یک میلیون تومان متناسب‌سازی به حساب بازنشستگان کشوری واریز می‌شود، اما برای بازنشستگان تامین اجتماعی، نه (یکم مرداد ۱۴۰۳) چند راهکار مناسب برای تحمل راحت گرمای شدید این روز‌ها تصادف دو خودرو سنگین در بزرگراه مشهد _ باغچه یک کشته برجای گذاشت (یکم مرداد ۱۴۰۳) تب، سردرد و بدن درد مهمترین علائم بیماری تب دنگی است چه عواملی زمینه‌ساز انسداد سینوس‌ها و ایجاد بیماری سینوزیت می‌شوند؟ فعالیت ۹۵ خانه نگهداری از فرزندان بی‌سرپرست در خراسان رضوی افزایش ۱۹ درصدی بارندگی‌ها در کشور نسبت به سال آبی گذشته اعترافات قاتل سنگدل به قتل نگهبان گاراژ با ضربات سنگ دستگیری فالگیر شیطان‌صفت به جرم آزار و اذیت زن جوان دستگیری متهم به قتل مسلحانه مدیرعامل شرکت ساختمانی در سهروردی پنج کشته و سه مصدوم بر اثر حادثه رانندگی در لرستان+تصویر (۳۱ تیر ۱۴۰۳) قاپ‌زن‌های حرفه‌ای با شلیک پلیس تسلیم شدند دستگیری دو قاچاقچی حرفه‌ای| قاچاق موادمخدر با تاکسی جنایت خونین مرد خشمگین بر سر گرفتن حضانت فرزند دستگیری گنده لات‌های نازی آباد محکومیت مزاحمان تلفنی اورژانس ۱۱۵ به نظافت آمبولانس‌ها انهدام باند فروش سلاح‌های جنگی در تهران (۳۱ تیر ۱۴۰۳) واکسیناسیون بیش‌از ۸۵۰ قلاده سگ در شهرستان طرقبه‌شاندیز (۳۱ تیر ۱۴۰۳) شکارچی سابقه دار دختران جوان در دام پلیس دستگیری ۷ قاچاقچی در مرز تایباد خراسان‌رضوی
سرخط خبرها

طرز فکر فاطمه خانم

  • کد خبر: ۱۷۱۲۹۴
  • ۰۵ تير ۱۴۰۲ - ۲۰:۱۵
طرز فکر فاطمه خانم
گاهی که فاطمه و همسرش حساب وکتاب می‌کردند، می‌گفت همین قدر داشته باشیم که محتاج کسی نشویم، بس است، بیشتر نمی‌خواهم.

فاطمه خانم بیشتر وقت‌ها چادر سرمه‌ای با گل‌های ریز سرش می‌کرد. حرف که می‌زد، شینش سین می‌زد. آن روز جلو در خانه شان دیدمشان؛ او و آقامجتبی، مستأجرش، ایستاده بودند به حرف زدن.

آقامجتبی همان طور که سرش را انداخته بود پایین، با گچ‌های چسبیده دور ناخنش بازی می‌کرد. او آمده بود تا برای بار سوم قرارداد اجاره اش را تمدید کند. هر سال اوایل تیر آقامجتبی کاغذ و قلمی برمی داشت، زنگ همسایه طبقه بالایش که صاحب خانه بود را می‌زد و با هم برای سال آینده قرار می‎گذاشتند که بماند یا برود.

آقامجتبی کاشی کار بود و زحمتکش. جهازشان را آوردند همین خانه. حالا او و همسرش، خدیجه خانم، یک دختر دوساله دارند. سال سومی است که می‌خواستند همان جا بمانند. از پارسال دیگر پولشان را هم هدر ندادند و به بنگاه نرفتند.

فاطمه خانم، صاحب خانه، جمله معروفی داشت. او همیشه می‌گفت آن قدر از این خانه‌ها باشد و ما نباشیم. یعنی ما آدم‌ها هستیم که از بین می‌رویم، این سنگ و سیمان است که می‌ماند. ما رفتنی هستیم، پس نباید برای مال دنیا ارزشی بیشتر از آدمیتمان قائل باشیم. هر وقت می‌خواهم سر موضوعی خسیسی به خرج بدهم، یادش می‌افتم و پشیمان می‌شوم.

گاهی که فاطمه و همسرش حساب وکتاب می‌کردند، می‌گفت همین قدر داشته باشیم که محتاج کسی نشویم، بس است، بیشتر نمی‌خواهم. همین طرز فکرش بود که باعث می‌شد هر مستأجری که به خانه اش می‌آمد، تا خودش صاحب خانه نمی‌شد، از آنجا نمی‌رفت.

اجاره خانه و پرداخت قسط‌ها و قبض‌ها با فاطمه خانم بود. برای همین همسرش در کار‌های مستأجر‌ها دخالت نمی‌کرد. او خودش خانه را اجاره می‌داد، خودش کرایه را می‌گرفت و خودش هم قراردادشان را دستی تمدید می‌کرد. می‌گفت بدی که نکنی، بدی هم نمی‌بینی. شکر خدا تا حالا مستأجر بد به پستم نخورده است.‌

نمی‌دانم از این نوع صاحب خانه‌ها هنوز هست یا نسلشان منقرض شده است، اما همین قدر می‌دانم که اگر طرز فکر فاطمه خانم را خیلی هایمان می‌داشتیم، زندگی به اندازه حالا برای مستأجر‌ها تلخ نبود.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->