به گزارش شهرآرانیوز، فوتبالیست سابق تیمهای پرسپولیس و استقلال و یکی از سلبریتیهای نسبتا روی بورس این روزهای کشور با قبول هدایت یک تیم دستهسومی درحال نشاندادن چهره جدید و جذابی از خودش بود، اما این نمایش زودتر از چیزی که تصور میشد تمام شد.
نیکبخت که فارغ از قضاوتهای درست یا نادرستی که دربارهاش میشود، جذابترین چهره لیگ دستهسوم فوتبال ایران بود، عمر سرمربیگری کوتاهی داشت، حتی کمتر از آن زمانی که در هوادار برای چند هفته دستیار رضا عنایتی بود. زمانی که گفته میشد نیکبخت برای همبازی و همشهری سابقش بیش از اینکه کمک باشد، دردسر است، با حاشیهها و زندگی خاصش که بهنظر میرسد بخشی از شخصیت او شده است و نمیخواهد یا نمیتواند بپذیرد که در قواره یک مربی باید آنها را کنار بگذارد.
بازیکن سابق تیمملی بااینهمه در شادکام بد نتیجه نگرفت و کسی تصور نمیکرد او که از هفته سوم به تیم ملحق شود، سه هفته قبل از پایان مرحله اول لیگ کنار بکشد. تا قبل از بازی با سرخپوشان پاکدشت که همراه با یک مساوی نسبتا خوب برای تیم شادکام هم بود نیز خبری از جدایی و قطع همکاری نبود، اما یکباره بعد از این بازی و درحالیکه شادکام همچنان شانس صعود دارد، نیکبخت به روایتی دوستانه و به روایت دیگر با ناراحتی از تیم مشهدی جدا شد.
این اتفاق سریع و بدون توضیح خاصی از سوی دو طرف (محمد شادکام و نیکبخت) روی داد، اما برای آنهایی که نزدیک تیم بودند، چندان غیرقابل انتظار هم نبود، چراکه سیر حرکت نیکبخت و نوع رابطه او با تیم هر روز بهسمتی میرفت که بعید بود پایان خوشی داشته باشد. چیزهایی مثل نداشتن تسلط فنی و مشورتگرفتن از افراد خاص که پاشنهآشیل اولین تجربه سرمربیگری نیکبخت بودند. آنچه در ادامه میخوانید، مرور برخی از دلایل قطع همکاری نیکبخت و شادکام است.
در باب علت جدایی نیکبخت حرفوحدیث بسیار است، از نخواستن خودش بگیرید تا نخواستن شادکام، مدیرعامل و مالک این تیم، ولی غیر از این چیزهای دیگری هم وجود دارد که یکی از مهمترین آنها محبوبیتنداشتن نیکبخت بین بازیکنان بود. با اینکه حضور نیکبخت و نام مشهور او در ابتدا برای بازیکنان جوان تیم یک انگیزه بسیار عالی بود، بهتدریج این قابلیت رنگ باخت و رفتهرفته جای خودش را به نارضایتی داد. یک سرمربی برای اداره رختکن خود به فاکتورهای فنی و روانی زیادی نیاز دارد که نیکبخت بهاذعان بسیاری از بازیکنان این چیزها را نداشت و برای همین نتواست رابطه خوبی با بیشتر بازیکنان برقرار کند.
نیکبخت در شادکام چندین دستیار داشت، اما با تنها کسی که واقعا مشورت میکرد، کمک اولش بود که از تهران با خود آورده بود. جوانی که در سابقهاش فعالیت در تیمهای پایه باشگاه استقلال دیده میشود، عملا در حضور رضا ناصحی و بابک حاتمی دستیار اول نیکبخت بود و درباره همهچیز نظر میداد و روی او نفوذ داشت. بهطور معمول دستیاران در تیمها نقش رابط بین سرمربی و بازیکنان را دارند و بازیکنان مشکلاتشان را با آنها مطرح میکنند.
در تیمهای موفق، دستیاران بسیاری از این مسائل را قبل از اینکه به گوش سرمربی برسد، حلوفصل و در واقع کار او را راحت میکنند، اما در شادکام گویا برعکس بود و این مربی نقش مهمی در فاصلهانداختن بین بازیکنان و سرمربی تیم داشته است. چیزی که درنهایت به رابطه سرد بین بیشتر بازیکنان بهویژه بومیها با نیکبخت منجر شد و در نهایت عامل مهمی برای جدایی او شد.
نیکبخت غیر از رابطه سرد با بازیکنان، این اواخر رابطه خوبی هم با مدیریت باشگاه نداشت. نگاه از بالا به پایین او و اینکه خودش را همهچیزدان میدانست، چندان به مذاق محمد شادکام که خودش سبقه و سابقه ورزشی دارد، سازگار نبود.
در برخی موارد خاص، این تفاوت نگاه کاملا در تیم مشهود بود، مثلا شادکام انتظار داشت نیکبخت از بازیکنانی مثل مجید کیانی و حمید غلامی که برای خریدن آنها وقت گذاشته و پول خرج کرده بود، بیشتر و بهتر استفاده کند، اما گوش نیکبخت به این حرفها بدهکار نبود و اجازه دخالت فنی به مدیر تیمش نمیداد. البته این از اصول مربیگری است و هر مربی میخواهد در مسائل فنی اختیار تام داشته باشد، اما وقتی مدیرعامل یک تیم میبیند بازیکنی دارد که هر هفته گل میزند، اما همیشه در ترکیب اصلی تیم نیست، به تنها چیزی که فکر نمیکند، اصول است.
یکیدیگر از چیزهایی که درباره نیکبخت در تیم شادکام مطرح میشود، این است که او از لحاظ فنی قوی نبود. واقعیت این است که بازیکنان خوبی در اختیار نیکبخت بود که نسبت به سطح مسابقات یک ثروت برایش محسوب میشد، اما او نتواست صددرصد بازی را از آنها بگیرد.
آنهایی که بازیهای شادکام را فنیتر دنبال میکنند، معتقدند تیم نیکبخت ساختار مشخصی نداشت و ردپای حضور و تأثیر مربی در بازیهای این تیم دیده نمیشد. دنیای مربیگری با بازی تفاوت زیادی دارد. تیم شادکام احتمالا برای نیکبخت تجربهای خواهد شد تا با شرکت در کلاسهای مربیگری یا دنبالکردن مباحث علمی روز فوتبال خودش را به سطحی که از او بهعنوان یک بازیکن بزرگ در تاریخ فوتبال ایران انتظار میرود، برساند.
اما مهمترین دلیل درباره قطع همکاری شادکام و نیکبخت، مهمترین دلیل برای شروع این همکاری بود؛ حاشیه. نیکبخت در همه دوران بازیاش به همان اندازه که از لحاظ فنی درخشان بود، از لحاظ حاشیهسازی هم رکورددار بود و بیشتر روزهای هفته جلد روزنامههای پرتیراژ ورزشی کشور بود. این خصلت با او همچنان زنده است و جامه مربیگری ظاهرا نتواست حتی شدت و غلظت آن را کم کند. حاشیهای که او چند هفته قبل در ورزشگاه ثامن (ع) رقم زد، شاهد مثال روشن این ادعاست که بهگمان خیلیها محمد شادکام را درنهایت به این نتیجه رساند که بعد رسانهای و تبلیغاتی نیکبخت بهجای کمک به تیمش درحال ضربهزدن به اوست!