به گزارش شهرآرانیوز، نادرقلی، خان زاده نبود. پدرش یک پوستین دوز ساده بود و مادرش او را در حوالی درگز به دنیا آورد؛ اما آنچه او را بعدها به نادرشاه تاریخ ایران بدل کرد، سودای قدرت بود که نمود آن را هم بازی هایش، در بازیهای کودکی دیده بودند و شوق به اسب دوانی که از ده سالگی او را سوار بر زین کرده بود. اما با یورش ازبکان خوارزم به خراسان، مسیر زندگی اش تغییر کرد و همراه با مادرش اسیر شد. مادرش که در آن دوران از دنیا رفت، از اسارت گریخت و به ابیورد خراسان پناه برد و به خدمت حاکم آنجا درآمد.
پس از مدتی، گروه کوچکی را اطراف خود جمع کرد و رفته رفته به اعتماد حاکم منطقه، نواحی کوچکی را تحت کنترل خود گرفت و همان روزها بود که ترجیح داد پس از آن او را «نادرقلی بیگ» صدا بزنند. هم زمان، یورش افغانها به اصفهان و گردن کشی محمود افغان که به کشته شدن سلطان حسین صفوی، پادشاه وقت، منجر شد، جانشین شاه یعنی شاه طهماسب دوم صفوی را مجبور کرد به قزوین فرار کند.
نادر که در این اوضاع خودش را موظف به حمایت از ولیعهد میدید، به قزوین رفت و مسئولیت سپاه را برعهده گرفت و در نخستین گام با سرکوب ملک محمود سیستانی، منطقه سیستان را تحت کنترل گرفت تا کشور را کمی یکپارچهتر کند. این نقطه آغازی بر دهها جنگ پیروزمندانه نادر بود که پس از سال ها، اقتدار کشور را احیا میکرد و مناطق تصرف شده را به مالکیت ایران بازمی گرداند.
با این زهرچشم بود که افغانها در اصفهان احساس خطر کردند و سپاهشان را به دامغان بردند، اما طی نبرد معروف دامغان، نادر سرکوبشان کرد و پس از هفت سال، به صورت کامل از قدرت در ایران خلع شدند. به این ترتیب بود که سپه سالار ایران زمین در میان مردم نیز محبوبیتی ویژه یافت که به حسادت شاه طهماسب منجر شد. سپس شاه ایران برای اعتلای جایگاهش تصمیم گرفت به عثمانی حمله کند، اما شکست سنگینی خورد و ادامه نبرد را به نادر سپرد. پس از این بود که عثمانی نیز به نقشه ایران برگشت و لشکر ایران به سوی قفقاز حرکت کرد و روسها را از این منطقه فراری داد.
در این زمان، نادر که همه حکمرانان را در منطقه دشت مغان جمع کرده بود، اعلام کرد وظایفش را انجام داده است و به استراحت نیاز دارد، اما به تصمیم بزرگان، برای پادشاهی برگزیده شد و حکومت را برای دوازده سال به دست گرفت. تغییر خلقیات او در اواخر سلطنت، بدبینی به نزدیکان و سخت گیری به رعیت در امور حکومت داری، رفته رفته امرای افشاریه را متحد کرد تا در نهایت با توطئهای حساب شده او را در خیمه اش به قتل برسانند و به حکومت پرافتخارش پایان دهند. نادرشاه افشار در ۳۰ خرداد ۱۱۲۶ به قتل رسید.
سه نمونه از دهها نبرد مهم نادرشاه افشار که هرگز طعم شکست را نچشید:
نبرد دامغان
نبرد دامغان یا نبرد مهماندوست، جنگی بود میان نیروهای نادرشاه و اشرف افغان که در اطراف دهکده مهماندوست در شرق دامغان به وقوع پیوست و به پیروزی سپاه ایران منجر شد. اشرف افغان با این شکست، در سودای یکپارچگی حکومتش در ایران ناکام ماند.
نبرد کرنال
نیروهای اشرف افغان پس از شکست از نادرشاه، به کرمان و هرات و سپس قندهار گریختند، اما به دنبال تعقیب سپاه ایران، به دربار محمدشاه گورکانی در هند پناه بردند. امتناع این شاه از تحویل نیروهای اشرف به نادرشاه، به جنگ ایران و هند و تصرف دهلی به دست نادرشاه منجر شد.
نبرد مورچه خورت
نبردی میان سپاهیان متحد نادرشاه و شاه طهماسب دوم با متحدان اشرف افغان و عثمانیها در منطقهای به نام مورچه خورت در حوالی اصفهان بود که با زیرکی و بی باکی سپاه ایران، به کشته شدن ۴ هزار نفر از نیروهای دشمن و پیروزی نادرشاه و یارانش ختم شد.