این روزها هرچه بیشتر به پایان سال نزدیک میشویم، تنور گمانهزنیها درباره انتخابات ریاستجمهوری داغتر میشود و صحبت و گفتوگو درباره نامزدهای انتخابات سکه رایج گفتوگوهاست. وضعیت خاص اجتماعی کشور و پوستاندازی جمعیتی و برآمدن نسلی نو که گفتمان و تفکر و رویکردی متفاوت دارد، شرایط بیسابقهای برای این دوره از انتخابات رقم زده و فضایی مبهم و رازآلود ایجاد کرده است.
از سویی حساسیت و اهمیت جایگاه انتخابات ریاستجمهوری در حفظ عنوان مردمسالاری و استمرار اعتبار دموکراتیک چنان است که نمیتوان بهسادگی از کنار آن گذشت و از سوی دیگر بیاعتنایی عمومی به اصل رأیدادن و رغبتنداشتن برای مشارکت در این دوره از انتخابات بسیار جدی شده است.
برخی نیروهای سیاسی بدون خجالت و پنهانکاری از مشارکت حداقلی و برد حداکثری بهدنبال کمشدن نرخ مشارکت هستند و ترجیح میدهند که نامزد مدنظرشان حتى با رأی بسیار کم به صندلی ریاست برسد و برخی دیگر بهدلیل ناامیدی و سرخوردگی از اعلام نامزد منصرف شدهاند. از همین رو بهنظر میرسد که اکنون نظام بر سر دوراهی بسیار تعیینکننده و سرنوشتسازی قرار گرفته است. اگر قرار باشد که مهمترین رکن هویت و عزت نظام جمهوری اسلامی ایران یعنی مردمسالاری حفظ شود و برپا بماند، لازم است که نظام برای دستیابی به اولویت خود از برخی امور مطلوبش تنازل کند و اقداماتی برای تشویق مخاطب به مشارکت انجام دهد.
بهطور طبیعی، بازسازی اعتماد عمومی و برطرفکردن عوارض رویگردانی مردم با کارهای کلیشهای و تعارفآمیز ظاهری و گذرا ممکن نیست و تکرار برنامههای سطحی پیشین هرگز چارهساز نخواهد بود. بهروشنی پیداست که اگر تغییر و تحول جدی و ریشهای برای جلب نظر و ایجاد رغبت عمومی برای مشارکت در انتخابات صورت نگیرد و چارهای برای بازشدن گره کور یأس و بیرغبتی مخاطب اندیشیده نشود، تلقی خطرناک و منفی بیاثربودن رأی مردم تشدید خواهد شد.
نظام جمهوری اسلامی بر سر دوراهی تعیینکننده و حساسی قرار گرفته است؛ با ادامه روند جاری و محدودکردن انتخاب مردم به نامزدهای تکراری موجود، ضربهای کاری به افتخار بزرگ مردمسالاری را بپذیرد یا با قبول درد و خونریزی یک جراحی جدی و اعمال تغییرات و تحولات قاطع و بازکردن راه برای نامزدهای تازه ظرفیت ارزشمند مشارکت گسترده عمومی را فراهم کند.