به گزارش شهرآرانیوز، اول باید از خودمان شروع کنیم. نمیشود تحمل انتقاد نداشته باشیم، اما دیگران را به باد نقد بگیریم، رفتارهایشان را زیر ذرهبین ببریم و مدام امر و نهی کنیم. خیلیها بر این باورند که امربهمعروف و نهیازمنکر کردن به همین سادگی است که اگر رفتار اشتباهی از کسی سر زد، به او تذکر بدهند. درحالیکه گاهی ممکن است رفتارهای بهظاهر اشتباه دیگران فقط به ذائقه آنها خوش نیاید. اطلاع از معروف و منکر، مدارا در امر و نهی و برقرار عدالت سه نکته مهمی است که برگرفته از کلام رسولخدا (ص) درباره آداب امربهمعروف و نهیازمنکر است. حالا سبکسنگین کنید که در مراودات اجتماعی چگونه دیگران را امربهمعروف و نهیازمنکر کردهاید.
ساعتها خودرو خود را روی پل یک خانه ویلایی پارک کرده است. صاحبخانه امکان خروج از خانه را ندارد. در چپ و راست خانه رژه میرود و همانطور که قدم میزند، از مغازهدار و خانهدار میپرسد که این خودرو شما نیست؟ تصمیم میگیرد با پلیس ۱۱۰ تماس بگیرد تا مشکلش حلوفصل شود. در این فاصله بعد از یکساعت و چهلدقیقه انتظار به پایان میرسد. راننده بهاتفاق خانواده از راه میرسد.
صاحبخانه با لحن بسیار دوستانه به او تذکر میدهد که نباید حتی برای چند دقیقه خودرو را مقابل پل پارک کند. شاید بیماری در خانه باشد یا کار فوری پیش بیاید و لازم باشد با خودرو شخصی بیرون رفت. حکایت پارکهای اشتباه مثل دوبل، مورب، در پیاده رو و... این روزها بدجوری برای ترافیک و دیگر کاربران ترافیکی مشکل ایجاد کرده است.
پشت ترافیک چهارراه راهآهن توقف کرده است. سهبار چراغ قرمز و دوباره سبز شده است، اما خبری از عبور نیست. راننده کناری اول تهسیگارش را از خودرو به بیرون پرتاب میکند و بعد پوست آدامسش را. موتورسواری که شانهبهشانه خودرو او میراند، به او گوشزد میکند که چیزی نمانده بود پایش بسوزد.
ماجرای رهاکردن تهسیگارها حتی در مکانهایی هم که سطل زباله موجود است، قابل مشاهده است به عنوان نمونه در پارکها. این اتفاق ناخوشایند را یک نفر تعریف میکرد که خودرو صفر از کارخانه تحویل گرفتهاش را بهدست مأموران آتشنشانی سپرده بود. گویا فردی تهسیگار روشن را از پنجره اپارتمان به بیرون پرتاب میکند و باعث آتشسوزی خودرو پارکشده میشود.
همچنین، همسایهای عادت داشت تهسیگارش را از پنجره طبقه دوم به داخل حیاط رهاکند. بهگفته برخی ساکنان، این واحد در همه امور آپارتمانداری مشکل دارد؛ از دعواهای وقتوبیوقت با همسرش تا پارک نادرست خودرو در پارکینگ. این اتفاق تکرار و باعث سوختگی شلوار طبقه پایین روی طناب رخت شد. خوشبختانه حضور افراد در خانه و بوی سوختگی از آتشسوزی بزرگتر جلوگیری کرد.
همسایه شاکی با فروخوردن خشمش با آرشیوی از عکسهایی که محیط آپارتمان با تهسیگارها آلوده شده است، شلوار سوخته و گلایه دیگر ساکنان برای منظره زشتی که شاهدش هستند، به طبقه بالا مراجعه کرد. تصمیم گرفت دوستانه این موضوع را حلوفصل کند. با دقیقهها صحبت و البته در ابتدا با گاردگیری همسایه خاطی، سرانجام موضوع ختمبهخیر شد. این اتفاق باعث شد آن همسایه دیگر روی تراس خانهاش سیگار روشن نکند.
صدای واق واقکردن سگشان صبح و شب ندارد. ممکن است نصفهشب هوس کنند با صدای بلند آواز بخوانند، موسیقی گوش کنند یا با مهمانهایی که دعوت کردهاند، بازیهای پرسروصدا انجام دهند. خودروشان را هر کجای پارکینگ آپارتمان که باشد، پارک میکنند و در بیشتر مواقع سد راهی هستند برای دیگر واحدهای آپارتمان. امکان ندارد نظافتچی شاکی نباشد که چرا از پاگرد تا جلو خانهشان اینقدر شیرابه زباله ریخته و نامرتب است.
گاهی همسایهها برای رفتن به پشتبام دچار مشکل میشوند؛ بهدلیل کفشهای اضافه جلو در یا جعبه، ظرف و ظروف و اشیایی که سد راه آنها میشود.
اعضای دیگر واحدهای آپارتمان به هر طریقی به آنها تذکر دادهاند که نظم را در یک محیط عمومی مثل این آپارتمان ششطبقه با سیزده واحد رعایت کنند؛ از لحن صمیمانه تا درگیری فیزیکی و گاهی شکایت به مراجع قضایی.
تنها راهش انتخاب یک مدیر ساختمان بادرایت بود که توانست با وضع قوانین و مقررات همسایگان را با حقوق همسایهداری آشنا کند. تذکرهای پیدرپی، اما با رعایت ادب و احترام باعث شد تا وضعیت روزبهروز بهتر شود.
سه روز در میان بار جدید برای یکی از کسبههای محله میآید و بخش زیادی از پیادهرو را اشغال میکند. تعدادی از جعبهها را به انبار و داخل مغازه میبرد و تعدادی را جلو در روی هم میچیند. دو عابر پیاده بااحتیاط میتوانند شانهبهشانه از کنار هم عبور کنند. دراینبین، اگر مشتری از مغازه بیرون بیاید، حتما با فردی که قرار است داخل شود، برخورد میکند.
یکی از اهالی محل که با واکر در رفتوآمد است، چند بار تذکر داده است که نمیتواند از پیادهرو اینجا استفاده کند و ورود به سوارهرو برای او خطرناک است. تا اینکه یک روز که قصد خرید میوه داشته است، بهعلت تنگی معبر واژگون میشود. معتمد محل بهسراغ کاسبی که سد معبر کرده است میرود و بعد از تعریف ماجرا با لحن دوستانه به او مشتری مداری و کسب و کار حلال را تذکر میدهد.
بهخاطر چند دقیقه تأخیر، با صدای بلند ناسزا و فحش میدهد. خیلیها شیشههای خودروشان را بالا میدهند تا خانواده الفاظ رکیک را نشنود. متصدی پمپبنزین سرش را بهنشانه تأسف تکان میدهد، اما انگار فایدهای ندارد و انگار او را عاصیتر میکند. فرد ریشسفیدی که دستکم ۶۵ سال دارد، از خودرو پیاده میشود و فرد شاکی را به آرامش دعوت میکند. دراینبین، فرد عصبانی همانطور که بهسمت خودرو جلویی میرود تا یقهبهیقه شود، همچنان دادوفریاد میکند که چرا صف را رعایت نکردهای؟! مگر مردم در این گرما بیکارند!
مرد مسن از او میخواهد خونسردی خود را حفظ کند. به گفته او میتوان این بیقانونی را به شیوه دیگری بیان کرد. بهعنوان نمونه به او تذکر داد که صف را رعایت نکرده است و از متصدی پمپبنزین بخواهد که به او خدمات ندهد و... یا اینکه فرد خاطی با یک عذرخواهی ماجرا را ختمبهخیر کند.
«مدتی بود توی نخ این ماجرا بودم که چه کسی آشغالهایش را خارج از ساعت جمعآوری جلو آپارتمان ما میگذارد تا اینکه بعد از مدتی متوجه شدم یکی از ساکنان آپارتمان روبهرویی این کار را انجام میدهد.» این ماجرا را یکی از دوستانم وقتی در اتوبوس با یکدیگر هممسیر بودیم، تعریف میکرد. دستگیرش شده بود که چه ساعتهایی آشغالها را بیرون میگذارد؛ دقیقا زمانی که قصد داشت به محل کارش برود. با احترام پنجره را باز کردم و صدایش زدم. چند عکسی را که گربهها و زبالهگردها زبالهها را باز و محیط را آلوده کرده بودند، نشانش دادم.
توجیهش این بود که در ساعتهای جمعآوری درگیر شیفت کاری است. پیشنهاد کردم کیسه زباله را در سطل آشغالهای بزرگ در طول مسیری که میرود، بیندازد.