همسرش درباره خرید کالای ضروری و غیرضروری زندگی اختلاف دارد و درباره هزینههایی که در زندگی مشترک تابه حال به او تحمیل شده است، میگوید: همسرم هر دو سال نزدیک عید که میشود، باید مبل و پردههای خانه را عوض کند. واقعا از این لوازم میشود به راحتی پنج شش سال دیگر هم استفاده کرد. بارها درباره این مسئله با هم به مشکل خورده و با هم بحث کرده ایم.
همسرم ظاهر زندگی اقوام خودش را با باطن زندگی خودمان مقایسه میکند و همیشه توقعاتش زیاد است. او میگوید آبروریزی است، دوست ندارم از وسایل ازمدافتاده در خانه استفاده کنیم. با تورمی که این روزها وجود دارد و هزینههای سرسام آوری که فقط مایحتاج زندگی دارد، واقعا توانایی مدیریت مالی این هزینهها را ندارم و زندگی ام در آستانه فروپاشی است.