محبوبه عظیم زاده | شهرآرانیوز؛ مشهدیها مشهدی صحبت نمیکنند؟ اگر بخواهیم به گونهای دیگر بپرسیم، کدام دسته از افراد و بیشتر در کدام مناطق شهر تمایل دارند از گویش مشهدی در مراودات روزمره خود استفاده کنند؟ اصلا آیا باید طبقه بندی و دسته بندی خاصی در این باره وجود داشته باشد؟ به نظر میرسد تمایل به استفاده از گویش مشهدی را در روزگار کنونی باید بیشتر در بافتهای قدیمی مشهد جست وجو کرد. جایی نظیر مناطق اطراف حرم مطهر و هر جای دیگر با ساختمانهای قدیمی و آدمهای قدیمی.
هرچند دکتر غلامرضا حسنی درمیان، جامعه شناس، معتقد است همین ساختمانهای تاریخی و دارای هویت اطرف حرم که رفته رفته نابود شده و جای خود را به هتلها و ساختمانهای غول آسای دیگر داده، خودش مسبب راندن ساکنان این منطقه میشود و درنهایت، مسبب از بین رفتن عناصر فرهنگی و هویتی دیگر مانند همین گویش مشهدی. موضوعی که جدای از یک نگاه کارشناسی، از نگاه مردم نیز نظرات جالبی را گوشزد میکند. چیزی که در ادامه پرداختن به سوژه گویش و لهجه مشهدی، در این شماره به سراغش رفتیم و قسمت بررسی کارشناسانه را هم گذاشتیم برای شماره بعدمان.
ما از مردم پرسیدیم به نظر شما چرا این روزها، جوانها مخصوصا، تمایل چندانی به استفاده از گویش محلی در جمعهای خود ندارند و بیشتر زمان شوخی و خنده است که پای آن به میان میآید. بدیهیاست دیدگاههای مصاحبهشوندگان الزاما نظر شهرآرا نیست.
از سمت عرصه میدان شهدا، راسته خیابان شیرازی را میگیرم و میروم تا خود حرم. نیت میکنم آرام آرام راه بروم و به صدای آدمهای اطرافم گوش بسپارم و به این دقت کنم که چقدر کلمهها و ترکیبهای محلی مشهد به گوشم میرسد. هرچند سروصدا و بوق بوق ماشینها به باقی صداها میچربد، همین لابه لاها، حالا نه کلمات غلیظ مشهدی، اما ته لهجه هایشان به گوشم آشنا میآید.
ته لهجه کاسبان محل که دارند برای یکدیگر شاید خاطرهای میگویند از روز و شبی که سر کرده اند یا برنامهای که قرار است امروز انجامش بدهند. جملاتی ساده و مشخص که شاید بسیاری گویش مشهدی را صرفا ادای همین جملات میدانند: «مُخام بُرُم...» یا «اگه اون جه نِمِرَفتی...» بعلاوه واژههایی مثل «بلکُم» که وسط گپ وگفت پر از داد و هوار یکی دو نفر از نوجوانهای پرشروشور این حوالی میشنوم.
ناخودآگاه پرت میشوم به آن سر شهر و رجوع میکنم به حافظه ام در زمان پیاده رویها یا پاساژگردی ها؛ جایی مثل راسته ملک آباد یا مجتمعهای تجاری شهر. مطلقا و ابدا خبری از مشهدی حرف زدن نیست. باید قائل به دسته بندی و طبقه بندی شهری باشیم در این زمینه؟ آیا این دسته بندیها صرفا دسته بندیهایی خودساخته و فراگیر نیست؟ اما یک چیز دیگر هم در این بافت قدیمی وجود دارد که دوباره تنوع فرهنگی غنی ما را یادآوری میکند؛ شنیدن گویش و لهجه اصفهانی و آذری در میان انبوه زائران و مسافران.
به راستی جوانهای این شهر چه میزان برای بهره بردن از هویت زبانی و کلامی خود تلاش میکنند؟ برایشان مهم است یا نه؟ مروری بر مطالعات میدانی که تا کنون در این باره صورت گرفته، میگوید احساس بی کلاس بودن و خجالت کشیدن و قیاس ناخودآگاهی که با دیگر گویشها صورت میگیرد همگی از عواملی هستند که آنها را از صحبت به گویش محلی خود باز میدارد. هرچند به گفته کارشناسان، به هیچ عنوان نباید نقش عوامل مهمی، چون مهاجرپذیر بودن شهر مشهد را در کم رنگ شدن گویش مشهدی در صحبتهای روزمره نادیده گرفت.
محمد تا چند وقت دیگر چهل ساله میشود و اولین نفری است که نظرش را در این باره جویا میشوم. او میگوید: «این روزها استفاده از گویش مشهدی بیشتر در پایین شهر رایج است و از نگاه خود مشهدی ها، افرادی از یک سطح اجتماعی خاص با این گویش صحبت میکنند. همین باعث شده تا خانوادهها و طبقات متوسط و بالای جامعه چنین برداشت کنند که فقط آن دسته از افرادی که به اصطلاح پایین شهری هستند از گویش غلیظ مشهدی در مکالمات روزمره خود استفاده میکنند. اتفاقی که در رابطه با گویش و لهجه شیرازی یا اصفهانی یا کاشانی با آن روبه رو نیستیم.»
او معتقد است مردم بیشتر از اینکه به گویش مشهدی به عنوان یک عنصر هویتی نگاه کنند، آن را نشان دهنده طبقه اجتماعی میدانند: «به محض اینکه کسی مشهدی صحبت میکند، همان برچسب پایین شهری بودن میخورد رویش.» محمد یک راه حل هم دارد. اینکه: «در پارکها و مهدکودکها و دیگر مراکز فرهنگی شهر، با نمایشنامه خوانی یا دیگر فعالیتهای هنری برخاسته از گویش مشهدی، آشنایی بیشتر مردم مخصوصا قشر کودک و نوجوان را با این گویش رقم بزنیم تا کم کم جا بیفتد که صحبت با گویش مشهدی متعلق به یک گروه خاص از افراد جامعه نیست.»
رضای ۳۷ ساله دیگر فردی است که نظرش را در این باره جویا میشوم. او میگوید: «به نظر من استفاده از گویش مشهدی در این روزهای مشهد جنبههای مختلفی دارد. مثلا وقتی آدمها میخواهند درباره مسائل جدی صحبت کنند نقش این گویش در گفتگوهای آنها کم رنگ است. در این مواقع شما شاهد استفاده از کلمات فارسی معیار هستید.
اما وقتی چند نفر میخواهند درباره موضوعات عامیانه و خودمانی زندگی شان صحبت کنند، اگر دقت کنید متوجه میشوید که گویش مشهدی غلظت بیشتری پیدا میکند و آنها ترجیح میدهند مشهدی صحبت کنند یا شاید هم به صورت ناخودآگاه این اتفاق میافتد.»، اما علت ماجرا چیست؟ او شبکههای اجتماعی را در این موضوع دخیل میداند: «ما نباید نقش شبکههای اجتماعی را در رابطه با شوخی پنداشته شدن لهجه مشهدی فراموش کنیم. شما ویدئوهایی را که در فضای مجازی پربازدید شده است ببینید.
بسیاری از اینفلوئنسرهای مشهدی تلاش میکنند تا با به کار بردن کلمات غلیظ مشهدی بازدید بیشتری را در فضای مجازی بگیرند.» رضا البته این نکته را هم میگوید: «در مشهد امروز شخصیتهای مهمی هستند که با گویش مشهدی صحبت میکنند، چون انتخاب کرده اند که گویش اصلی آنها باشد. تفاوتی هم نمیکند که در زمان صحبتهای جدی و محافل رسمی شان باشد یا در گپ وگعدههای صمیمیتر و خودمانی.
اما درمجموع وقتی مشهد را با شهرهایی، چون یزد و اصفهان مقایسه میکنیم، متوجه میشویم که اقبال شهروندان مشهدی به استفاده از گویش شهرشان واقعا کم رنگ است. شاید دلیل آن را باید زائرپذیر بودن مشهد دانست.
مواجهه مردم مشهد با شهروندان دیگر باعث شده گویش مشهدی جای خود را به فارسی معیار بدهد. اینکه بخش زیادی از شهروندان مشهدی ترجیح میدهند در گویش خود از فارسیای که شبیه گویش تهرانی است استفاده کنند واقعیتی است که این روزها با آن روبه رو هستیم.»
مهشاد ۳۱ سال دارد و در مقابل پرسشم به ضرس قاطع میگوید: «چه اصراری است که با گویش مشهدی حرف بزنیم؟ ببینید! نمیخواهم از یک بی توجهی یا بی احترامی حرف بزنم، دارم از سلیقه شخصی خودم و برخی آدمها میگویم. شاید عدهای واقعا دوست ندارند با گویش خاصی حرف بزنند یا یک گویش را به دیگری ترجیح میدهند.»
وقتی از مهشاد میپرسم آیا مگر غیر این است که میتوان به همین سلیقه سمت وسو داد و آن را بالا برد یا تنزل داد، پاسخ میدهد: «خب بروید همین مسئله را ریشه یابی کنید. طرف خجالت میکشد؟ فکر میکند بی کلاسی است به اصطلاح یا فکر میکند این گویش مثل گویش تهرانی زیبا نیست؟ خب این ها، بله مسئله است. مسائلی که به نظر میرسد در بحث هویت سازی در اجتماع، هم از جانب خانواده و هم از سوی مدیریت شهری باید به عنوان دغدغه مطرح شود.»
حسین ۳۳ ساله است و درباره این موضوع تجربههایی دارد: «چند سال پیش رفته بودم به جلسه نقد و بررسی یک فیلم در سینما هویزه که مهدی پاکدل، بازیگر سرشناس اصفهانی، هم در آنجا حضور داشت. وسط جلسه گفت: «چرا کسی مشهدی حرف نمیزند؟ من این همه راه آمده ام اینجا که لهجه شما را بشنوم.» یک بار هم رفته بودم توی یک محفل شعر که آقای محمدکاظم کاظمی، شاعر اهل افغانستان، داشت با آن لهجه زیبایش شعر میخواند.
باورتان نمیشود؛ یک عده داشتند میخندیدند!» او علت عمده سوگیری منفی را صداوسیما میداند: «اینکه چرا با گویش مشهدی حرف نمیزنیم دلیلش روشن است. انگار داریم خودمان یا طرف دیگرمان را دست میاندازیم و مسخره میکنیم. در بهترین حالت، حرف زدن با لهجه یعنی شما خیلی جدی نیستید و جدی گرفته نمیشوید. فکر میکنم این تصور دست انداخته شدن با گویش، قدمت زیادی هم ندارد؛ همه اش برمی گردد به همان برنامههای طنزی که خود رسانههای خراسانی و مشهدی بانی اش بودند.
این مضحکه را رسانه انداخت به جان ما. فکر میکردند برای زنده نگه داشتن لهجه مشهدی بهترین راه شوخی کردن و لودگی کردن با آن است، اما صددرصد اشتباه میکردند. رادیو که پیشتاز ساخت چنین تصوری بود، برنامههای بی شماری را در شبکه استانی خراسان راه انداخت که در آن یک نفر داشت با زبان فارسی معیار حرف میزد که البته معیارشان هم تهرانیها بودند و یک مشهدی ساده دل (البته در بهترین حالت، ساده دل!) هم بود که با دلقک بازی، مشهدی حرف میزد!
این سالها البته اوضاع بهتر شده، ولی برای بازسازی این تصور ناشیانه و غلط راه زیادی در پیش داریم.» حسین همچنین میگوید: «به اعتقاد من این موضوع یک وجه نخبگانی پررنگ هم پیدا کرده است؛ اینکه برای زدن حرفهای جدی، حرف زدن درباره سینما و کتاب و نقاشی مثلا، نباید با لهجه حرف بزنیم. لهجه، سوادمان، شخصیت هنری و دانشگاهی و فرهنگی و اجتماعی مان را پایین میآورد و تحت الشعاع قرار میدهد!»
مریم ۳۲ ساله آخرین نفری است که با او صحبت میکنم. وقتی از او میپرسم چرا در اطرافمان خیلی آدمهایی را نمیبینیم که از گویش مشهدی در گفتگوهای خود استفاده کنند، میگوید: «نمی دانم. یعنی تا حالا به این موضوع جدی فکر نکرده ام. درباره خودم انگار همه چیز ناخودآگاه پیش رفته باشد. من معمولا در جمع دوست و رفقای صمیمی، مثلا در جمع بچههای دانشگاه مشهدی صحبت میکنم. واقعیت این است که همه چیز مفرحتر و خنده دارتر پیش میرود.
اما مثلا وقتی در جمع خانواده همسرم هستم، باید بروم در یک قالب رسمی، چه در پوششی که قرار است داشته باشم و چه در ادای کلماتم. این هم ناخودآگاه است به نظرم. یعنی از اول همین طوری پیش رفته و الان هم همین طوری باقی مانده. من واقعا اگر بخواهم در جمع آنها همان شخصیت نزد دوستان دانشگاهم را نشان بدهم شاید کار به جاهای باریک بکشد!»