در هفتههای گذشته دچار تردید و پرسش جدی و عمیقی برای حضور و مشارکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی بودم.
به دلایلی که نیاز به شرح و بیان ندارد، گمان میکردم که حضور امثال من پای صندوقهای رأی بیفایده است و با خودم فکر میکردم که شاید مشارکت نکردن ما برخی از بزرگان و مسئولان کشور را قدری به خود بیاورد و آنان را به فکر و اندیشه وادارد.
این تردید و ابهام را در فضای مجازی هم منتشر کردم و از مسئولان کشور پرسیدم که وقتی شما راهی برای بیان و اعلام ناراحتیها و آزردگیهای مردم باقی نگذاشتهاید، آیا چارهای جز نشان دادن اعتراض با مشارکت نکردن در انتخابات باقی میماند؟
از سوی دیگر هم واضح است که میزان مشارکت مردم در انتخابات از نظر سیاسی و در فضای بینالمللی مفهوم و معنای خود را خواهد داشت و پایین بودن مشارکت بهانه دشمن را برای افزایش تحریمها و تشدید فشارها بیشتر خواهد کرد.
فایل ویدئوی منتشرشده بازتاب گستردهای هم پیدا کرد و از آن روز تاکنون بارها با این پرسش از سوی دیگران مواجه بودهام که آیا سرانجام به تصمیم رسیدی یا خیر؟
راستش تا دیروز همچنان در کشاکش این دغدغهها و پرسشها با غوغای درونم گرفتار بودم. به خودم نهیب میزدم که تاکنون در همه این سالها پای صندوق رفتهای و بعد به خودم جواب میدادم که اینبار فرق میکند!
خودم جواب میدادم و سپس رد میکردم. خودم توجیه میکردم و بعد دلیل میآوردم. خودم میپرسیدم و خودم پاسخ میدادم و همچنان در تردید بودم تا به یک پرسش رسیدم و بیجواب ماندم.
آن پرسش این بود که با رأی دادن تو چه کسانی خوشحال میشوند و چه کسانی ناراحت؟ و با رأی ندادن تو چه کسانی شاد میشوند و چه کسانی آزرده؟
به خودم گفتم: درست است که تو از خیلی چیزها شاکی هستی، خیلی بیاعتناییها به مردم را میبینی و ناراحتی، درست است که خیلی مسائل قابل دفاع نیست، درست است که خیلی مشکلات وجود دارد، اما اکنون در این موقعیت خاص حضور نیافتن تو پای صندوق چه کسی را بیشتر راضی خواهد کرد؟
از خودم پرسیدم اگر حاج قاسم سلیمانی و دوستان شهیدت بودند، از حضور نیافتن تو خوشحال میشدند یا جبهه استکبار با همه گستردگیاش در مقابل ایران مظلوم و تنها؟
از خودم پرسیدم که آیا رأی ندادن تو قاتل وحشی و درندهخویی مثل ترامپ را خوشحال نمیکند؟
بعد به خودم جواب دادم که با همه گلایهها و دردها، با همه شکایتها و حرفها، تا زندهام راضی نمیشوم کاری بکنم که ترامپ را خوشحال کند!
درست است که از سوءاستفادهها و ناکارآمدیها و فسادها و دروغها و خیانتها و ظلمها آزرده و خشمگین هستیم، اما هرچه هست مسائل درون خانه و خانواده خودمان است!
من هرچه با خودم فکر میکنم، نمیتوانم بپذیرم که قدمی برای شادشدن دل ترامپ و نتانیاهو بردارم. خط قرمز من ایران است و هموطنان من، از آن مادر شهید روستایی تا جانباز شیمیایی، که میدانم رأی من بیشتر دلگرم و امیدوارشان خواهد ساخت.
من یک نفر بیشتر نیستم و برگ رأی من هم ارزش و اهمیت چندانی ندارد، اما بریده باد دستم و بشکند پایم اگر بخواهم روزی چیزی بنویسم یا قدمی بردارم که دل دوستان را بشکند و دل دشمنان را شاد کند!
به اندازه همین یک نفر بیاهمیت و کوچک، به اندازه همین یک قطره ناچیز در اقیانوس پرخروش مردم ایران محو میشوم و با افتخار همراه و همنفس و همدل مردم خود خواهم بود.